vivacious

/vəˈveɪʃəs//vɪˈveɪʃəs/

معنی: زرنگ، سرزنده، خوشحال، خوشدل، سر سخت، مسرور، خوش مشرب، با نشاط، خوش وقت، دارای سرور و نشاط
معانی دیگر: پرنشاط، پرطراوت، شاد و خرم، دلربا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: vivaciously (adv.), vivaciousness (n.)
• : تعریف: full of life and spirit; animated.
مترادف: alive, animated, effervescent, lively, spirited, sprightly, vital
متضاد: frumpy, languid, quiet, reserved, restrained
مشابه: bright, bubbly, buoyant, ebullient, frisky, frolicsome, gay, high-spirited, jaunty, jolly, live, playful, vivid

- The vivacious tour guide charmed everyone and easily held our attention throughout the tour.
[ترجمه گوگل] راهنمای تور سرزنده همه را مجذوب خود کرد و به راحتی در طول تور توجه ما را به خود جلب کرد
[ترجمه ترگمان] راهنمای سفر با نشاط همه را شیفته خود کرد و به آسانی توجه ما را در طول تور جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He brought along his wife, a vivacious blonde, some twenty years his junior.
[ترجمه گوگل]او همسرش را که یک بلوند شاداب و بیست سال از او کوچکتر بود به همراه آورد
[ترجمه ترگمان]همسرش، زنی با نشاط، بیست ساله، و بیست ساله بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He had three pretty, vivacious daughters.
[ترجمه گوگل]او سه دختر زیبا و سرزنده داشت
[ترجمه ترگمان]سه تا دختر خوشگل و سرزنده داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She is a vivacious young lady who combines instructing with commercial flying and club administration.
[ترجمه گوگل]او یک بانوی جوان شاداب است که آموزش را با پروازهای تجاری و مدیریت باشگاه ترکیب می کند
[ترجمه ترگمان]او یک دختر جوان با نشاط است که با پرواز تجاری و مدیریت باشگاه با او ترکیب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Violette, dark-haired, vivacious, instantly installed herself as Katherine's loquacious elder sister.
[ترجمه گوگل]ویولت، موی تیره، سرزنده، فوراً خود را به عنوان خواهر بزرگتر خوش صحبت کاترین معرفی کرد
[ترجمه ترگمان]violette، مو تیره، چابک، فورا خود را به عنوان خواهر بزرگ تر کاترین نصب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mary Ann was vivacious, pretty, outgoing, and a good organizer.
[ترجمه گوگل]مری آن شاداب، زیبا، برون‌گرا و سازمان‌دهنده خوبی بود
[ترجمه ترگمان]ماری آن سرزنده، زیبا، اجتماعی، و یک سازمان دهنده خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Cooper soon gravitated toward the good-looking and vivacious Lula and asked her out.
[ترجمه گوگل]کوپر به زودی به سمت لولای خوش قیافه و سرزنده گرایش پیدا کرد و از او خواست بیرون برود
[ترجمه ترگمان]کوپر به سرعت به طرف the خوش قیافه و سرزنده خم شد و از او پرسید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Laura was an all-American type -- cute, blonde, vivacious.
[ترجمه گوگل]لورا یک تیپ کاملا آمریکایی بود -- ناز، بلوند، سرزنده
[ترجمه ترگمان]لورا یک نوع آمریکایی - - بامزه، بلوند، سرزنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She describes the horrors of matrimony with vivacious comic indignation, dazzling wit and choice of expression, and with breathtaking eloquence.
[ترجمه گوگل]او وحشت های زناشویی را با خشم طنز سرزنده، شوخ طبعی خیره کننده و انتخاب بیان، و با شیوایی نفس گیر توصیف می کند
[ترجمه ترگمان]او ترس های ازدواج را با شور و هیجان شگفت انگیز و با خلق و خوی dazzling توصیف می کرد و با فصاحت و بلاغت سخنان او را بیان می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was charming, intelligent, and vivacious.
[ترجمه گوگل]او جذاب، باهوش و سرزنده بود
[ترجمه ترگمان]او جذاب، باهوش و سرزنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She's beautiful, vivacious, and charming.
[ترجمه گوگل]او زیبا، سرزنده و جذاب است
[ترجمه ترگمان]او زیبا، چابک و جذاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These skills and her vivacious and outgoing personality enabled her to work effectively and happily in public relations.
[ترجمه گوگل]این مهارت‌ها و شخصیت سرزنده و برون‌گرا او را قادر می‌سازد تا به طور مؤثر و شادی در روابط عمومی کار کند
[ترجمه ترگمان]این مهارت ها و شخصیت سرزنده و اجتماعی او باعث شد که او به طور موثر و با خوشحالی در روابط عمومی کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He married a vivacious girl called Sarah who he met at university.
[ترجمه گوگل]او با دختری شاداب به نام سارا ازدواج کرد که در دانشگاه با او آشنا شد
[ترجمه ترگمان]اون با یه دختر سرزنده ازدواج کرد به اسم \"سارا\" که تو دانشگاه باه اش آشنا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His bad boy always drove me to my vivacious good girl.
[ترجمه گوگل]پسر بدش همیشه مرا به سمت دختر خوب سرحالم می برد
[ترجمه ترگمان]پسر بد او همیشه مرا به یاد دختر خوب و سرزنده من می انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An elegant carriage and a vivacious manner must have added to her physical attractions.
[ترجمه گوگل]کالسکه ای زیبا و رفتاری شاداب باید بر جذابیت های فیزیکی او افزوده باشد
[ترجمه ترگمان]یک کالسکه زیبا و یک حالت سرزنده باید به جاذبه جسمانی او افزوده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زرنگ (صفت)
bright, apt, clever, smart, shrewd, nimble, dexterous, adroit, deft, habile, agile, brisk, spry, vivacious, shifty, pawky, jaunty, dapper, supersubtle

