verification

/ˌverəfəˈkeɪʃn̩//ˌverɪfɪˈkeɪʃn̩/

معنی: تصدیق، تایید، تحقیق، رسیدگی، ممیزی، مقابله، باز بینی
معانی دیگر: درست داشت، اثبات، فرنودآوری، (کامپیوتر) درستی سنجی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of verifying.
مشابه: confirmation

(2) تعریف: the condition of being verified.
مشابه: confirmation

(3) تعریف: a formal act or statement that confirms the truth or correctness of something.

جمله های نمونه

1. All charges against her are dropped pending the verification of her story.
[ترجمه گوگل]تمام اتهامات علیه او در انتظار تایید داستان او حذف شده است
[ترجمه ترگمان]تمام اتهامات علیه وی در زمان تایید داستان وی کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The credit card is then accepted, subject to verification of the signature.
[ترجمه ترجمه] کارت اعتباری مشروط به تایید امضا, پذیرفته میشود.
|
[ترجمه گوگل]سپس کارت اعتباری، مشروط به تأیید امضا، پذیرفته می شود
[ترجمه ترگمان]سپس کارت اعتباری برای تایید امضا پذیرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Soviets are demanding certain guarantees about verification before signing the treaty.
[ترجمه گوگل]شوروی خواستار تضمین های خاصی در مورد راستی آزمایی قبل از امضای معاهده است
[ترجمه ترگمان]شوروی خواهان تضمین مشخصی در مورد تایید قبل از امضای پیمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The minimum and maximum periods for verification can only be determined for a particular installation.
[ترجمه گوگل]حداقل و حداکثر دوره برای تأیید فقط برای یک نصب خاص قابل تعیین است
[ترجمه ترگمان]حداقل و حداکثر دوره های تایید می تواند برای یک نصب خاص تعیین شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Since no new discovery is acceptable without verification, all serious scientific results are backed by full documentation.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که هیچ کشف جدیدی بدون تأیید قابل قبول نیست، تمام نتایج جدی علمی با مستندات کامل پشتیبانی می شوند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که هیچ کشف جدیدی بدون تایید قابل قبول نیست، تمام نتایج علمی جدی به وسیله اسناد و مدارک کامل پشتیبانی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The process of verification of data, theoretically, could go on for ever, always requiring new acts of identification.
[ترجمه گوگل]فرآیند تأیید داده‌ها، از نظر تئوری، می‌تواند برای همیشه ادامه داشته باشد و همیشه نیازمند اقدامات شناسایی جدید است
[ترجمه ترگمان]فرآیند تایید داده ها از لحاظ نظری، همیشه می تواند برای همیشه ادامه داشته باشد، همیشه مستلزم اقدامات جدید شناسایی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The repeated empirical verification of the relationship, however, leads to two conclusions in the comparative literature.
[ترجمه گوگل]با این حال، تأیید تجربی مکرر رابطه، به دو نتیجه در ادبیات تطبیقی ​​منجر می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، تایید تجربی مکرر رابطه منجر به دو نتیجه گیری در ادبیات تطبیقی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The same procedure for verification was followed as for the records of the meetings.
[ترجمه گوگل]برای راستی آزمایی نیز همان روال سوابق جلسات دنبال شد
[ترجمه ترگمان]همان روش برای تایید به دنبال رکوردهای جلسات پی گیری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Within a year they had agreed to verification procedures that included on-site spot inspections at weapons sites.
[ترجمه گوگل]ظرف یک سال آنها با روش‌های راستی‌آزمایی که شامل بازرسی در محل در سایت‌های تسلیحاتی می‌شد، موافقت کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در عرض یک سال توافق کردند که رونده ای بازرسی در محل بازرسی محل سلاح ها را تایید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Speaker / signature verification systems will be developed.
[ترجمه گوگل]سیستم های تایید بلندگو / امضا توسعه خواهد یافت
[ترجمه ترگمان]سیستم های تایید امضا \/ امضا توسعه داده خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Thus the scientific model of verification has an inbuilt mechanism for the evolution and promotion of generally accepted standards.
[ترجمه گوگل]بنابراین مدل علمی تأیید دارای یک مکانیسم داخلی برای تکامل و ارتقای استانداردهای پذیرفته شده عمومی است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، مدل علمی بررسی، یک مکانیزم درونی برای تکامل و ترویج عموما استانداردهای پذیرفته شده، دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Furthermore, regular verification of offlined modules takes place to ensure continued long-term integrity.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، تأیید منظم ماژول های آفلاین برای اطمینان از یکپارچگی طولانی مدت ادامه می یابد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، تایید منظم ماژول های offlined برای تضمین تمامیت بلند مدت لازم انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the absence of any verification, interim profits will not be included in the capital base.
[ترجمه گوگل]در صورت عدم تایید، سود میان دوره ای در پایه سرمایه منظور نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]در غیاب هرگونه تاییدیه، سوده ای موقت در پایگاه سرمایه گنجانده نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Its verification programme demands a minimum 80% of binary code is tested dynamically - 100% statically - before certification is awarded.
[ترجمه گوگل]برنامه راستی‌آزمایی آن به حداقل 80 درصد کد باینری نیاز دارد که قبل از اعطای گواهینامه، به صورت پویا - 100 درصد استاتیک - آزمایش شود
[ترجمه ترگمان]برنامه تایید آن نیازمند حداقل ۸۰ % از کد دودویی است که به طور پویا - ۱۰۰ % - قبل از دریافت گواهی نامه، مورد آزمایش قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The verification minimum and maximum periods.
[ترجمه گوگل]حداقل و حداکثر دوره های تأیید
[ترجمه ترگمان]حداقل و حداکثر زمان تایید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تصدیق (اسم)
affirmation, admission, validity, acknowledgment, authentication, certification, verification, confirmation, ratification, avouchment, testimony, admittance, validation, intromission

