unquestioningly

جمله های نمونه

1. They accepted unquestioningly the rules he had laid down.
[ترجمه گوگل]آنها قوانینی را که او وضع کرده بود، بدون چون و چرا پذیرفتند
[ترجمه ترگمان]قوانینی که روی زمین گذاشته بود را پذیرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. That Storni accepted unquestioningly a poetic vocation for herself, clearly emerges from a reading of La inquietud del rosal.
[ترجمه گوگل]این که استورنی بی چون و چرا برای خود یک پیشه ی شاعرانه را پذیرفت، به وضوح از خوانش La inquietud del Rosal آشکار می شود
[ترجمه ترگمان]این Storni، چیزی را به عنوان یک حرفه شاعرانه برای خود پذیرفته، و به وضوح از کتابی از La inquietud دل rosal نشات می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She supported him unquestioningly.
[ترجمه گوگل]او بی چون و چرا از او حمایت کرد
[ترجمه ترگمان] اون از اون حمایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It gives them a power that shouldn't be unquestioningly afforded to any individual.
[ترجمه گوگل]این به آنها قدرتی می دهد که نباید بی چون و چرا به هیچ فردی داده شود
[ترجمه ترگمان]این به آن ها قدرتی می دهد که نباید مستقیما به هر فردی تسلیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Shepard's story proves unquestioningly that it really is possible to reach your goals and beyond, even if you start from scratch.
[ترجمه گوگل]داستان شپرد بی چون و چرا ثابت می کند که واقعاً می توان به اهداف خود و فراتر از آن دست یافت، حتی اگر از صفر شروع کنید
[ترجمه ترگمان]داستان شفرد ادعا می کند که رسیدن به اهداف و فراتر از آن امکان پذیر است، حتی اگر از ابتدا شروع کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Sunday Leader has never sought safety by unquestioningly articulating the majority view.
[ترجمه گوگل]رهبر یکشنبه هرگز با بیان بی چون و چرای دیدگاه اکثریت به دنبال امنیت نبوده است
[ترجمه ترگمان]رهبر روز یکشنبه، از دیدگاه اکثریت، به دنبال امنیت نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Unquestioningly, this rare species have been on the brink of being something of the past.
[ترجمه گوگل]بدون شک، این گونه نادر در آستانه بودن چیزی از گذشته بوده است
[ترجمه ترگمان]unquestioningly، این گونه های نادر در حاشیه بودن چیزی از گذشته بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That reflects the Japanese value of unquestioningly following the orders of a leader, a master or an employer.
[ترجمه گوگل]این نشان دهنده ارزش ژاپنی پیروی بی چون و چرا از دستورات یک رهبر، یک استاد یا یک کارفرما است
[ترجمه ترگمان]این نشان دهنده ارزش ژاپنی ها به دنبال دستورها یک رهبر، یک استاد یا کارفرما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. How is it that we can unquestioningly fund illegal war, but not feed our children?
[ترجمه گوگل]چگونه است که می توانیم بدون چون و چرا جنگ غیرقانونی را تامین کنیم، اما به فرزندانمان غذا ندهیم؟
[ترجمه ترگمان]چگونه می توانیم از جنگ غیر قانونی جان سالم به در ببریم، اما به کودکان خود غذا ندهیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Far from unquestioningly loyal, he once remarked to Cocteau of the communists: "I have joined a family, and like all families, it's full of shit, " Richardson reports.
[ترجمه گوگل]او یک بار به دور از وفاداری بی چون و چرا به کوکتو کمونیست ها گفت: "من به خانواده ای پیوسته ام و مانند همه خانواده ها، این خانواده پر از چرند است "
[ترجمه ترگمان]او یک بار به Cocteau کمونیست ها گفته بود: من به یک خانواده پیوستم، و مثل همه خانواده ها، پر از کثافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ray's analysis unquestioningly (and wrongly) assumes IQ is the sole and perfect determinant of one's value to technology.
[ترجمه گوگل]تحلیل ری به طور بی چون و چرا (و به اشتباه) فرض می کند که IQ تنها و کامل تعیین کننده ارزش فرد برای فناوری است
[ترجمه ترگمان]آنالیز ری unquestioningly (و خطا)فرض می کند که IQ تنها عامل تعیین کننده ارزش یک ارزش برای تکنولوژی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sure, most developers unquestioningly back up their source code, but backing up a build environment is a lot more difficult and customarily gets done only in more strictly maintained environments.
[ترجمه گوگل]مطمئناً، اکثر توسعه‌دهندگان بدون تردید از کد منبع خود نسخه پشتیبان تهیه می‌کنند، اما پشتیبان‌گیری از یک محیط ساخت بسیار دشوارتر است و معمولاً فقط در محیط‌هایی که به شدت نگهداری می‌شوند انجام می‌شود
[ترجمه ترگمان]البته، اغلب سازندگان به طور سرزده کد منبع خود را برمی گردانند، اما پشتیبانی از یک محیط ساخت بسیار دشوار است و معمولا تنها در محیط های دارای ثبات تر انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He followed his leader unquestioningly.
[ترجمه گوگل]او بدون چون و چرا از رهبر خود پیروی کرد
[ترجمه ترگمان] اون رهبر - شو - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It would seem that we are far more likely to obey unquestioningly when the authority figure is actually present.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که ما به احتمال زیاد در زمانی که شخصیت اقتدار واقعاً وجود دارد، بی چون و چرا اطاعت کنیم
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که ما بیشتر از آنچه که شخصیت مرجع در واقع وجود دارد، اطاعت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Another significant aspect of the meeting was the openness of debate. Prohibition was not unquestioningly supported.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از جنبه های مهم این جلسه، بحث آزاد بود ممنوعیت بی چون و چرا حمایت نمی شد
[ترجمه ترگمان]جنبه قابل توجه دیگر این نشست، باز بودن بحث بود ممنوعیت به طور مستقیم مورد حمایت قرار نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• beyond a doubt, without a question

پیشنهاد کاربران

بپرس