unknowable

/ʌnˈnoʊəbl̩//ʌnˈnəʊəbl̩/

معنی: جاهل، بی اطلاع، ندانسته، ماورا تجربیات انسانی، ندانستی، غیر قابل ادراک و فهم
معانی دیگر: ندانستنی، غیر قابل درک، نفهمیدنی، unknowing ندانسته

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: not capable of being understood or known.
متضاد: knowable
مشابه: incomprehensible
اسم ( noun )
مشتقات: unknowably (adv.), unknowableness (n.)
• : تعریف: that which is not capable of being understood or known (sometimes prec. by the).

جمله های نمونه

1. The specific impact of the greenhouse effect is unknowable.
[ترجمه گوگل]تأثیر خاص اثر گلخانه ای ناشناخته است
[ترجمه ترگمان]تاثیر خاص اثر گلخانه ای، غیرقابل شناخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The words were a faint gargle, unknowable.
[ترجمه گوگل]کلمات غرغره ضعیفی بودند که قابل درک نبود
[ترجمه ترگمان]کلمات ضعیف و gargle بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nothing can be called unknowable.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز را نمی توان ناشناخته نامید
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز قابل شناخت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An unknowable, harsh and cruel society had destroyed his father for no apparent reason.
[ترجمه گوگل]جامعه ای ناشناخته، خشن و بی رحمانه پدرش را بدون هیچ دلیلی نابود کرده بود
[ترجمه ترگمان]یک جامعه بی رحم، خشن و بی رحم پدرش را به خاطر هیچ دلیل مشخصی از بین برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The secrets of the period, hidden and unknowable at the time, have been revealed in the historical conclusion of 19
[ترجمه گوگل]اسرار این دوره، پنهان و ناشناخته در آن زمان، در پایان تاریخی 19 آشکار شده است
[ترجمه ترگمان]اسرار این دوره، که در آن زمان پنهان و غیرقابل فهم بود، در نتیجه گیری تاریخی ۱۹ به وجود آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The gap between the now knowable and unknowable is vast.
[ترجمه گوگل]شکاف بین دانستنی ها و ناشناختنی ها بسیار زیاد است
[ترجمه ترگمان]فاصله بین این اکنون قابل درک و قابل شناخت گسترده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Music can name the unnamable and communicate the unknowable.
[ترجمه گوگل]موسیقی می‌تواند نام‌ناپذیر را نام‌گذاری کند و ناشناخته‌ها را با هم ارتباط برقرار کند
[ترجمه ترگمان]موسیقی می تواند the را نام ببرد و قابل شناخت را به اشتراک بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Music can name the unnameable and communicate the unknowable.
[ترجمه گوگل]موسیقی می‌تواند نام‌ناپذیر را نام‌گذاری کند و ناشناخته‌ها را با هم ارتباط برقرار کند
[ترجمه ترگمان]موسیقی می تواند the را نام ببرد و قابل شناخت را به اشتراک بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. God Himself, however, is absolutely unknowable, unnamable, and innominate.
[ترجمه گوگل]اما خود خداوند مطلقاً ناشناخته، نامعلوم و نامعلوم است
[ترجمه ترگمان]با این حال، خداوند خودش مطلقا قابل شناخت، unnamable، و innominate است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The unknowable - ness of an individual. What does it matter what you say about somebody?
[ترجمه گوگل]ناشناخته بودن یک فرد چه اهمیتی دارد که در مورد کسی چه می گویید؟
[ترجمه ترگمان]قابل شناخت یک فرد است چه اهمیتی دارد که درباره کسی چه می گویی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Third, investment know - how unknowable and non - replicability.
[ترجمه گوگل]سوم، دانش سرمایه گذاری - چقدر غیرقابل شناخت و غیرقابل تکرار است
[ترجمه ترگمان]سوم، سرمایه گذاری - - که تا چه حد قابل شناخت و غیر replicability است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Time travel remains as compelling as it is unknowable.
[ترجمه گوگل]سفر در زمان به همان اندازه که ناشناخته است جذاب است
[ترجمه ترگمان]سفر زمان به همان اندازه که قابل شناخت است باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Furthermore, the unknowable God must be conceived to be an indivisible unity.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، خدای ناشناخته را باید به عنوان یک وحدت تجزیه ناپذیر تصور کرد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، خدای غیرقابل شناخت باید به عنوان یک اتحاد غیرقابل تقسیم تصور شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Any investment in shares is a bet on an unknowable future flow of profits.
[ترجمه گوگل]هر سرمایه گذاری در سهام شرط بندی بر روی جریان غیرقابل شناخت سود در آینده است
[ترجمه ترگمان]هر گونه سرمایه گذاری در سهام، شرط روی جریان یک جریان آتی قابل شناخت در آینده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Like the Rhine it also marked a boundary for the Romans; beyond it - unknowable nomads!
[ترجمه گوگل]مانند راین، آن را نیز مرزی برای رومیان مشخص کرد فراتر از آن - عشایر ناشناخته!
[ترجمه ترگمان]این سبک نیز مانند راین مرز رومیان را مشخص می کرد؛ آن سوی ماورای آن - nomads غیرقابل شناخت!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جاهل (صفت)
foolish, unwise, uninformed, unknowable, unknowing

بی اطلاع (صفت)
unaware, unwitting, uninformed, unknowable, unknowing

ندانسته (صفت)
uncharted, unknowable, unknowing

ماورا تجربیات انسانی (صفت)
unknowable, unknowing

ندانستی (صفت)
unknowable, unknowing

غیر قابل ادراک و فهم (صفت)
unknowable, unknowing

انگلیسی به انگلیسی

• not able to be known
if you describe something as unknowable, you mean that it is impossible for human beings to know anything about it; a literary word.

پیشنهاد کاربران

۱. شناخت ناپذیر. نشناختنی ۲. فهم ناپذیر. درک نشدنی. غیر قابل درک ۳. ناشناخته. نامعلوم. مجهول
مثال:
God is unknown and unknowable by definition.
خدا ناشناخته و غیر قابل ادراک بوسیله شرح و تعریف است.
غیر قابل شناخت
درک نشدنی
ناشناخته
ناشناخته
ناشناختنی
شناخت ناپذیر

بپرس