valiant

/ˈvæljənt//ˈvælɪənt/

معنی: شجاع، دلاور، مرد، دلیرانه، نیرومند، تهمتن، بهادر
معانی دیگر: مصممانه، سرسختانه، دلاورانه، پیگیر، دلیر، متهور، گزیرا، هنگمند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: showing or characterized by courage in both spirit and action; brave; heroic.
مترادف: brave, courageous, doughty, greathearted, valorous
متضاد: cowardly, pusillanimous
مشابه: bold, chivalrous, daring, dashing, dauntless, fearless, gallant, herculean, heroic, intrepid, lionhearted, mettlesome, resolute, stalwart, stout-hearted

- It is a story of valiant knights and noble deeds.
[ترجمه گوگل] این داستان شوالیه های شجاع و کارهای نجیب است
[ترجمه ترگمان] این داستان پهلوانان دلاور و دلاوری های بیمانند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: determined or praiseworthy.
مترادف: heroic, praiseworthy
مشابه: admirable, brave, determined, gallant, noble, sturdy, worthy

- Although they failed, they put in a valiant effort.
[ترجمه گوگل] اگرچه شکست خوردند، اما تلاش شجاعانه ای کردند
[ترجمه ترگمان] گر چه شکست خوردند، تلاش شجاعانه ای کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: valiantly (adv.)
• : تعریف: a brave or heroic person.
مترادف: brave
مشابه: gallant, hero, heroine, stalwart, warrior

جمله های نمونه

1. he has a valiant heart
او شجاع است.

2. to make a valiant effort
تلاش پیگیر کردن

3. Robin Hood was valiant and faced his opponents without fear.
[ترجمه گوگل]رابین هود شجاع بود و بدون ترس با مخالفان خود روبرو شد
[ترجمه ترگمان]رابین هود شجاع بود و بدون ترس با opponents روبرو می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The valiant paratroopers led the invasion.
[ترجمه گوگل]چتربازان شجاع این تهاجم را رهبری کردند
[ترجمه ترگمان]The شجاع حمله را رهبری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Grandma Joad had the ability to be valiant when the need arose.
[ترجمه علیرضا بهرامی] مادربزرگْ جاد، هر موقع که لازم میشد، می تونست شجاع باشه.
|
[ترجمه گوگل]مادربزرگ جواد این توانایی را داشت که در هنگام نیاز شجاع باشد
[ترجمه ترگمان]وقتی لازم شد، مادربزرگ جاد شجاع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The valiant never tastes of death but once.
[ترجمه گوگل]دلیر فقط یک بار طعم مرگ را نمی چشد
[ترجمه ترگمان]The هرگز طعم مرگ را نچشیده، فقط یک بار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Every dog is valiant at his won door.
[ترجمه فاطمه بنی علی] غلط املایی داره جمله Every dog is valiant at his own door.
|
[ترجمه گوگل]هر سگی در درب پیروزی خود شجاع است
[ترجمه ترگمان]هر سگی از در برده خود شجاع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Every dog is valiant at his own door.
[ترجمه گوگل]هر سگی در خانه خودش شجاع است
[ترجمه ترگمان]هر سگی از در خودش شجاع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A cock is valiant on his own dunghill.
[ترجمه گوگل]خروس در کودهای خودش شجاع است
[ترجمه ترگمان]یک خروس روی فضولات خودش شجاع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She made a valiant attempt to laugh.
[ترجمه گوگل]او تلاش شجاعانه ای برای خندیدن کرد
[ترجمه ترگمان]او تلاشی شجاعانه برای خندیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They talked modestly of their valiant efforts to keep the tanker afloat.
[ترجمه گوگل]آنها با متواضعانه از تلاش های شجاعانه خود برای شناور نگه داشتن نفتکش صحبت کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها با فروتنی درباره تلاش های شجاعانه آن ها برای شناور ماندن تانکر صحبت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The company has made a valiant effort/attempt in the last two years to make itself more efficient.
[ترجمه گوگل]این شرکت در دو سال گذشته تلاش/تلاش شجاعانه ای برای کارآمدتر کردن خود انجام داده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت در طی دو سال گذشته تلاش زیادی کرده است تا خود را کارآمدتر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She made a valiant attempt not to laugh.
[ترجمه گوگل]او تلاش شجاعانه ای کرد تا نخندد
[ترجمه ترگمان]او تلاش شجاعانه ای کرد که نخندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He mourned for his valiant men.
[ترجمه گوگل]او برای مردان دلاور خود سوگواری کرد
[ترجمه ترگمان]او برای مردان شجاع خود ماتم گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The 20-page text makes a valiant attempt to comprehend wildfowl biology.
[ترجمه گوگل]متن 20 صفحه ای تلاش شجاعانه ای برای درک زیست شناسی پرندگان وحشی انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]متن ۲۰ صفحه ای تلاش می کند تا زیست شناسی wildfowl را درک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. However, valiant attempts were made to conduct massive trials in which as much information as possible could be included.
[ترجمه گوگل]با این حال، تلاش‌های شجاعانه‌ای برای انجام آزمایش‌های گسترده انجام شد که در آن تا حد امکان اطلاعات گنجانده شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، تلاش های دلیرانه برای انجام آزمایش ها گسترده انجام شد که تا آنجا که امکان داشت اطلاعات بیشتری در آن گنجانده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Despite valiant efforts by our physiotherapists, my hamstring did not recover in time for the 200 metres.
[ترجمه گوگل]علی‌رغم تلاش‌های شجاعانه فیزیوتراپیست‌های ما، همسترینگ من در 200 متر به موقع بهبود نیافت
[ترجمه ترگمان]با وجود تلاش های دلیرانه by، عضلات عقب ران در زمان برای ۲۰۰ متر بهبود پیدا نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شجاع (صفت)
brave, courageous, gallant, stark, intrepid, valorous, valiant, manful

