vitalize

/ˈvaɪtəlaɪz//ˈvaɪtəlaɪz/

معنی: تحریک کردن، زندگی بخشیدن، حیات بخشیدن، زنده کردن، زندگی دادن
معانی دیگر: جان بخشیدن، جانمند کردن، احیا کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: vitalizes, vitalizing, vitalized
مشتقات: vitalization (n.)
(1) تعریف: to make vital; to bestow life on.
متضاد: devitalize
مشابه: animate, enliven

(2) تعریف: to invigorate; energize.
متضاد: devitalize
مشابه: animate, enliven

جمله های نمونه

1. Her weakened body cannot be easily vitalized.
[ترجمه گوگل]بدن ضعیف او را نمی توان به راحتی زنده کرد
[ترجمه ترگمان]بدن ضعیف شده او را نمی توان به آسانی گول زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her ambition is to vitalize the gospel ministry of rural villages in Malaysia.
[ترجمه گوگل]جاه طلبی او زنده کردن وزارت انجیل روستاهای روستایی در مالزی است
[ترجمه ترگمان]هدف او نو کردن وزارت خانه های روستایی در مالزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Results The new teaching style could vitalize the students' motivation of learning and help students establish correct clinical therapeutic thoughts. It gained fine didactic effects.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: سبک جدید تدریس می‌تواند انگیزه یادگیری را در دانش‌آموزان زنده کند و به دانش‌آموزان در ایجاد افکار درمانی بالینی صحیح کمک کند اثرات آموزشی خوبی به دست آورد
[ترجمه ترگمان]نتایج سبک آموزش جدید می تواند انگیزه دانش آموزان را احیا کند و به دانش آموزان کمک کند تا افکار درمانی صحیح بالینی ایجاد کنند این اثر آموزشی خوبی به بار آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The internationalization of the Chinese athletes will vitalize the current world sports development.
[ترجمه گوگل]بین المللی شدن ورزشکاران چینی به توسعه ورزش فعلی جهان حیات بخشد
[ترجمه ترگمان]بین المللی سازی ورزش کاران چینی به توسعه ورزشی جهان کنونی حیات خواهد بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Otherwise, to deepen the reform and vitalize the prospecting would be only idle talk.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، تعمیق اصلاحات و حیات بخشیدن به اکتشافات فقط یک بحث بیهوده خواهد بود
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، برای عمیق تر کردن اصلاحات و بازسازی آینده نگری تنها صحبت بی مورد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You can vitalize this image through the Power of Will so that it can live, become a carrier of the Force and be able to project its vibrations into the dense plane.
[ترجمه گوگل]شما می توانید این تصویر را از طریق نیروی اراده زنده کنید تا بتواند زندگی کند، حامل نیرو شود و بتواند ارتعاشات خود را در صفحه متراکم پخش کند
[ترجمه ترگمان]شما می توانید این تصویر را از طریق نیروی اراده، به گونه ای بازسازی کنید که بتواند زندگی کند، به یک حامل نیرو تبدیل شود و قادر باشد ارتعاشات آن را به داخل صفحه متراکم تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Article The State shall vitalize agriculture by relying on the progress of science and technology and on the development of education.
[ترجمه گوگل]ماده: دولت با تکیه بر پیشرفت علم و فناوری و توسعه آموزش و پرورش، کشاورزی را حیات بخشد
[ترجمه ترگمان]ماده دولت با اتکا به پیشرفت علم و فن آوری و توسعه آموزش کشاورزی را بازسازی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We hope the reform plan can vitalize our economy.
[ترجمه گوگل]امیدواریم طرح اصلاحات بتواند اقتصاد ما را حیات بخشد
[ترجمه ترگمان]ما امیدواریم که برنامه اصلاحات بتواند اقتصاد ما را بازسازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Also, suggestions to vitalize China aviation industry with putting propulsion in the first place in a manner of "creating and acting on our own " is put forward.
