vainglory

/veɪnˈɡlɔːri//veɪnˈɡlɔːri/

معنی: غرور، لاف، گزاف، خود ستایی، فیس
معانی دیگر: افاده، ناز، خودفروشی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: excessive pride in one's own appearance, abilities, or achievements; vanity.
متضاد: humility
مشابه: vanity

(2) تعریف: pretentious display lacking substance; ostentation.
مشابه: pomp

جمله های نمونه

1. The whole immoral conducts almost is wear vainglory around but living.
[ترجمه گوگل]تمام رفتارهای غیراخلاقی تقریباً در اطراف مایه فخرفروشی است اما زنده است
[ترجمه ترگمان]تمام رفتارهای غیراخلاقی تقریبا به جز زندگی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Vainglory is one of the sillier postures : it invariably precedes the rude awakening.
[ترجمه گوگل]وینگلوری یکی از حالت های احمقانه است: همیشه قبل از بیداری بی ادبانه است
[ترجمه ترگمان]vainglory یکی از the sillier است که همواره از بیداری rude پیش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Discreet practice eliminates vainglory; ascribing our right actions to God removes pride.
[ترجمه گوگل]تمرین محتاطانه غرور را از بین می برد نسبت دادن اعمال درست خود به خدا غرور را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]تمرین Discreet vainglory را حذف می کند؛ اقدامات درست ما را نسبت به خداوند نسبت می دهد و غرور را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I always consider that the vulgar aims people pursuit vehemently - property, vainglory and extravagance - are despicable.
[ترجمه گوگل]من همیشه هدف‌های مبتذل را که مردم به شدت دنبال می‌کنند - مال، خودپسندی و اسراف - نفرت‌انگیز می‌دانم
[ترجمه ترگمان]من همیشه فکر می کنم که مردم عوام قصد دارند آن ها را به شدت دنبال کنند - اموال، vainglory، و extravagance - despicable هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And yet there are lots of reasons to see it as vainglory.
[ترجمه گوگل]و با این حال دلایل زیادی وجود دارد که آن را بیهوده بدانیم
[ترجمه ترگمان]با این حال دلایل بسیاری برای دیدن آن به عنوان vainglory وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غرور (اسم)
vain, vanity, arrogance, assumption, pride, insolence, hauteur, amour-propre, conceit, hubris, tympany, proudness, insolency, self-conceit, self-pride, vainglory

لاف (اسم)
flatulence, boast, brag, jactitation, flatulency, gash, jactation, self-glorification, vainglory

گزاف (اسم)
vainglory

خود ستایی (اسم)
flattery, gas, swank, gasconade, self-praise, swagger, braggadocio, buck, gassing, fanfaronade, splurge, flash, rodomontade, jactation, ostent, self-importance, self-applause, self-glorification, self-glory, vainglory

فیس (اسم)
vainglory

انگلیسی به انگلیسی

• boastfulness, haughtiness, vanity

پیشنهاد کاربران

بپرس