سرزنده (صفت)
alive, fast, animate, live, quick, brisk, brave, bold, snappy, vivid, lively, spirited, animated, vivacious, daring, heartsome, sprightly, buxom, canty, sprightful

خوشحال (صفت)
shining, pleasant, happy, high, vivacious, merry, amused, delighted, glad, cheerful, lucky, fortunate, gleeful, jolly, cheery, sprightly, sunny, joyful, riant, festal, mirthful, felicific, gladsome, lilting, gleesome

خوشدل (صفت)
boon, vivacious, merry, gay, benevolent, gleeful, charitable, gaysome, gleesome, lightsome

سر سخت (صفت)
headstrong, dogged, obstinate, tough, tenacious, vivid, vivacious, stubborn, recalcitrant, hardy, enduring, bull-headed, pigheaded, froward, die-hard, refractory, hard-bitten, hard-fought, incompliant, nine-lived, renitent, self-opinionated, stiff-necked, subsistent

مسرور (صفت)
happy, vivacious, merry, glad, cheerful

خوش مشرب (صفت)
pleasant, genial, vivacious, sociable, gaysome, sanguine, chirpy, folksy, chirrupy, chummy

با نشاط (صفت)
fresh, vivacious, merry, jolly, sprightly, light-hearted, frisky, racy, unwearied

خوش وقت (صفت)
happy, vivacious, merry, gay, glad, gaysome, pleased

دارای سرور و نشاط (صفت)
vivacious

انگلیسی به انگلیسی

• merry, full of life, enthusiastic, excited
someone who is vivacious is lively, exciting, and attractive.

پیشنهاد کاربران

شوخ و شنگ
با vicious اشتباهش نگیرین
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : vivacity
صفت ( adjective ) : vivacious
قید ( adverb ) : vivaciously
بانشاط و خوشحال بطوریکه خیلی دلربا و جذاب باشه ( بیشتر برای خانم ها استفاده میشه )
adjective
[more vivacious; most vivacious] :
happy and lively in a way that is attractive
— used especially of a woman
...
[مشاهده متن کامل]

◀️She has a vivacious personality
◀️his vivacious wife
VIVACIOUSLY
adverb
◀️She greeted us vivaciously
[VIVACIOUSNESS noun [noncount
[VIVACITY \vəˈv�səti\ noun [noncount
◀️ her natural vivacity

پرانرژی , بانشاط
– She is a vivacious young lady
– He married a vivacious girl called Sarah
– He had three pretty, vivacious daughters
( especially of a woman ) attractively lively and animated
To be bubbly and energetic
سر حال و پر انرژی

بپرس