دلاور (صفت)
brave, gallant, valorous, valiant

مرد (صفت)
brave, valiant, manly

دلیرانه (صفت)
chivalric, valiant

نیرومند (صفت)
mighty, puissant, main, solid, strong, orotund, formidable, stout, rugged, brawny, nervy, powerful, potent, valiant, vigorous, hale, prolific, red-blooded, robustious, sinewy, sthenic

تهمتن (صفت)
power, valiant

بهادر (صفت)
valiant

انگلیسی به انگلیسی

• brave, daring
a valiant action is very brave and determined, though it may lead to failure or defeat.

پیشنهاد کاربران

شجاع، دلاور
valiant ( adj ) ( v�lyənt ) =very brave or determined, e. g. valiant warrior. valiantly ( adv )
valiant
🔴 Valiant
Valiant : [more valiant; most valiant] somewhat formal : having or showing courage : very brave or courageous
a valiant soldier
She died last year after a valiant battle with cancer.
...
[مشاهده متن کامل]

Despite their valiant efforts, they lost the game.
She made a valiant attempt to fix the problem.
val�iant�ly adverb
They fought valiantly.
شجاع - شجاعانه / مترادفش brave هست
🔴 Variance : اسم
واریانس ( ریاضیات )
عدم سازگاری - عدم تفاوق - مغایرت - ناسازگاری - تفاوت - ناهمسانی - دگرسانی - تضاد
🔴 Variant : اسم /صفت
متفاوت - گوناگون - جور وا جور different / گونه مختلف - گونه ( در رابطه با بیماری هم زیاد بکار میره مثلا variant disease یعنی گونه ی جدیدی از بیماری مثل کوید ۲۰ که بعد از یه مدت که کوید ۱۹ پخش شد تو انگلیس اومد. اون کوید ۲۰ یک variant هست یعنی گونه متفاوت ) / گونه های مختلف واژه مثل color و colour یا labor و labour

جسورانه
بی باک، بی باکانه

بپرس