vengeful

/ˈvendʒfəl//ˈvendʒfəl/

معنی: انتقام جو، کینه توز، باخشونت
معانی دیگر: انتقامی، انتقام آمیز، کین آمیز، انتقام جویانه، بشدت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: vengefully (adv.), vengefulness (n.)
• : تعریف: feeling or showing a strong desire for vengeance or revenge; vindictive.
متضاد: forgiving
مشابه: vindictive

- a vengeful person
[ترجمه گوگل] یک فرد انتقام جو
[ترجمه ترگمان] یه آدم انتقام جو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a vengeful deed
[ترجمه گوگل] یک عمل انتقام جویانه
[ترجمه ترگمان] یه کار انتقام جو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his vengeful words
حرف های کین آمیز او

2. The whole episode made me vengeful.
[ترجمه گوگل]کل قسمت باعث شد انتقام بگیرم
[ترجمه ترگمان] همه چیز من رو انتقام گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was stabbed to death by his vengeful wife.
[ترجمه گوگل]او توسط همسر انتقام جوش با ضربات چاقو کشته شد
[ترجمه ترگمان]اون با یه زن انتقام گرفته تا حد مرگ چاقو خورده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was not a vengeful man.
[ترجمه گوگل]او مردی انتقام جو نبود
[ترجمه ترگمان] اون مرد انتقام جو نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Six women claim that vengeful police officers tattooed the word pickpocket on their foreheads to settle personal scores.
[ترجمه گوگل]شش زن ادعا می کنند که افسران پلیس انتقام جو برای تسویه حساب شخصی کلمه جیب بر را روی پیشانی آنها خالکوبی کرده اند
[ترجمه ترگمان]شش زن ادعا می کنند که افسران پلیس vengeful کلمه جیب بر روی پیشانی خود را خال کوبی کرده اند تا امتیازات شخصی را حل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Horatia had always looked petulant, now she looked vengeful and he was sure her mischief wasn't finished.
[ترجمه گوگل]هوراتیا همیشه متحجر به نظر می رسید، حالا او انتقام جو به نظر می رسید و او مطمئن بود که شیطنتش تمام نشده است
[ترجمه ترگمان]او همیشه کج خلق به نظر می رسید، و حالا عصبانی به نظر می رسید و مطمئن بود که شرارت او به پایان نرسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He stumbled with vengeful intent through wide, open-topped courtyards and along covered, low-ceilinged walkways.
[ترجمه گوگل]او با قصد انتقام جویانه از حیاط های عریض و سر باز و در امتداد راهروهای سرپوشیده و کم سقف عبور کرد
[ترجمه ترگمان]او تلو تلو خوران از میان حیاط گذشت و از حیاط گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Outraged client, former husband, vengeful wife, business rival, an enraged former pimp?
[ترجمه گوگل]مشتری خشمگین، شوهر سابق، همسر انتقام جو، رقیب تجاری، یک دلال سابق خشمگین؟
[ترجمه ترگمان]یک مشتری عصبانی، همسر سابقش، همسر vengeful، رقیب تاجر، مردی خشمگین و عصبانی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What had he done to make Juliet so vengeful and bitter?
[ترجمه گوگل]او چه کرده بود که ژولیت را اینقدر انتقام جو و تلخ کرده بود؟
[ترجمه ترگمان]او چه کرده بود که با جولیت این همه انتقام و انتقام بگیرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But tobacco is a wily and vengeful beast, and one not disposed to look kindly on those who jilt him.
[ترجمه گوگل]اما تنباکو حیوانی حیله‌گر و انتقام‌جو است و آدمی تمایلی به نگاه مهربان به کسانی که او را می‌کنند نیست
[ترجمه ترگمان]اما تنباکو یک جانور مکار و کینه توز است، و کسی هم مایل نیست به کسانی که به هم می زند نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was a cheapskate of Scroogelike dimensions, vengeful and snobbish.
[ترجمه گوگل]او یک اسکیت ارزان قیمت در ابعاد اسکروگلی، انتقام جو و اسنوب بود
[ترجمه ترگمان]او a از ابعاد Scroogelike، vengeful و snobbish بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It looked at you with a vengeful aspect.
[ترجمه گوگل]با یک جنبه انتقام جویانه به شما نگاه می کرد
[ترجمه ترگمان] با یه حالت کینه توزانه به تو نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She sprayed red paint all over his car in one last vengeful act before leaving him for good.
[ترجمه گوگل]او قبل از اینکه او را برای همیشه ترک کند، در آخرین اقدام انتقام جویانه، رنگ قرمز را روی ماشینش پاشید
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه او را برای همیشه ترک کند، روی ماشینش روی تمام ماشینش رنگ قرمز کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I said I hoped it wouldn't involve him in being menaced by hoards of vengeful Hindu fundamentalists.
[ترجمه گوگل]گفتم امیدوارم که او را در معرض تهدید انبوهی از بنیادگرایان انتقام جو هندو قرار ندهد
[ترجمه ترگمان]من گفتم امیدوار بودم که این کار او را به خاطر تهدید کردن با انبوهی از fundamentalists سرخ پوستان در معرض تهدید قرار ندهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She had barely recognized their cool, urbane general manager in the seedy, vengeful man who had made such wild accusations.
[ترجمه گوگل]او به سختی مدیر کل خونسرد و شهرنشین آنها را در مرد کینه توز و انتقام جو که چنین اتهامات وحشیانه ای مطرح کرده بود، تشخیص داده بود
[ترجمه ترگمان]او به زحمت توانست مدیر کل و مودب و خشن آن ها را که چنین اتهامات وحشیانه ای را مرتکب شده بود، تشخیص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انتقام جو (صفت)
vengeful, wreakful

کینه توز (صفت)
pitiless, spiteful, implacable, despiteful, vengeful, revengeful, dispiteous

با خشونت (صفت)
vengeful, roughish

انگلیسی به انگلیسی

• vindictive, desiring vengeance
a vengeful person feels a great desire for revenge; a literary word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : avenge / revenge / venge
✅️ اسم ( noun ) : avenger / revenge / vengeance / vengefulness
✅️ صفت ( adjective ) : vengeful / revengeful
✅️ قید ( adverb ) : vengefully
کینه ای

بپرس