unloading

جمله های نمونه

1. unloading damaged goods
قالب کردن کالاهای آسیب دیده

2. the unloading of a truck
تخلیه ی کامیون

3. Did you reckon in the time needed for unloading the cargo?
[ترجمه گوگل]آیا زمان لازم برای تخلیه بار را محاسبه کرده اید؟
[ترجمه ترگمان]فکر کردی برای پیاده کردن محموله باید وقت داشته باشیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Unloading the cargo was a slow process.
[ترجمه گوگل]تخلیه محموله روند کندی بود
[ترجمه ترگمان]بار کردن محموله یک فرآیند آهسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A crane was already unloading crates and pallets.
[ترجمه گوگل]یک جرثقیل قبلاً جعبه ها و پالت ها را تخلیه می کرد
[ترجمه ترگمان]جرثقیل قبلا صندوق و جعبه ها را خالی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The gang was caught in the act of unloading the cigarettes.
[ترجمه گوگل]این باند در حال تخلیه سیگارها دستگیر شدند
[ترجمه ترگمان]دار و دسته در حین خالی کردن سیگار دستگیر شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The ship is unloading.
[ترجمه گوگل]کشتی در حال تخلیه است
[ترجمه ترگمان]کشتی دارد خالی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They were reported to be unloading trucks filled with looted furniture.
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که آنها در حال تخلیه کامیون های پر از اثاثیه غارت شده بودند
[ترجمه ترگمان]گزارش شده است که آن ها کامیون هایی را تخلیه می کنند که پر از اسباب و اثاثه غارت شده بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Loading and unloading ships is dirty and fatiguing work.
[ترجمه گوگل]بارگیری و تخلیه کشتی ها کار کثیف و خسته کننده ای است
[ترجمه ترگمان]بارگیری و تخلیه کشتی ها کار خسته کننده و خسته کننده ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They were unloading great slabs of rock.
[ترجمه گوگل]آنها در حال تخلیه تخته های بزرگ سنگ بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها تکه های بزرگ سنگ را پیاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I'm afraid I've been unloading my worries on poor Ann here.
[ترجمه گوگل]می ترسم اینجا نگرانی هایم را برای آن بیچاره خالی کرده باشم
[ترجمه ترگمان]متاسفانه در این مورد خیلی نگران بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Do you need any help unloading the car?
[ترجمه گوگل]آیا برای تخلیه ماشین به کمک نیاز دارید؟
[ترجمه ترگمان]برای خالی کردن ماشین به کمک احتیاج داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It would be very different unloading the skip across the beach to the routine operation in Marchwood Military Port.
[ترجمه گوگل]تخلیه قایق از ساحل تا عملیات معمول در بندر نظامی مارچوود بسیار متفاوت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]تخلیه از ساحل به عملیات روتین در بندر نظامی Marchwood بسیار متفاوت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I need some help unloading the sofa from the truck.
[ترجمه گوگل]برای تخلیه مبل از کامیون به کمک نیاز دارم
[ترجمه ترگمان]برای خالی کردن کاناپه به کمک احتیاج دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] باربرداری - پیاده کردن مسافر - تخلیه بار - تخلیه مسافر - برداشتن بار
[برق و الکترونیک] بی باری
[زمین شناسی] باربرداری
[ریاضیات] خالی کردن بار، بار اندازی، تخلیه

انگلیسی به انگلیسی

• removing, dismantling

پیشنهاد کاربران

بار برداری
تخلیه بار
برداشتن بار
unloading ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: تخلیه 5
تعریف: خالی کردن بار شناور
بار برداری
تخلیه

بپرس