violate

/ˈvaɪəlet//ˈvaɪəleɪt/

معنی: ستیزه کردن، نقض کردن، شکستن، تجاوز کردن به، ستم کردن، بی حرمت ساختن، هتک احترام کردن
معانی دیگر: تخطی کردن، تجاوز کردن، (قانون و غیره) شکستن، زیر پاگذاشتن، بی حرمتی کردن، (به مقدسات) توهین کردن، تجاوز به عنف کردن، مرتکب زنای به زور شدن، مختل کردن، مخل شدن، به هم زدن، نق­ کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: violates, violating, violated
مشتقات: violator (n.)
(1) تعریف: to break or breach (a law, contract, covenant, or the like).
مترادف: breach, break, disobey
متضاد: obey, observe
مشابه: contravene, disregard, infringe, offend, repudiate, transgress, tremble

- He violated the hunting laws by shooting a doe out of season.
[ترجمه گوگل] او قوانین شکار را با تیراندازی به یک گوزن در خارج از فصل زیر پا گذاشت
[ترجمه ترگمان] او قوانین شکار را با شکار یک ماده گوزن در خارج از فصل نقض کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The senator violated the trust of the people by making deals with criminals.
[ترجمه گوگل] سناتور با معامله با جنایتکاران اعتماد مردم را زیر پا گذاشت
[ترجمه ترگمان] سناتور از اعتماد مردم با معاملات با مجرمان تخطی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to disturb.
مترادف: break, disturb, rend
مشابه: interrupt, intrude on, ruffle, rupture, shatter

- He violated their privacy.
[ترجمه گوگل] حریم خصوصی آنها را نقض کرد
[ترجمه ترگمان] حریم خصوصی اونا رو زیر پا گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to act in a profane, disrespectful manner; desecrate.
مترادف: defile, desecrate, profane
متضاد: respect
مشابه: abuse, befoul, corrupt, debase, degrade, deprave, spoil

- The temple was violated.
[ترجمه Mrjn] به معبد توهین شد
|
[ترجمه گوگل] معبد نقض شد
[ترجمه ترگمان] معبد نقض شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to rape or sexually assault.
مترادف: assault, molest, rape
مشابه: abuse, attack, defile, misuse, ravish

- She was violated by her stepfather.
[ترجمه MM] او توسط ناپدری اش مورد تجاوز قرار گرفته بود
|
[ترجمه گوگل] او توسط ناپدری اش مورد تجاوز قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] ناپدری او به او تجاوز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to violate a shrine
نسبت به مکان مقدسی بی حرمتی کردن

2. to violate a woman
به زنی تجاوز کردن

3. to violate someone's privacy
خلوت کسی را به هم زدن

4. to violate the law
قانون را زیر پا گذاشتن

5. they were disposed to violate the laws and start an insurrection
آنان مستعد قانون شکنی و شورش بودند.

