validly

جمله های نمونه

1. It can be validly argued that they were not to blame.
[ترجمه گوگل]می توان به درستی استدلال کرد که آنها مقصر نبودند
[ترجمه ترگمان]می توان استدلال کرد که مقصر نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The contract had been validly drawn up.
[ترجمه گوگل]قرارداد به درستی تنظیم شده بود
[ترجمه ترگمان]قرارداد بسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Once the issue is validly raised, the prosecution has the burden of disproving it beyond reasonable doubt.
[ترجمه گوگل]هنگامی که موضوع به طور معتبر مطرح شد، دادستان وظیفه رد آن را بدون تردید معقول دارد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که مساله مطرح شد، دادستان بار رد و انکار آن را فراتر از تردید منطقی قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In these circumstances, if the trust had been validly set up, then judgment would have to be for the beneficiary.
[ترجمه گوگل]در این شرایط، اگر اعتماد به طور معتبر تنظیم شده بود، قضاوت باید با ذینفع باشد
[ترجمه ترگمان]در این شرایط، اگر اعتماد به حد کافی بالا رفته بود، آنگاه داوری باید برای ذی نفع باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There are many ways of doing science validly appropriate in different situations.
[ترجمه گوگل]راه های زیادی برای انجام علم به طور معتبر و مناسب در موقعیت های مختلف وجود دارد
[ترجمه ترگمان]روش های زیادی برای انجام کاره ای علمی در موقعیت های مختلف وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And can you validly talk about your own non - existence as an actual experience?
[ترجمه گوگل]و آیا می توانید به طور معتبر در مورد عدم وجود خود به عنوان یک تجربه واقعی صحبت کنید؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید درباره عدم وجود خود به عنوان یک تجربه واقعی صحبت کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Traditionally, the board could validly exercise its powers only when acting collectively, not individually.
[ترجمه گوگل]به طور سنتی، هیئت مدیره تنها زمانی می توانست به طور معتبر از اختیارات خود استفاده کند، نه به صورت فردی
[ترجمه ترگمان]به طور سنتی، هییت مدیره می تواند تنها زمانی قدرت خود را اعمال کند که به صورت جمعی عمل کند، نه به طور انفرادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A total of 155 validly nominated candidates contested the 60 Legislative Council seats.
[ترجمه گوگل]در مجموع 155 نامزد معرفی شده معتبر برای 60 کرسی شورای قانونگذاری به رقابت پرداختند
[ترجمه ترگمان]در مجموع ۱۵۵ نامزد در انتخابات ۶۰ کرسی شورای قانونگذاری نامزد شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. CONCLUSIONS: Image analysis validly assesses the disciform geometry of herpetic stromal keratitis and confirms that increased severity is associated with uveitis and reduced vision.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: تجزیه و تحلیل تصویر به طور معتبر هندسه دیسی شکل کراتیت استرومایی هرپس را ارزیابی می کند و تأیید می کند که افزایش شدت با یووئیت و کاهش بینایی مرتبط است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: آنالیز تصویر validly، هندسه disciform of stromal herpetic را ارزیابی می کند و تایید می کند که شدت افزایش یافته مرتبط با uveitis و دید کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This may not validly be done.
[ترجمه گوگل]این ممکن است به طور معتبر انجام نشود
[ترجمه ترگمان]این کار ممکن است انجام نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Other methods may also be validly adopted by laboratories after they are accredited?
[ترجمه گوگل]روش‌های دیگر نیز ممکن است به طور معتبر توسط آزمایشگاه‌ها پس از تأیید اعتبار اتخاذ شوند؟
[ترجمه ترگمان]سایر روش ها نیز ممکن است توسط آزمایشگاه ها مورد استفاده قرار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The issues discussed in this section relate to how reliably and validly these functions can be fulfilled.
[ترجمه گوگل]مسائلی که در این بخش مورد بحث قرار می گیرد به این موضوع مربوط می شود که چگونه می توان این کارکردها را به طور قابل اعتماد و معتبر انجام داد
[ترجمه ترگمان]موضوعات مورد بحث در این بخش مربوط به چگونگی تحقق این کارکردها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Schools must be accountable for outcomes but those outcomes must be credibly, reliably, efficiently, validly and fairly assessed.
[ترجمه گوگل]مدارس باید در قبال نتایج پاسخگو باشند، اما این نتایج باید به طور معتبر، قابل اعتماد، کارآمد، معتبر و منصفانه ارزیابی شوند
[ترجمه ترگمان]مدارس باید برای پیامدها پاسخگو باشند، اما این پیامدها باید از روی اعتبار، قابل اطمینان، کارآمد، قابل ارزیابی و عادلانه ارزیابی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I agree with Mr. Park that in the case postulated the will would have been validly executed.
[ترجمه گوگل]من با آقای پارک موافقم که در مورد فرض شده وصیت نامه به درستی اجرا می شد
[ترجمه ترگمان]من با آقای پارک موافقم که در صورتی که مسلم شود این وصیت نامه حتما اجرا خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• legitimately; bindingly; in a valid manner

پیشنهاد کاربران

It can be validly argued that
به درستی ، می توان استدلال کردکه. . .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : validate
✅️ اسم ( noun ) : validity / validation
✅️ صفت ( adjective ) : valid
✅️ قید ( adverb ) : validly
معتبرانه ومستدلل
به درستی
با اعتبار - به شکل معتبر

بپرس