unusually

/əˈnjuːʒəwəli//ʌnˈjuːʒʊəli/

بطور فوق العاده، بطورغیرمعمول

جمله های نمونه

1. The unusually hot sun has fried up the crops.
[ترجمه گوگل]آفتاب گرم غیرمعمول محصولات را سرخ کرده است
[ترجمه ترگمان]آفتاب داغ داغ محصول را خراب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She's unusually articulate for a ten-year-old.
[ترجمه م] به عنوان یه بچه ۱۰ساله، فوق العاده صحبت می کنه
|
[ترجمه گوگل]او برای یک بچه ده ساله به طور غیرعادی بیان می کند
[ترجمه ترگمان]بطور غیر معمول برای یک ده ساله حرف میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. That's a marvellous description, Mrs Drummond. You're unusually observant.
[ترجمه گوگل]این توصیف شگفت انگیزی است، خانم دراموند شما به طور غیرعادی مراقب هستید
[ترجمه ترگمان]توصیف جالبی است، خانم درامند تو به طرز عجیبی هوشیار هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is unusually adept in mathematical calculations.
[ترجمه گوگل]او به طور غیرعادی در محاسبات ریاضی مهارت دارد
[ترجمه ترگمان]او در محاسبات ریاضی فوق العاده ماهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was an unusually complex man.
[ترجمه گوگل]او مردی غیرعادی پیچیده بود
[ترجمه ترگمان]او مرد بسیار پیچیده ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The company has an unusually high proportion of young people at the top.
[ترجمه گوگل]این شرکت دارای نسبت غیرمعمول بالایی از جوانان در صدر است
[ترجمه ترگمان]این شرکت نسبت به افراد جوان بسیار بالایی برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mary is unusually high on her next venture.
[ترجمه گوگل]مری به طور غیرعادی در سرمایه گذاری بعدی خود بالا است
[ترجمه ترگمان]مری به طور غیر معمولی روی جرات بعدی خودش بالا و پایین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He seemed unusually attuned to people's feelings.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید او به طور غیرعادی با احساسات مردم هماهنگ است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که به احساسات مردم عادت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She got an unusually low score for creativity.
[ترجمه گوگل]او نمره غیرمعمول پایینی برای خلاقیت گرفت
[ترجمه ترگمان]او امتیاز کمی برای خلاقیت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was unusually articulate for a ten-year-old.
[ترجمه گوگل]او برای یک بچه ده ساله به طرز غیرعادی بیان می کرد
[ترجمه ترگمان]اون بطور عجیبی برای یه ده ساله حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Because of an unusually strong current, the bridge's central support gave way, tipping a coach into the river.
[ترجمه گوگل]به دلیل جریان شدید غیرمعمول، تکیه گاه مرکزی پل جای خود را از دست داد و یک واگن را به داخل رودخانه پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان]به دلیل جریان قوی بسیار قوی پل، پشتیبانی مرکزی پل راه خود را طی کرد و یک مربی را به سمت رودخانه هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Unusually poor harvests have added to the country's woes.
[ترجمه گوگل]برداشت های نامناسب و ضعیف بر مشکلات کشور افزوده است
[ترجمه ترگمان]بطور غیر عادی برداشت های بد در این کشور به مشکلات کشور افزوده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Unusually for me, I fell asleep very quickly.
[ترجمه گوگل]برای من غیرعادی بود که خیلی سریع خوابم برد
[ترجمه ترگمان]و من به سرعت به خواب رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My dog is unusually fond of chocolate.
[ترجمه گوگل]سگ من به طور غیرعادی به شکلات علاقه دارد
[ترجمه ترگمان] سگم خیلی شکلات دوست داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• uncommonly, irregularly; extraordinarily, exceptionally
you use unusually to say that something is bigger than usual or has more of a quality than usual.
you also use unusually to say that something is not what normally happens.

پیشنهاد کاربران

برخلاف همیشه
برخلاف معمول
عجیب
غیر طبیعی
غیرطبیعی، غیرمعمول

بپرس