ventral

/ˈventrəl//ˈventrəl/

معنی: شکمی
معانی دیگر: (زیست شناسی) شکمی، بطنی، کاواکی، واقع بر روی شکم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: ventrally (adv.)
(1) تعریف: situated on the anterior or lower side of the body, an organ, or the like.

- the ventral portion of the intestine
[ترجمه گوگل] قسمت شکمی روده
[ترجمه ترگمان] بخش شکمی روده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the ventral side of a leaf
[ترجمه گوگل] سمت شکمی یک برگ
[ترجمه ترگمان] قسمت شکمی یک برگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a fish's ventral fin. (Cf. dorsal.)
[ترجمه گوگل] باله شکمی یک ماهی (ر ک پشتی )
[ترجمه ترگمان] یک باله شکمی ماهی (Cf)(پشتی)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of, pertaining to, or situated on or near the belly; abdominal.

جمله های نمونه

1. The ventral interradial areas are also covered by naked skin.
[ترجمه گوگل]نواحی بین شعاعی شکمی نیز با پوست برهنه پوشیده شده است
[ترجمه ترگمان]مناطق شکمی و شکمی نیز توسط پوست برهنه پوشش داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The ventral arm plates are wider than long, pentagonal with an obtuse proximal angle and a slightly convex distal edge.
[ترجمه گوگل]صفحات بازوی شکمی عریض تر از دراز هستند، پنج ضلعی با زاویه مجاور نزدیک و لبه دیستال کمی محدب
[ترجمه ترگمان]صفحات بازوی شکمی بزرگ تر از صفحات طویل، پنج ضلعی با زاویه قائمه و لبه کمی محدب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The lateral and ventral arm plates have distinctive transverse ridges most noticeable in dry specimens.
[ترجمه گوگل]صفحات بازوی جانبی و شکمی دارای برجستگی های عرضی متمایز هستند که در نمونه های خشک بیشتر قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]صفحات سمت شکمی و شکمی، ridges عرضی متمایزی در نمونه های خشک دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The ventral interradial area is also covered with granules, if spinelets are present they are usually confined to the distal edge.
[ترجمه گوگل]ناحیه بین شعاعی شکمی نیز با گرانول پوشانده شده است، اگر اسپینلت ها وجود داشته باشند معمولاً به لبه دیستال محدود می شوند
[ترجمه ترگمان]ناحیه شکمی شکمی نیز با گرانول پوشانده شده است، در صورتی که spinelets ها وجود داشته باشند، معمولا به لبه دور محدود می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The ventral arm plates are pentagonal, broader than long and separated.
[ترجمه گوگل]صفحات بازوی شکمی پنج ضلعی، پهن تر از بلندتر و جدا از هم هستند
[ترجمه ترگمان]صفحات بازوی شکمی به صورت پنج ضلعی و وسیع تر از فواصل طولانی و جدا از هم قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The lateral and ventral arm plates have distinctive transverse ridges most noticeable in dry or nearly dry specimens.
[ترجمه گوگل]صفحات بازوی جانبی و شکمی دارای برجستگی های عرضی متمایز هستند که در نمونه های خشک یا تقریباً خشک قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]صفحات بازوی شکمی و شکمی نسبت به نمونه های خشک و یا تقریبا خشک، صخره های عرضی متمایزی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The subsequent ventral arm plates are pentagonal to bell shaped, separated with a wide curved distal edge and indented lateral edges.
[ترجمه گوگل]صفحات بازوی شکمی بعدی پنج ضلعی تا زنگوله ای هستند که با لبه های انتهایی منحنی گسترده و لبه های جانبی فرورفته از هم جدا شده اند
[ترجمه ترگمان]صفحات شکمی بعدی به شکل پنج ضلعی هستند و با لبه پهن دور و لبه های جانبی حاشیه دار جدا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Its ventral fins are enlarged and flattened to form suckers on the underside of the body.
[ترجمه گوگل]باله های شکمی آن بزرگ و مسطح می شوند تا مکنده هایی در قسمت زیرین بدن ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]باله های شکمی آن بزرگ و مسطح شده اند تا ماهی های مکنده را در زیر بدن شکل دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The proximal ventral arm plates are approximately trapezoidal with a wide convex distal edge, they are contiguous with one another at least proximally.
[ترجمه گوگل]صفحات بازوی شکمی پروگزیمال تقریباً ذوزنقه ای با لبه دیستال محدب گسترده هستند، آنها حداقل از نظر نزدیک با یکدیگر به هم پیوسته هستند
[ترجمه ترگمان]صفحات شکمی پشتی مجاور تقریبا ذوزنقه ای با یک لبه پهن محدب در نظر می گیرند، که آن ها با یکدیگر در حداقل proximally هم کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The ventral interradial areas are covered with large plates sometimes bearing a spinelet.
[ترجمه گوگل]نواحی بین شعاعی شکمی با صفحات بزرگی پوشیده شده است که گاهی اوقات دارای ستون فقرات هستند
[ترجمه ترگمان]نواحی شکمی شکمی با صفحات بزرگ پوشانده می شوند که بعضی اوقات یک spinelet را حمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The first ventral arm plate is pentagonal with the lateral edges raised forming a boundary lip to the second oral tentacle pores.
[ترجمه گوگل]اولین صفحه بازوی شکمی پنج ضلعی با لبه های جانبی برآمده است که یک لبه مرزی را با منافذ دوم شاخک دهان تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]اولین صفحه کنترل شکمی، پنج ضلعی با لبه های جانبی است که تشکیل لبه ای مرز را به منافذ دهانی باز می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Ventral Nerve-Cord consists of a series of ganglia lying on the floor of the thorax and abdomen.
[ترجمه گوگل]طناب عصبی شکمی شامل یک سری گانگلیون است که در کف قفسه سینه و شکم قرار دارند
[ترجمه ترگمان]عصب عصبی - شامل یک سری غدد عصبی است که بر روی زمین سینه و شکم قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The ventral arm plates are an irregular pentagonal or hexagonal shape, often keeled, with the distal edge sometimes indented.
[ترجمه گوگل]صفحات بازوی شکمی یک شکل پنج ضلعی یا شش ضلعی نامنظم هستند که اغلب به صورت کیل دار هستند و گاهی اوقات لبه دیستال آن فرورفته است
[ترجمه ترگمان]صفحات بازوی شکمی، یک شکل پنج ضلعی غیر خطی یا شش ضلعی منظم هستند که اغلب با لبه های سری که بعضی اوقات می توانند حاشیه دار باشند، قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ventral arm plates are not contiguous.
[ترجمه گوگل]صفحات بازوی شکمی به هم پیوسته نیستند
[ترجمه ترگمان]صفحات شکمی بخش شکمی پیوسته نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The ventral arm plates are irregularly rectangular with indented lateral edges and a rounded distal edge; they are contiguous at least proximally.
[ترجمه گوگل]صفحات بازوی شکمی به طور نامنظم مستطیلی با لبه های جانبی فرورفته و یک لبه دیستال گرد هستند آنها حداقل نزدیک به هم هستند
[ترجمه ترگمان]صفحات بازوی شکمی به طور نامنظم به صورت منظم با لبه های برشی و لبه گرد دور هستند؛ آن ها حداقل proximally هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکمی (صفت)
abdominal, ventral, gastric, stomachic, uterine

تخصصی

[زمین شناسی] پیشین،قدامى، شکمی، سطح شکمی. مربوط به سطح زیری بدن موجود.

انگلیسی به انگلیسی

• of or near the belly

پیشنهاد کاربران

ventral ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: شکمی
تعریف: ← محورسو

بپرس