6. Nuclear weapons seem to violate the just war principle of proportionality.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد سلاح های هسته ای اصل تناسب جنگ عادلانه را نقض می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که سلاح های هسته ای تنها اصل جنگ تناسب را نقض می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These findings appear to violate the laws of physics.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این یافته ها قوانین فیزیک را نقض می کند
[ترجمه ترگمان]این یافته ها به نظر می رسد که قوانین فیزیک را نقض می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The president's actions violate the constitution.
[ترجمه گوگل]اقدامات رئیس جمهور ناقض قانون اساسی است
[ترجمه ترگمان]اقدامات رئیس جمهور قانون اساسی را نقض می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Questions of this kind violate my privacy and I am not willing to answer them.
[ترجمه گوگل]سوالاتی از این دست حریم خصوصی من را نقض می کند و من حاضر به پاسخگویی به آنها نیستم
[ترجمه ترگمان]پرسش هایی از این قبیل حریم خصوصی مرا نقض می کنند و من تمایلی به پاسخ دادن به آن ها ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Either action would violate the international agreement called the Missile Technology Control Regime.
[ترجمه گوگل]هر یک از این اقدامات ناقض توافق بین المللی به نام رژیم کنترل فناوری موشکی است
[ترجمه ترگمان]هر دو اقدام، موافقتنامه بین المللی به نام رژیم کنترل تکنولوژی موشک را نقض می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. S., however, and it is those businesses that violate the act.
[ترجمه گوگل]با این حال، این مشاغل هستند که این قانون را نقض می کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، بله، و آن شرکت هایی هستند که عمل را نقض می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He has no mandate to violate and transgress the natural world.
[ترجمه گوگل]او هیچ مأموریتی برای نقض و تجاوز به جهان طبیعی ندارد
[ترجمه ترگمان]او هیچ اختیاری برای نقض و تجاوز به جهان طبیعی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I will not violate the sanctity of that union!
[ترجمه گوگل]من حرمت آن اتحادیه را زیر پا نمی گذارم!
[ترجمه ترگمان]من به حرمت این اتحادیه تجاوز نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This would violate their constitutional right of free association.
[ترجمه گوگل]این حق تشکل آزاد طبق قانون اساسی آنها را نقض می کند
[ترجمه ترگمان]این نقض قانون اساسی آن ها از ارتباط آزاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Should she violate Catholic law by marrying a cousin?
[ترجمه گوگل]آیا او باید با ازدواج با پسر عموی خود قوانین کاتولیک را زیر پا بگذارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا با ازدواج با پسر عموی خود قوانین کاتولیک را زیر پا می گذارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Should counselors violate privileged communication by reporting suspected cases of abuse or neglect?
[ترجمه گوگل]آیا مشاوران باید با گزارش موارد مشکوک به سوء استفاده یا بی توجهی، ارتباطات ممتاز را نقض کنند؟
[ترجمه ترگمان]آیا مشاوران می توانند با گزارش موارد مشکوک به سو استفاده یا بی توجهی، ارتباط ممتاز را نقض کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Groups of winsome lads violate the faith of the believers with acts which are sufficient to shake the very roots of piety.
[ترجمه گوگل]گروهی از پسران خوش اخلاق با اعمالی که برای لرزاندن ریشه های تقوا کافی است ایمان مؤمنان را زیر پا می گذارند
[ترجمه ترگمان]گروهی از پسران winsome، ایمان مومنان را با اقداماتی نقض می کنند که برای به دست آوردن ریشه های تقوا کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ستیزه کردن (فعل)
quarrel, contend, contest, altercate, squabble, bicker, violate, keep a stiff upper lip

نقض کردن (فعل)
break, breach, gainsay, reverse, violate, quash, contravene, disaffirm, infract

شکستن (فعل)
fracture, chop, break, disobey, deflect, refract, shatter, stave, violate, cleave, fraction, nick, knap, pip, smite, crackle, infract

تجاوز کردن به (فعل)
poach, violate, entrench, intrench

ستم کردن (فعل)
violate, oppress, tyrannize

بی حرمت ساختن (فعل)
violate, outrage

هتک احترام کردن (فعل)
violate

تخصصی

[حقوق] تخطی کردن، تخلف کردن، تجاوز کردن، تعدی کردن، نقض کردن
[ریاضیات] تغییر کردن، نقض شدن

انگلیسی به انگلیسی

• transgress, break (a law); desecrate; attack or disturb violently; rape
if you violate an agreement, law, or promise, you break it.
if you violate someone's privacy or peace, you disturb it; a formal use.
if an army or ship violates the territory of another country, they enter it without permission.
if someone violates a holy place, they damage it or treat it with disrespect.

پیشنهاد کاربران

نقض کردن. تخلف کردن، تجاوز کردن، شکستن، نقض کردن، هتک حرمت کردن، بی حرمت ساختن، مختل کردن، قانون فقه: هتک ناموس کردن
نقض کردن
در علم حقوق: تخطی کردن ، تخلف کردن ، تجاوز کردن ، تعدی کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : violate
✅️ اسم ( noun ) : violation / violence / violator
✅️ صفت ( adjective ) : violent
✅️ قید ( adverb ) : violently
his rights had been violated
حقش زیر پا گذاشته شده بود.
تعرض کردن
تخطئه
نقض کردن ( قوانین )
◀️joe violates the rules, has been kicked out from the party room
تجاوز کردن ، نقص کردن، تخطی کردن ، زیر پا گذاشتن
نَقضیدن.
● قانون شکنی کردن، بر خلاف قوانین عمل کردن
● هتک حرمت کردن
● تجاوز کردن ( به شخص یا به محلی مقدس به زور وارد شدن )

To fail to respect someone's honor, peace, privacy, or right
To invade

زیاده روی کردن
rape
invade
break
تخصصی حقوق کیفری: تخلف
نقض
تخطی از قانون
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس