venous

/ˈviːnəs//ˈviːnəs/

معنی: سیاهرگی
معانی دیگر: وریدی، (زیست شناسی)، وابسته به رگه یا رگ، رگی، رگه ای، پر از ورید، دارای وریدهای برامده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, relating to, or composed of veins.

(2) تعریف: relating to or being the blood that is returning to the heart through the veins, having given up its oxygen to the body and become charged with carbon dioxide.

جمله های نمونه

1. venous blood
خون سیاهرگی (که از خون سرخرگی تیره تر است)

2. Central venous pressure may also be recorded.
[ترجمه گوگل]فشار ورید مرکزی نیز ممکن است ثبت شود
[ترجمه ترگمان]فشار وریدی مرکزی نیز ممکن است ثبت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The hairy hands were clean, strong, venous, with polished nails.
[ترجمه گوگل]دست های مودار تمیز، قوی، وریدی و با ناخن های براق بود
[ترجمه ترگمان]دست های پرمو، نیرومند، venous، با ناخن های آراسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some may be due to cerebral venous sinus thrombosis, a known complication of oral contraceptives.
[ترجمه گوگل]برخی از آنها ممکن است به دلیل ترومبوز سینوس ورید مغزی باشد که یکی از عوارض شناخته شده داروهای ضد بارداری خوراکی است
[ترجمه ترگمان]برخی ممکن است به خاطر سینوس وریدی سینوس، یکی از پیچیدگی شناخته شده وسایل contraceptives شفاهی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A central venous line was inserted for hom total parenteral nutrition.
[ترجمه گوگل]یک خط ورید مرکزی برای تغذیه کامل تزریقی درج شد
[ترجمه ترگمان]یک خط وریدی مرکزی برای کل مواد غذایی parenteral وارد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All patients but one had an increased hepatic venous pressure gradient.
[ترجمه گوگل]همه بیماران به جز یک نفر، گرادیان فشار وریدی کبدی افزایش یافته بودند
[ترجمه ترگمان]تمام بیماران، اما یکی از آن ها شیب فشار وریدی کبد را افزایش داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You may come across central venous pressure lines on a general surgical ward.
[ترجمه گوگل]ممکن است با خطوط فشار ورید مرکزی در بخش جراحی عمومی مواجه شوید
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است از طریق خطوط فشار وریدی مرکزی در بخش جراحی عمومی وارد شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The mechanism is thought to be decreased cardiac venous return associated with the Valsalva maneuver.
[ترجمه گوگل]تصور می شود که مکانیسم کاهش بازگشت وریدی قلبی مرتبط با مانور والسالوا باشد
[ترجمه ترگمان]تصور می شود که مکانیزم کاهش ضربان قلب در ارتباط با مانور Valsalva کاهش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Three venous blood samples were taken at 15 minute intervals.
[ترجمه گوگل]سه نمونه خون وریدی در فواصل 15 دقیقه گرفته شد
[ترجمه ترگمان]سه نمونه خون وریدی در فواصل ۱۵ دقیقه گرفته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The patient with the deep venous thrombosis also had intraoperative stimulation of the calf.
[ترجمه گوگل]بیمار مبتلا به ترومبوز ورید عمقی نیز تحریک حین عمل ساق پا داشت
[ترجمه ترگمان]بیمار با وریدی عمیق، تحریک intraoperative گوساله را هم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Methods patients chime improvement central venous catheter to drain ascites discontinnitily.
[ترجمه گوگل]روش‌ها بیماران برای تخلیه آسیت به‌طور ناپیوسته، کاتتر ورید مرکزی را صدا می‌زنند
[ترجمه ترگمان]روش های ارایه شده توسط بیماران بخش مرکزی catheter را برای تخلیه ascites تخلیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective To investigate the effects of in situ venous arterialization on extensive artery obliterans occlusion of the lower extremity.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثرات شریان‌سازی وریدی درجا بر انسداد گسترده عروق انسدادی اندام تحتانی
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی اثرات درون وریدی سخت شامه در سرخرگ گسترده انسداد obliterans در قسمت پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. METHODS:134 cases of large venous malformation were treated by poly-drug injection, combined with circular transfixation around lesion, laser, and surgery.
[ترجمه گوگل]روش‌ها: 134 مورد ناهنجاری وریدی بزرگ با تزریق چند دارو، همراه با ترانسفیکساسیون دایره‌ای اطراف ضایعه، لیزر و جراحی درمان شدند
[ترجمه ترگمان]روش ها: ۱۳۴ مورد از ناهنجاری وریدی بزرگ با تزریق پلی دارو تیمار شدند و با transfixation دایره ای در اطراف ضایعه، لیزر و جراحی ترکیب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Thus, the bile itself seemed to be the inhibitory agent in the venous effluent.
[ترجمه گوگل]بنابراین، به نظر می رسید که خود صفرا عامل بازدارنده در پساب وریدی باشد
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب، به نظر می رسید که خود صفرا عامل نفوذی در the بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیاهرگی (صفت)
portal, venous

انگلیسی به انگلیسی

• relating to or full of veins; pertaining to the blood in the veins that are returning to the heart (as oppose to the blood in the arteries that are leaving the heart)

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] وریدی: مربوط به سیاهرگ ( ورید )
سیاهرگی

بپرس