[ترجمه گوگل]همچنین پیشنهادهایی برای جان بخشیدن به صنعت هوانوردی چین با قرار دادن نیروی محرکه در وهله اول به شیوه "ایجاد و اقدام خودمان" ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]همچنین، پیشنهادهایی برای بازسازی صنعت هوانوردی چین با قرار دادن نیروی محرکه در وهله اول به شیوه ای از \"ایجاد و عمل بر روی خود\" مطرح شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To develop and vitalize the Chinese hair coloration industry, it provides the newest trends and information.
[ترجمه گوگل]برای توسعه و زنده کردن صنعت رنگ آمیزی مو چینی، جدیدترین روندها و اطلاعات را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]برای توسعه و بازسازی صنعت رنگ موی چین، جدیدترین گرایش ها و اطلاعات را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Curriculum research from the mythopoetic perspective will vitalize the practice of children education in China.
[ترجمه گوگل]پژوهش برنامه درسی از منظر اسطوره‌ای، تمرین آموزش کودکان را در چین زنده می‌کند
[ترجمه ترگمان]تحقیقات درسی از دیدگاه mythopoetic، روند آموزش کودکان در چین را احیا خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Priority should be given to efficiency audit to vitalize old industrial bases.
[ترجمه گوگل]اولویت باید با ممیزی بهره وری برای احیای پایگاه های صنعتی قدیمی باشد
[ترجمه ترگمان]اولویت باید به حسابرسی بهره وری برای احیای پایگاه های صنعتی قدیمی داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Teachers at New Oriental often tell some jokes vitalize the class.
[ترجمه گوگل]معلمان در نیو اورینتال اغلب جوک هایی می گویند که کلاس را زنده می کند
[ترجمه ترگمان]معلمان در شرق اغلب به برخی از جوک ها می گویند که کلاس را احیا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The adjustment of industry structure is a dynamic optimum process to improve competitive capacity, increase investment and vitalize current capital stake simultaneously.
[ترجمه گوگل]تعدیل ساختار صنعت یک فرآیند بهینه پویا برای بهبود ظرفیت رقابتی، افزایش سرمایه گذاری و زنده کردن سهام سرمایه فعلی به طور همزمان است
[ترجمه ترگمان]تعدیل ساختار صنعت یک فرآیند بهینه پویا برای بهبود ظرفیت رقابتی، افزایش سرمایه گذاری و احیای سهام سرمایه جاری به طور همزمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The 3rd economic readjustment in China experienced two stages: the strict control of investment and consumption demand; regulate and control the force of demand and vitalize market.
[ترجمه گوگل]سومین تعدیل اقتصادی در چین دو مرحله را تجربه کرد: کنترل دقیق سرمایه گذاری و تقاضای مصرف تنظیم و کنترل نیروی تقاضا و زنده کردن بازار
[ترجمه ترگمان]سومین افزایش اقتصادی در چین دو مرحله را تجربه کرده است: کنترل سختگیرانه سرمایه گذاری و تقاضای مصرف؛ تنظیم و کنترل نیروی تقاضا و احیای بازار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحریک کردن (فعل)
arouse, excite, pique, abrade, stimulate, annoy, incense, agitate, prime, edge, inspirit, move, actuate, goad, incite, prick, fuel, vitalize, motivate, fillip, drive, bestir, knock up, egg on, impassion, foment, ginger, hypo, instigate, provoke, steam up

زندگی بخشیدن (فعل)
enliven, animate, vitalize

حیات بخشیدن (فعل)
enliven, vitalize

زنده کردن (فعل)
vivify, vitalize, quicken, resuscitate, resurrect

زندگی دادن (فعل)
vitalize

انگلیسی به انگلیسی

• give vitality; animate; make a person or something lively (also vitalise)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : vitalize
اسم ( noun ) : vitality
صفت ( adjective ) : vital
قید ( adverb ) : vitally
زندگی بخشیدن خوشی بخشیدن زندگی کردن حیات بخشیدن

بپرس