vital organ

جمله های نمونه

1. The second bullet entered his stomach and damaged vital organs.
[ترجمه گوگل]گلوله دوم وارد معده او شد و به اندام های حیاتی آسیب رساند
[ترجمه ترگمان]گلوله دوم به شکم او وارد شد و به اندام های حیاتی آسیب رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The vital organs, the stomach, the intestines, the lungs and the liver, were withdrawn carefully and whole.
[ترجمه گوگل]اندام های حیاتی، معده، روده، ریه ها و کبد با دقت و به طور کامل خارج شدند
[ترجمه ترگمان]اعضای حیاتی، شکم، روده، ریه و کبد، با دقت و کامل از بین رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her vital organs are intact and she has a good chance of recovery.
[ترجمه گوگل]اندام های حیاتی او سالم هستند و شانس خوبی برای بهبودی دارد
[ترجمه ترگمان]اندام های حیاتی او سالم هستند و او شانس خوبی برای بهبودی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Or how about a vital organ being removed and the opt-out card being found at a later date?
[ترجمه گوگل]یا در مورد یک عضو حیاتی که برداشته شود و کارت انصراف در تاریخ بعدی پیدا شود چطور؟
[ترجمه ترگمان]یا اینکه چطور یک عضو حیاتی را از بین ببرید و کارت opt را در یک تاریخ بعد پیدا کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Blood supply to the vital organs can be more accurately measured by a central venous pressure line.
[ترجمه گوگل]خون رسانی به اندام های حیاتی را می توان با یک خط فشار وریدی مرکزی با دقت بیشتری اندازه گیری کرد
[ترجمه ترگمان]تامین خون برای اندام های حیاتی می تواند به دقت توسط یک خط فشار وریدی مرکزی اندازه گیری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The liver is a vital organ.
[ترجمه گوگل]کبد یک اندام حیاتی است
[ترجمه ترگمان]کبد یک اندام حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The liver is a vital organ of the human body.
[ترجمه گوگل]کبد یکی از اعضای حیاتی بدن انسان است
[ترجمه ترگمان]کبد یک اندام حیاتی بدن انسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The heart is a vital organ.
[ترجمه گوگل]قلب یک عضو حیاتی است
[ترجمه ترگمان]قلب عضوی حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The heart is the body's most vital organ; if It'stops working, death soon follows.
[ترجمه گوگل]قلب حیاتی ترین اندام بدن است اگر کارش متوقف شود، به زودی مرگ به دنبال خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]قلب the اندام بدن است؛ اگر کار کردن را متوقف کند، مرگ به زودی ادامه پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The heart is vital organ.
[ترجمه گوگل]قلب اندام حیاتی است
[ترجمه ترگمان]قلب عضوی حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was lucky that the bullet hadn't entered a vital organ.
[ترجمه گوگل]او خوش شانس بود که گلوله وارد یک عضو حیاتی نشده بود
[ترجمه ترگمان]شانس آورد که گلوله وارد یک عضو حیاتی نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A sparrow may be small but it has all the vital organs.
[ترجمه گوگل]گنجشک ممکن است کوچک باشد اما تمام اندام های حیاتی را دارد
[ترجمه ترگمان]گنجشک می تواند کوچک باشد اما تمام اندام های حیاتی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the process this helped to balance the forward weight of the rib-cage housing the creature's vital organs.
[ترجمه گوگل]در این فرآیند به تعادل وزن جلویی قفسه سینه کمک کرد که اندام های حیاتی موجود را در خود جای داده است
[ترجمه ترگمان]در این فرآیند، این کمک به متعادل کردن وزن رو به جلو قفسه سینه، اندام های حیاتی جانور کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Large doses can result in blockages in blood supply to vital organs and breathing problems.
[ترجمه گوگل]دوزهای زیاد می تواند منجر به انسداد در خون رسانی به اندام های حیاتی و مشکلات تنفسی شود
[ترجمه ترگمان]دوزهای زیاد می توانند منجر به انسداد در تامین خون به اندام های حیاتی و مشکلات تنفسی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• essential organ

پیشنهاد کاربران

بپرس