unpleasantness

/ənˈplezəntnəs//ʌnˈplezntnəs/

معنی: نامطبوعی، ناخشنودی، وضع نامناسب
معانی دیگر: زنندگی، ناخوشایندی، ناگواری، نادلپذیری، بد قلقی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state or quality of being unpleasant.

(2) تعریف: that which is unpleasant; something unpleasant.

جمله های نمونه

1. I want to avoid any unpleasantness with the neighbours.
[ترجمه گوگل]من می خواهم از هر گونه ناخوشایندی با همسایه ها جلوگیری کنم
[ترجمه ترگمان]من می خواهم از هیچ گونه ناراحتی با همسایه ها اجتناب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'd rather avoid any unpleasantness with the neighbours.
[ترجمه گوگل]من ترجیح می دهم از هر گونه ناخوشایندی با همسایه ها اجتناب کنم
[ترجمه ترگمان]من ترجیح می دهم از هیچ گونه ناراحتی با همسایه ها اجتناب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There had to be a reason for the unpleasantness some people habitually displayed.
[ترجمه گوگل]ناخوشایندی که برخی افراد معمولاً نشان می‌دهند باید دلیلی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]می بایست دلیلی وجود داشته باشد که مردم معمولا در معرض نمایش قرار بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This new play really plumbs the depths of unpleasantness.
[ترجمه گوگل]این نمایشنامه جدید واقعاً اعماق ناخوشایندی ها را فرو می برد
[ترجمه ترگمان]این نمایش جدید واقعا در اعماق نامطبوع ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Now then, no unpleasantness, please.
[ترجمه گوگل]حالا پس، هیچ ناخوشایندی، لطفا
[ترجمه ترگمان] خب، پس بد نیست، خواهش می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She hated unpleasantness, though she wouldn't back down from a fight.
[ترجمه گوگل]او از ناخوشایند متنفر بود، اگرچه از دعوا عقب نشینی نمی کرد
[ترجمه ترگمان]او از آزار دادن نفرت داشت، هر چند که از مبارزه برنگشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The unpleasantness had somehow consumed a second on the scoreboard clock, which now read: 0
[ترجمه گوگل]این ناخوشایند به نوعی یک ثانیه را روی ساعت اسکوربورد مصرف کرده بود که اکنون نشان می دهد: 0
[ترجمه ترگمان]پس از آن همه چیز به نحوی یک ثانیه طول کشید و اکنون قرائت شد: ۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When I fought against it, the resulting unpleasantness always upset my father.
[ترجمه گوگل]وقتی با آن مبارزه می کردم، ناخوشایند ناشی از آن همیشه پدرم را ناراحت می کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی با آن مبارزه کردم، نتیجه ناخوشایندی که همیشه پدرم را ناراحت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You heard about the unpleasantness in the reception hall the day before yesterday, I suppose?
[ترجمه گوگل]فکر می کنم از ناخوشایند دیروز در سالن پذیرایی شنیده اید؟
[ترجمه ترگمان]لابد دیروز قبل از دیروز راجع به موضوع ناخوشایندی که توی سالن پذیرایی بود شنیدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The unpleasantness is stressed because it is usually preceded by an enjoyable activity - eating a meal.
[ترجمه گوگل]این ناخوشایند استرس دارد زیرا معمولاً قبل از آن یک فعالیت لذت بخش - خوردن یک وعده غذایی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]مشکلات نامطلوب به این دلیل مورد تاکید قرار می گیرد که معمولا از یک فعالیت لذت بخش برخوردار است - خوردن یک وعده غذا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The balmy evenings were the compensation for the unpleasantness of the day.
[ترجمه گوگل]غروب های دلپذیر جبران ناخوشایند روز بود
[ترجمه ترگمان]The برای نامطبوع روز جبران خسارت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The extreme unpleasantness of the mammogram is systematically and deliberately underplayed by the proponents of mass screening.
[ترجمه گوگل]ناخوشایند بودن شدید ماموگرافی به طور سیستماتیک و عمدی توسط طرفداران غربالگری انبوه کمرنگ می شود
[ترجمه ترگمان]عدم تحمل شدید ماموگرافی به طور سیستماتیک و به عمد توسط حامیان کنترل جمعی به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I hate all this unpleasantness.
[ترجمه گوگل]از این همه ناخوشایند متنفرم
[ترجمه ترگمان] از همه این مسائل ناخوشایند متنفرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Money itself is commonly blamed for unpleasantness in human character, attitudes and behaviour.
[ترجمه گوگل]خود پول معمولاً به دلیل ناخوشایند بودن شخصیت، نگرش و رفتار انسان سرزنش می شود
[ترجمه ترگمان]خود پول معمولا به خاطر عدم نارضایتی در رفتار، نگرش ها و رفتار انسانی مورد سرزنش قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This can be multiplied manyfold in its unpleasantness, if you are a woman emptying your bladder at the time.
[ترجمه گوگل]اگر زنی هستید که در آن زمان مثانه خود را خالی می کند، این می تواند در ناخوشایند بودن چندین برابر شود
[ترجمه ترگمان]اگر شما زنی هستید که در آن زمان مثانه خود را خالی می کنید، این موضوع unpleasantness می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نامطبوعی (اسم)
asperity, unpleasantness

ناخشنودی (اسم)
unpleasantness, discontent, dissatisfaction, displeasure

وضع نامناسب (اسم)
unpleasantness

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being unpleasant
unpleasantness is disagreement, argument, or fighting.

پیشنهاد کاربران

بدقلقی
an unpleasant situation, experience, or event
اتفاق /وضع / شرایط /تجربه /اوضاع
ناخوشایند و نامناسب

براساس دیکشنری لانگمن:
مشکل یا بحث و جدل بین افراد

بپرس