vicious

/ˈvɪʃəs//ˈvɪʃəs/

معنی: فاسد، نا درست، شریر، بدکار، معیوب، بدطینت، بدسگال، تباهکار
معانی دیگر: خبیث، بدجنس، بدنهاد، شرور، بی رحم، شریرانه، شرارت آمیز، بدجنسانه، خباثت آمیز، بدخواهانه، بدخیم، خطرناک، ناقص، ناپسند، شدید، ستهم، سخت، جانانه، جانفرسا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: viciously (adv.), viciousness (n.)
(1) تعریف: given to or characterized by violence or cruelty; savage; fierce.
مترادف: cruel, ferocious, fierce, savage, violent
متضاد: gentle
مشابه: barbaric, barbarous, brutal, brute, dangerous, evil, merciless, predatory, ruthless, slashing, truculent, wild

- The dog had been trained to be vicious and had become a danger even to his owner.
[ترجمه seyedmm021] این سگ تربیت شده بود تا شرور باشد و حتی به یک خطر برای صاحبش تبدیل شد
|
[ترجمه گوگل] این سگ برای شرور تربیت شده بود و حتی برای صاحبش نیز به خطری تبدیل شده بود
[ترجمه ترگمان] این سگ آموزش دیده بود که شریر باشد و حتی برای صاحبش هم خطری محسوب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her injuries showed that she had been the victim of a vicious attack.
[ترجمه گوگل] جراحات او نشان می داد که او قربانی یک حمله وحشیانه شده است
[ترجمه ترگمان] جراحات او نشان می داد که قربانی یک حمله وحشیانه بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: characterized by vice; wicked; immoral.
مترادف: atrocious, evil, flagitious, heinous, immoral, nefarious, wicked
متضاد: virtuous
مشابه: abhorrent, base, contemptible, despicable, fiendish, foul, infamous, loathsome, odious, poisonous, reprobate, vile, villainous

- He left his home and embarked on a vicious life in the city.
[ترجمه گوگل] او خانه خود را ترک کرد و زندگی شریرانه ای را در شهر آغاز کرد
[ترجمه ترگمان] او خانه اش را ترک کرد و زندگی تبهکارانه خود را در شهر آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: malicious.
مترادف: malevolent, malicious, malign, rancorous, spiteful, vindictive
متضاد: benevolent, kindly
مشابه: acerbic, antagonistic, caustic, cruel, evil, hateful, hostile, predatory, sardonic, venomous

- What he told you was a vicious lie.
[ترجمه گوگل] آنچه او به شما گفت یک دروغ شرورانه بود
[ترجمه ترگمان] چیزی که اون به تو گفته دروغ vicious
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Why would he make such a vicious remark?
[ترجمه گوگل] چرا او چنین اظهار نظر بدی می کند؟
[ترجمه ترگمان] چرا باید چنین حرفی بزند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. vicious circle
دایره ی خبیثه،دور باطل

2. a vicious blow to the head
یک ضربه ی جانانه به سر

3. a vicious line of reasoning
طرز استدلال ناپسند

4. a vicious rainstorm
توفان و باران شدید

5. a vicious rumor
یک شایعه ی بدخواهانه

6. a vicious stepmother
نامادری بدجنس

7. a vicious tumor
یک غده ی بدخیم

8. stalin's vicious policies
سیاست های شریرانه ی استالین

9. they have been asked to muzzle their vicious dog
از آنها خواسته شده که سگ هار خود را پوزه بند بزنند.

