upshot

/ˈəpˌʃɑːt//ˈʌpʃɒt/

معنی: خلاصه، نتیجه، سرانجام، حاصل، اخرین شماره
معانی دیگر: پیامد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the most important issue, result, or conclusion.
مترادف: consequence, outcome, result
مشابه: aftermath, conclusion, core, crux, denouement, effect, end, issue, nitty-gritty, outgrowth, payoff, pith, substance

- I know all that, but what was the upshot of the discussion?
[ترجمه گوگل] من همه اینها را می دانم، اما نتیجه بحث چه بود؟
[ترجمه ترگمان] همه این ها را می دانم، اما نتیجه بحث چه بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the upshot of this disagreement was the growth of hostility
زیاد شدن خصومت پیامد این عدم توافق بود.

2. The upshot is that we have lots of good but not very happy employees.
[ترجمه گوگل]نتیجه این است که ما تعداد زیادی کارمند خوب اما نه چندان خوشحال داریم
[ترجمه ترگمان]نتیجه این است که ما تعداد زیادی از کارمندان خوب اما نه خیلی خوشحال داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The upshot of it all was that he resigned.
[ترجمه گوگل]نتیجه همه اینها این بود که او استعفا داد
[ترجمه ترگمان]نتیجه همه این ها بود که او رضا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The upshot of the discussions is that there will be no redundancies.
[ترجمه گوگل]نتیجه بحث ها این است که هیچ تعدیلی وجود نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]نتیجه مذاکرات این است که هیچ گونه redundancies وجود نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The upshot of it all was that he left college and got a job.
[ترجمه گوگل]نتیجه همه اینها این بود که او دانشگاه را ترک کرد و شغلی پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]بالاخره نتیجه ای که گرفت این بود که دانشکده را ترک کرد و کار پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The upshot was that after much argument they all agreed to help her.
[ترجمه گوگل]نتیجه این بود که پس از مشاجره زیاد، همه آنها موافقت کردند که به او کمک کنند
[ترجمه ترگمان]نتیجه این بود که بعد از جر و بحث زیاد همه موافقت کردند به او کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Donald thinks otherwise - and the upshot may be that he will sue.
[ترجمه گوگل]دونالد فکر دیگری می کند - و نتیجه ممکن است این باشد که او شکایت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]دونالد در غیر این صورت فکر می کند - و نتیجه این است که او شکایت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The upshot was that the Liberals promised to support the Labour government in the House by their votes.
[ترجمه گوگل]نتیجه این بود که لیبرال ها قول دادند با رای خود از دولت کارگر در مجلس حمایت کنند
[ترجمه ترگمان]نتیجه این بود که لیبرال ها قول دادند که با رای خود از دولت حزب کارگر حمایت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The upshot of the visit was the withdrawal of the Berlin ultimatum in favour of a conference.
[ترجمه گوگل]نتیجه این دیدار، پس گرفتن اولتیماتوم برلین به نفع کنفرانس بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه این دیدار، عقب نشینی اولتیماتوم برلین به نفع یک کنفرانس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The upshot was a written document, signed by Mr. Mahmoud and, as I understand it, by the other bailiff.
[ترجمه گوگل]نتیجه یک سند مکتوب بود که به امضای آقای محمود و آنطور که من متوجه شدم توسط ضابط دیگر امضا شد
[ترجمه ترگمان]نتیجه آن یک سند مکتوب بود که توسط آقای محمود امضا شده بود و همان طور که من فهمیدم توسط مباشر دیگر امضا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The upshot of the litigation was that the non-litigation costs, together with the litigation costs, were taxed by the taxing master.
[ترجمه گوگل]نتیجه این دعوا این بود که هزینه های غیر دعوی به همراه هزینه های دعوی توسط کارشناسی ارشد مالیات مشمول مالیات می شد
[ترجمه ترگمان]نتیجه این دعوی این بود که هزینه های غیر قانونی، همراه با هزینه های قضایی، توسط ارباب مالیات مشمول مالیات قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the upshot, £418 million were allocated against the authorities' claim of £480 million, a reduction of 15 percent.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، 418 میلیون پوند در مقابل ادعای 480 میلیون پوندی مقامات تخصیص یافت که 15 درصد کاهش داشت
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، ۴۱۸ میلیون پوندی به مقامات به ادعای ۴۸۰ میلیون پوند، کاهش ۱۵ درصدی تخصیص داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The upshot was she got herself a room in a house full of artists round the corner.
[ترجمه گوگل]نتیجه این بود که او برای خودش اتاقی در خانه ای پر از هنرمندان در گوشه و کنار داشت
[ترجمه ترگمان]بالاخره به این نتیجه رسید که در یک خانه پر از هنرمندان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The upshot of all this is that takeovers involve a significant degree of risk for offerors.
[ترجمه گوگل]نتیجه همه اینها این است که تصاحب دارای درجه قابل توجهی از ریسک برای ارائه دهندگان است
[ترجمه ترگمان]نتیجه همه اینها این است که غلبه بر سهام، میزان قابل توجهی از ریسک برای offerors را شامل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Anyway, the upshot is an awkward dinner party seasoned with deception and mistaken identity.
[ترجمه گوگل]به هر حال، نتیجه یک مهمانی شام ناخوشایند است که با فریب و هویت اشتباه چاشنی شده است
[ترجمه ترگمان]به هر حال، این نتیجه یک مهمانی ناهار ناجور است که با تقلب و اشتباه اشتباه شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خلاصه (اسم)
compendium, summary, short, abridgment, epitome, abstract, synopsis, substance, digest, compend, extract, adumbration, essence, review, condensation, upshot, sketch, gist, outline, resume, wrap-up

نتیجه (اسم)
resolution, rest, growth, conclusion, success, effect, hatch, result, sequence, sequel, corollary, consequence, outcome, upshot, harvest, outgrowth, sequela

سرانجام (اسم)
end, conclusion, issue, upshot

حاصل (اسم)
growth, result, outcome, upshot, resultant, product, yield, heir, fruitage, harvest, outgrowth, perquisite, resume

اخرین شماره (اسم)
upshot

انگلیسی به انگلیسی

• result, consequence, outcome, effect
the upshot of a series of events or discussions is the final result.

پیشنهاد کاربران

بپرس