volition

/voˈlɪʃn̩//vəˈlɪʃn̩/

معنی: اراده، خواست، از روی اراده، مشیت
معانی دیگر: اختیار، خواهندگی، از روی قصد و رضا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of willing, deciding, or choosing.
مترادف: choice, choosing, decision, option, will
مشابه: determination, preference

- There was no pressure on him; he resigned of his own volition.
[ترجمه گوگل] هیچ فشاری روی او نبود او به میل خود استعفا داد
[ترجمه ترگمان] هیچ فشاری روی او نبود، به اراده خودش تسلیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the ability or power of exercising choice.
مترادف: choice, free will, option, will
مشابه: discretion, intention, liberty, license, resolution

- Slaves are stripped of their volition.
[ترجمه ملکوتی] از بردگان سلب اختیار می شود ( حق انتخاب از بردگان سلب می شود )
|
[ترجمه گوگل] بردگان از اراده خود محروم می شوند
[ترجمه ترگمان] برده ها of رو از دست میدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. human volition is contingent
اختیار انسان دست خود اوست (اراده ی انسان آزاد است).

2. They left entirely of their own volition .
[ترجمه گوگل]آنها کاملاً به میل خود رفتند
[ترجمه ترگمان]اونا به خواست خودشون رو ترک کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She left entirely of her own volition.
[ترجمه گوگل]او کاملا به میل خودش رفت
[ترجمه ترگمان] اون به خواست خودش رو ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Helena left the company of her own volition.
[ترجمه Saba🦄🌈] هلنا شرکت رو به اراده خودش ترک کرد
|
[ترجمه گوگل]هلنا به میل خود شرکت را ترک کرد
[ترجمه ترگمان]هلنا شرکت به خواست خودش رو ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What is needed is knowledge and volition.
[ترجمه گوگل]آنچه لازم است علم و اراده است
[ترجمه ترگمان]چیزی که مورد نیاز است دانش و اراده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Either you go down there of your own volition or I strangle you with my two bare hands.
[ترجمه گوگل]یا به میل خودت به آنجا بروی یا من با دو دست خالی تو را خفه می کنم
[ترجمه ترگمان]یا به خواست خودت به آنجا می روی یا من با دو دست خالی ترا خفه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Deena left the company of her own volition.
[ترجمه گوگل]دینا به میل خود شرکت را ترک کرد
[ترجمه ترگمان]اون با خواست خودش از شرکت خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But not of his own volition.
[ترجمه گوگل]اما نه به خواست خودش
[ترجمه ترگمان] ولی نه به خواست خودش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Such cloudy weather can wear people's volition.
[ترجمه گوگل]چنین هوای ابری می تواند اراده مردم را فرسوده کند
[ترجمه ترگمان]چنین هوای ابری می تواند اراده مردم را به تن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He felt little volition and surprisingly little bitterness.
[ترجمه گوگل]او تمایل کمی داشت و به طرز شگفت انگیزی تلخی کمی داشت
[ترجمه ترگمان]او به خواست کوچک و شگفت انگیزی احساس تلخی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mr. A left this department of his own volition for personal reasons.
[ترجمه گوگل]آقای الف به میل خود این بخش را به دلایل شخصی ترک کرد
[ترجمه ترگمان]اقای \"ای\" به خاطر دلایل شخصی به خواست خودش این اداره رو ترک کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The content of people's volition must not be made subject to the arbitrary power of another.
[ترجمه گوگل]محتوای اراده مردم نباید تابع قدرت خودسرانه دیگری باشد
[ترجمه ترگمان]محتوای اراده مردم نباید تابع قدرت دل خواه دیگری باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She offered to help us of her own volition.
[ترجمه گوگل]او با میل خودش به ما کمک کرد
[ترجمه ترگمان]اون پیشنهاد کرد به خواست خودش به ما کمک کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Both sides admit that a volition, for instance, had occurred.
[ترجمه گوگل]هر دو طرف اعتراف می کنند که برای مثال، یک اراده رخ داده است
[ترجمه ترگمان]هر دو طرف تصدیق می کنند که یک اراده، برای مثال، رخ داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We like to think that everything we do and everything we think is a product of our volition.
[ترجمه گوگل]ما دوست داریم فکر کنیم هر کاری که انجام می دهیم و هر چیزی که فکر می کنیم محصول اراده ماست
[ترجمه ترگمان]ما دوست داریم فکر کنیم که هر کاری که انجام می دهیم و هر چیزی که فکر می کنیم محصول اراده ماست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اراده (اسم)
will, animus, volition, nisus

خواست (اسم)
wealth, wish, disposition, desire, will, request, demand, temptation, volition, eagerness, want, asset, property, tenure, desideratum

از روی اراده (اسم)
volition

مشیت (اسم)
will, volition

انگلیسی به انگلیسی

• free will, determination by will, choice
if you do something of your own volition, you do it because you have decided for yourself that you will do it; a formal expression.

پیشنهاد کاربران

خواست، اراده، میل، آرزو
کامازادی ( کام آزاد ی )
قصد و اراده

بپرس