victor

/ˈvɪktər//ˈvɪktə/

معنی: چیره، قهرمان، فاتح، پیروز، برنده مسابقه
معانی دیگر: پیروزمند، برنده، چیر، پیروزگر، مظفر، اسم خاص مذکر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who wins a contest, battle, argument, or the like, esp. one who defeats an enemy in armed struggle; winner.
مترادف: conqueror, winner
متضاد: loser
مشابه: champion, master, prizewinner

جمله های نمونه

1. In war, whichever side may call itself the victor, there are no winners, but all are losers.
[ترجمه گوگل]در جنگ، هر طرفی که ممکن است خود را پیروز بداند، هیچ برنده ای وجود ندارد، اما همه بازنده هستند
[ترجمه ترگمان]در جنگ، هر کدام از طرفین خود را پیروز می نامند، هیچ برنده وجود ندارد، اما همه بازنده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To the victor go the spoils.
[ترجمه گوگل]برنده پولها را میبرد
[ترجمه ترگمان] به افتخار ویکتور، غنایم جنگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Victor had fallen behind with his mortgage payments after losing his job.
[ترجمه گوگل]ویکتور پس از از دست دادن شغل خود از پرداخت وام مسکن خود عقب مانده بود
[ترجمه ترگمان]ویکتور پس از از دست دادن شغلش، با پرداخت وام مسکن عقب افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Victor swore he would get his revenge.
[ترجمه گوگل]ویکتور قسم خورد که انتقامش را خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]ویکتور \"قسم خورد که انتقامش رو بگیره\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They adjudged a prize to the victor.
[ترجمه گوگل]آنها برای برنده جایزه تعیین کردند
[ترجمه ترگمان]اونا یه جایزه برای برنده جایزه گذاشتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Victor and his kidnappers had vanished into thin air.
[ترجمه گوگل]ویکتور و آدم ربایانش در هوا ناپدید شده بودند
[ترجمه ترگمان]ویکتور و آدم رباها ناپدید شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was declared the victor in the 11th round.
[ترجمه گوگل]او در دور یازدهم پیروز اعلام شد
[ترجمه ترگمان]او در دور یازدهم به عنوان برنده اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Victor seemed to grow taller every day.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که ویکتور هر روز قدش بلندتر می شد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که ویکتور هر روز بلندتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The victor in/of the 1960 US Presidential election was John F. Kennedy.
[ترجمه گوگل]پیروز/پیروز انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 1960 جان اف کندی بود
[ترجمه ترگمان]برنده انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۶۰ آمریکا جان اف بود کندی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Later on, Victor from flat called.
[ترجمه گوگل]بعداً ویکتور از آپارتمان تماس گرفت
[ترجمه ترگمان]کمی بعد، ویکتور از آپارتمان به آنجا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I spoke to Victor twice only and had no quarrel with him.
[ترجمه گوگل]من فقط دو بار با ویکتور صحبت کردم و هیچ دعوای با او نداشتم
[ترجمه ترگمان]من فقط دو بار با ویکتور حرف زدم و با او دعوا نکردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Victor winked at her, and his smile was so wickedly suggestive that Francesca blushed.
[ترجمه گوگل]ویکتور به او چشمکی زد و لبخندش آنقدر به طرز شیطانی نشان می داد که فرانچسکا سرخ شد
[ترجمه ترگمان]ویکتور به او چشمک زد و لبخندش چنان شریرانه بود که فرانچسکا سرخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Louis throws a chair at Victor; they lock horns and wrestle.
[ترجمه گوگل]لویی صندلی را به سمت ویکتور پرتاب می کند شاخ ها را قفل می کنند و کشتی می گیرند
[ترجمه ترگمان]لویی یک صندلی به ویکتور پرتاب می کند؛ شاخ و برگ برنده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Although the victor of a battle at sea, Edward returned home a bitterly disappointed man.
[ترجمه گوگل]اگرچه ادوارد پیروز یک نبرد در دریا بود، اما مردی به شدت ناامید به خانه بازگشت
[ترجمه ترگمان]با اینکه فاتح جنگ در دریا بود، ادوارد با تلخی به خانه بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. And the works of Victor Hugo and Alexandre Dumas were seen as just adventure stories.
[ترجمه گوگل]و آثار ویکتور هوگو و الکساندر دوما فقط داستان های ماجراجویی تلقی می شدند
[ترجمه ترگمان]و آثار ویکتور هوگو و الکساندر Dumas، فقط داستان های ماجراجویانه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چیره (اسم)
victor

قهرمان (اسم)
champion, hero, champ, knight, victor, world beater

فاتح (اسم)
victor, conqueror, winner

پیروز (اسم)
victor, conqueror, vanquisher

برنده مسابقه (اسم)
victor

انگلیسی به انگلیسی

• male first name
winner, conqueror, hero
the victor in a battle or contest is the person who wins; a literary word.

پیشنهاد کاربران

احتمالا واژه victor
برگرفته از " ویستوریو "
تلفظ باستانی نام گُستَهم
پهلوان ایرانی شاهنامه باشد
victor = قهرمان
vector = حامل / ناقل DNA در زیست شناسی
در زیست فناوری به ناقل دی ان ای گفته میشود.
قهرمان
بنام خدا
با سلام، ویکتور به معنی کشور گشا هست. و ویکتوری به معنی پیروزی میباشد.
با تشکر.
the victor = پیروزشدگان، فاتحان، افراد پیروز

بپرس