10. Each year one vicious habit rooted out,in time minght make the worst man good throughout.
[ترجمه گوگل]هر سال یک عادت باطل ریشه کن می شود، به مرور زمان ممکن است بدترین انسان را در طول زندگی خوب کند
[ترجمه ترگمان]هر سال یک عادت شرورانه ریشه می گیرد، در حالی که minght بدترین فرد را به خوبی انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He suffered a vicious attack by a gang of white youths.
[ترجمه گوگل]او مورد حمله وحشیانه گروهی از جوانان سفیدپوست قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او از یک حمله وحشیانه توسط گروهی از جوانان سفیدپوست رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The world was stunned by the vicious defamation.
[ترجمه گوگل]جهان در حیرت افترای شریرانه فرو رفت
[ترجمه ترگمان]دنیا از بدنامی وحشیانه گیج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The horse was huge and vicious. Giles was the only one who could manage her.
[ترجمه گوگل]اسب بزرگ و شرور بود گیلز تنها کسی بود که توانست او را مدیریت کند
[ترجمه ترگمان]اسب بزرگ و شرور بود جیل تنها کسی بود که می توانست او را اداره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These otters are particularly vicious beasties, with very sharp teeth.
[ترجمه گوگل]این سمورها به خصوص جانورانی شریر هستند، با دندان های بسیار تیز
[ترجمه ترگمان]این otters به ویژه beasties شرور و با دندان های تیز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was subjected to the most vicious calumny, but he never complained and never sued.
[ترجمه گوگل]او مورد بدترین تهمت ها قرار گرفت، اما هرگز شکایت نکرد و شکایت نکرد
[ترجمه ترگمان]در معرض شدیدترین calumny قرار گرفت، ولی هرگز شکایت نکرد و هرگز شکایت نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Security forces and militants are locked in a vicious cycle of killing.
[ترجمه گوگل]نیروهای امنیتی و ستیزه جویان در چرخه معیوب کشتار محبوس شده اند
[ترجمه ترگمان]نیروهای امنیتی و ستیزه جویان در یک چرخه معیوب از قتل قفل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. They were the victims of a vicious racist attack.
[ترجمه گوگل]آنها قربانی یک حمله نژادپرستانه وحشیانه شدند
[ترجمه ترگمان] اون ها قربانی یه حمله زشت نژاد پرست بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. A vicious price war between manufacturers has cut margins to the bone.
[ترجمه گوگل]جنگ وحشیانه قیمت‌ها بین تولیدکنندگان حاشیه‌ها را تا حد زیادی کاهش داده است
[ترجمه ترگمان]جنگ شدید قیمت بین تولید کنندگان حاشیه ها را به استخوان کاهش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The magazine recently published a vicious personal attack on the novelist.
[ترجمه گوگل]این مجله اخیراً حمله شخصی وحشیانه به این رمان نویس را منتشر کرده است
[ترجمه ترگمان]مجله به تازگی یک حمله وحشیانه شخصی به رمان نویس را منتشر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فاسد (صفت)
perverse, bad, vile, evil, naught, reprobate, addle, decayed, rotten, corrupt, vicious, immoral, wicked, villainous, peccant, dissolute, rancid, gamy, sinister, depraved, rakish, putrid, jadish, virtueless

نا درست (صفت)
amiss, foul, false, vicious, dishonest, spurious, wrong, incorrect, erroneous, inaccurate, unsound, unfair, crooked, jackleg, impure, phony, phoney, sinister, inconsequent, inconsecutive, untrue, imprecise, inexact, trumped-up

شریر (صفت)
heinous, nefarious, bad, evil, vicious, maleficent, wicked, villainous, flagitious, malefic, infernal, iniquitous, immane

بدکار (صفت)
nefarious, bad, evil, malicious, vicious, wicked, flagitious, rakish

معیوب (صفت)
perverse, damaged, vicious, cripple, faulty, blemished, defective, imperfective

بدطینت (صفت)
vile, vicious, malignant

بدسگال (صفت)
mischievous, vicious

تباهکار (صفت)
vicious

انگلیسی به انگلیسی

• evil, spiteful; ferocious, fierce; faulty in character
someone who is vicious, or who does something vicious, behaves in a cruel and violent way.

پیشنهاد کاربران

دارای معنی کاملا متفاوتی با vivacious هست
بدجنس، خبیث
vicious ( adj ) ( vɪʃəs ) =violent and cruel, e. g. a vicious attack. =aggressive and dangerous, e. g. a vicious dog. =full of hatred and anger, e. g. a vicious letter. =very bad, e. g. a vicious headache.
vicious
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : viciousness
صفت ( adjective ) : vicious
قید ( adverb ) : viciously
دور باطل
Vicious circle
من واقعا نمی دونم چرا این رو چرخه معیوب ترجمه می کنن که اصلا به کلمه vicious ربطی نداره، همه جا هم هست، در متون تخصصی و . . .
از لحاظ معنی یعنی تو شرایطی بدی بیفتی که بد بیاری پشت بدبیاری باشه و اوضاع بد اولیه بدتر و بدتر بشه
...
[مشاهده متن کامل]

معنی پیشنهادی
بدبیاری رو بدبیاری، شاید دور تسلسل باطل

بدجنس
وحشی
ظالم
شرور
خشن
غیر عادی
بی اساس
بی قاعده
◼️ناپسند
How dare you spread such vicious lies about other people?
◼️وحشی، شرور، بی رحم، خطرناک
He was set upon ( =attack someone ) by a vicious dog
توسط یه سگ وحشی مورد حمله قرار گرفت
heartless
savage
violent
dangerous
ruthless
خشن - بیرحم - وحشی - خطرناک
سنگدل
خشن - بی رحم
Evil, wicked, savage
وحشیانه
بد ذات ، سخت ، دردناک
شرورانه
ایراد دار
Vicious circle
سیکل ( چرخه ) معیوب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس