venturesome

/ˈvent͡ʃərsəm//ˈvent͡ʃəsəm/

معنی: متهور، خطر ناک، مخاطره امیز، پر مخاطره، با تهور
معانی دیگر: مخاطره آمیز، پرخطر، سیجناک، ریسک دار، آمد و نیامددار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: venturesomely (adv.), venturesomeness (n.)
(1) تعریف: tending to take risks; brave.
مترادف: adventurous, audacious, risky
مشابه: adventuresome, brave, chancy, courageous, dangerous, daring, dashing, dauntless, enterprising, fearless, game, hazardous, intrepid, perilous, pioneer, plucky, spunky

- She was a venturesome young woman and only too happy to join the arctic expedition.
[ترجمه گوگل] او یک زن جوان جسور بود و از پیوستن به اکسپدیشن قطب شمال بسیار خوشحال بود
[ترجمه ترگمان] او یک زن venturesome بود و فقط بسیار خوشحال بود که به سفر دریایی قطبی ملحق شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: involving potential risk; dangerous.

- a venturesome trip
[ترجمه Amir jcat] سفر پرمخاطره
|
[ترجمه گوگل] یک سفر جسورانه
[ترجمه ترگمان] سفر venturesome
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He has become more venturesome this season with dress designs that incorporate a variety of ethnic influences.
[ترجمه گوگل]او در این فصل با طرح‌های لباسی که تأثیرات قومی گوناگونی را در خود جای داده است، جسورتر شده است
[ترجمه ترگمان]او در این فصل با طرح های لباس که تنوع نژادی متنوعی را در بر می گیرد، venturesome شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. And Edmund was always the more venturesome, and the one that frightened her most.
[ترجمه گوگل]و ادموند همیشه جسورتر بود و کسی که او را بیشتر می ترساند
[ترجمه ترگمان]ادموند همیشه venturesome بود و کسی که بیشتر او را می ترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is talented, and venturesome, and resolute.
[ترجمه گوگل]او با استعداد، جسور، و مصمم است
[ترجمه ترگمان]او با استعداد و جسور و مصمم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For women love is a race track venturesome and deathful .
[ترجمه گوگل]برای زنان عشق یک مسیر مسابقه ای است خطرناک و مرگبار
[ترجمه ترگمان]برای زنان، عشق یک نژاد venturesome و deathful است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A trip to the moon is a venturesome journey.
[ترجمه گوگل]سفر به ماه سفری پرمخاطره است
[ترجمه ترگمان]سفر به ماه یک سفر venturesome است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For men love is a race track venturesome and deathful.
[ترجمه گوگل]برای مردان، عشق یک مسیر مسابقه ای خطرناک و مرگبار است
[ترجمه ترگمان]برای مردان عشق یک نژاد venturesome و deathful است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bungee jumping is a sort of venturesome sports.
[ترجمه گوگل]بانجی جامپینگ نوعی ورزش پرمخاطره است
[ترجمه ترگمان]پریدن Bungee نوعی ورزش venturesome است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. D. a profitable company must have a boss with bold and venturesome vision.
[ترجمه گوگل]د) یک شرکت سودآور باید رئیسی با چشم انداز جسور و جسورانه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]یک شرکت سودآور باید دارای یک بینش جسور و جسور باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bertha slipped out of the side - door with a delightful feeling of doing something venturesome.
[ترجمه گوگل]برتا با احساس لذت بخشی از انجام کاری جسورانه از کنار در بیرون لیز خورد
[ترجمه ترگمان]بر تا از در فرعی بیرون آمد، با احساس لذت بخشی از این که کار venturesome را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then too, some of the girls in the typing pool can be quite venturesome.
[ترجمه گوگل]همچنین، برخی از دختران در استخر تایپ می توانند کاملاً جسور باشند
[ترجمه ترگمان]سپس برخی از دختران در گروه تایپ می توانند کاملا جسور باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As it happens, Nikonov's band is a brave and venturesome one.
[ترجمه گوگل]همانطور که اتفاق می افتد، گروه نیکونوف یک گروه شجاع و جسور است
[ترجمه ترگمان]همان طور که این اتفاق می افتد، گروه Nikonov یک فرد شجاع و جسور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Amar Bhid é, of Columbia University, suggests a fourth reason for America's entrepreneurial success - " venturesome consumers "
[ترجمه گوگل]آمار بهید، از دانشگاه کلمبیا، چهارمین دلیل برای موفقیت کارآفرینی آمریکا را پیشنهاد می کند - "مصرف کنندگان جسور"
[ترجمه ترگمان]آماره Bhid e، از دانشگاه کلمبیا، دلیل چهارم موفقیت کارآفرینی آمریکا را پیشنهاد می کند - \"مصرف کنندگان venturesome\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متهور (صفت)
audacious, brave, bold, daring, hardy, intrepid, brash, go-ahead, venturesome, venturous, temerarious

خطر ناک (صفت)
serious, parlous, disastrous, calamitous, grave, perilous, dangerous, hazardous, herculean, malignant, jeopardous, venturesome, venturous

مخاطره امیز (صفت)
perilous, venturesome

پر مخاطره (صفت)
precarious, venturesome, risky, venturous

با تهور (صفت)
venturesome

انگلیسی به انگلیسی

• open to taking risks; willing to experience new things; risky, dangerous
someone who is venturesome is willing to take risks and try out new things; a literary word.

پیشنهاد کاربران

venturesome ( adj ) ( vɛntʃərsəm ) =willing to take risks, e. g. He has become more venturesome this season with dress designs that incorporate a variety of ethnic influences.
venturesome
مخاطره جو
ریسک پذیر، جسور

بپرس