تایید (اسم)
support, validity, verification, confirmation, grace, allegation, endorsement, validation

تحقیق (اسم)
verification, scholarship, probe, research, rummage, quest, ascertainment, investigation, inquiry, scrutiny, fishing expedition, disquisition

رسیدگی (اسم)
assistance, attention, verification, puberty, consideration, probe, investigation, inquiry, exam, examination, handling, scrutiny, attendance, audit, cassation, inquest

ممیزی (اسم)
verification, survey, audit

مقابله (اسم)
comparison, verification, contrast, collation, opposition, checking, confronting, meeting face to face

باز بینی (اسم)
verification, control, revision

تخصصی

[حسابداری] بازبینی، ممیزی
[صنعت] بررسی، تحقیق، شناسایی،تصدیق
[ریاضیات] رسیدگی، کنترل، ممیزی، بازبینی، تحقیق، امتحان، تحقیق، وارسی، بررسی، بازرسی
[آب و خاک] تایید صحت مدل

انگلیسی به انگلیسی

• confirmation, substantiation, proof
verification is the act of checking or confirming that something is true.
verification is also the practice of allowing each party in an arms control agreement to inspect each other's weapons and equipment to make sure that the agreement is being obeyed.

پیشنهاد کاربران

معنای دوستان:
صحت /درستی سنجی - راستی آزمایی - صحت و سقم سنجی - تصدیق
e. g.
The CONTRACTOR shall complete the test number, line numbers, spool numbers, Joint
numbers, ISO numbers, a verification of visual inspection, NDT and post weld heat treatment
completion.
تخصصی: مهندسی - مهندسی سیستم - مهندسی هوافضا
در طول مراحل سنجش کیفی پروژه ها در مهندسی سیستمی، بهترین واژه برای این کلمه و کلمه اخت شده با آن این هاست:
verification : صحت سنجی : مرحله ای که از انجام مجموعه عملکردها یا وظایف، اطمینان حاصل می شود - مرحله ای که مطمعن شویم سیستم را به درستی ساخته ایم و در اینجا صحت عملکردی سیستم را میفهمیم.
...
[مشاهده متن کامل]

validation: صحه گذاری: مرحله ای که در آن عملکرد های سیستم را با نیازهای اولیه ای که سیستم بر مبنای آنها تشکیل شده، تطابق می دهیم. و در اینجا به کلیت سیستم صحه میگذاریم.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : verify
✅️ اسم ( noun ) : verification
✅️ صفت ( adjective ) : verifiable
✅️ قید ( adverb ) : verifiably
verification & validation دو مرحله در فرایند طراحی است به معنی تایید ( / تصدیق ) و اعتباردهی ( /صحه گذاری ) که هر کدام کارکرد جداگانه دارند.
verification به معنی تایید/ تصدیق
validation به معنی اعتبار دهی/صحه گذاری
verification: فراروند [=فرآیند =process] برجاییدن ( برقرار کردن ) راستی چیزی،
یا درستیِ چیزی را به دست آوردن یا نشان دادن
برابر فارسی: راست آزمایی، راست سنجی، راست یابی، راسجُستِش، راسیوِش

...
[مشاهده متن کامل]

پیشنهاد دکتر جاوید پاژین:
verification: راسیوِش
to verify: راسیویدن
verified: راسیونده، راسیوگر
verifiable: راسیوپذیر، راسیوشوا
verified: راسیویده، راسیو شده
پ. ن: این واژه با validation یکسان نیست.

منابع• https://t.me/JavidPajin
صحت سنجی
تاییدیه
اعتبارسنجی
گواهی
راستی آزمایی

بپرس