voluntarily

/ˌvɑːlənˈterəli//ˈvɒləntrəli/

معنی: از روی اراده، بطور ارادی
معانی دیگر: از روی اراده، بطور ارادی

جمله های نمونه

1. Some companies have already voluntarily disclosed similar information .
[ترجمه گوگل]برخی از شرکت ها قبلاً به طور داوطلبانه اطلاعات مشابهی را افشا کرده اند
[ترجمه ترگمان]برخی از شرکت ها هم اکنون به طور داوطلبانه اطلاعات مشابهی را فاش کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They will never voluntarily relinquish their independence.
[ترجمه گوگل]آنها هرگز داوطلبانه استقلال خود را رها نمی کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها هرگز به طور داوطلبانه از استقلال خود دست نخواهند کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He voluntarily surrendered to the police.
[ترجمه گوگل]او داوطلبانه تسلیم پلیس شد
[ترجمه ترگمان]او داوطلبانه به پلیس تسلیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Last June, he closed his business voluntarily and signed his assets over to someone else.
[ترجمه گوگل]ژوئن گذشته، او کسب و کار خود را داوطلبانه تعطیل کرد و دارایی خود را به شخص دیگری امضا کرد
[ترجمه ترگمان]ماه ژوئن گذشته، او به طور داوطلبانه کارش را تعطیل کرد و دارایی های خود را به کس دیگری واگذار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He voluntarily surrendered himself to the police.
[ترجمه گوگل]او داوطلبانه خود را تسلیم پلیس کرد
[ترجمه ترگمان]او داوطلبانه خود را تسلیم پلیس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He surrendered voluntarily to his enemies.
[ترجمه گوگل]او داوطلبانه تسلیم دشمنان شد
[ترجمه ترگمان]او داوطلبانه تسلیم دشمنانش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They subscribed materials voluntarily.
[ترجمه گوگل]آنها داوطلبانه مواد را مشترک کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها داوطلبانه موادی را امضا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He made the promise quite voluntarily.
[ترجمه گوگل]او کاملاً داوطلبانه این قول را داد
[ترجمه ترگمان]او تعهد خود را کاملا به طور داوطلبانه انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They were said to have left their land voluntarily.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که آنها به طور داوطلبانه سرزمین خود را ترک کرده اند
[ترجمه ترگمان]گفته می شد که آن ها داوطلبانه land را ترک کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Susan worked in the studios voluntarily, to gain experience.
[ترجمه گوگل]سوزان به طور داوطلبانه در استودیوها کار کرد تا تجربه کسب کند
[ترجمه ترگمان]سوزان به طور داوطلبانه در استودیو کار می کرد تا تجربه کسب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I would only leave here voluntarily if there was a big chance to work abroad.
[ترجمه گوگل]فقط در صورتی که فرصت زیادی برای کار در خارج از کشور وجود داشته باشد، داوطلبانه اینجا را ترک می کنم
[ترجمه ترگمان]اگر شانس بزرگی برای کار کردن در خارج از کشور وجود داشت، من داوطلبانه اینجا را ترک می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was not asked to leave—he went voluntarily.
[ترجمه گوگل]از او خواسته نشد که برود - او داوطلبانه رفت
[ترجمه ترگمان]او نمی خواست ترک کند - داوطلبانه به آنجا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We prefer you to work voluntarily rather than by coercion.
[ترجمه گوگل]ما ترجیح می دهیم که شما داوطلبانه کار کنید تا با اجبار
[ترجمه ترگمان]ما ترجیح می دهیم که شما به صورت داوطلبانه کار کنید تا به اجبار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Steir voluntarily surrendered his license to the State.
[ترجمه گوگل]استیر داوطلبانه مجوز خود را به دولت تسلیم کرد
[ترجمه ترگمان]Steir داوطلبانه پروانه خود را به دولت تسلیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از روی اراده (قید)
voluntarily

بطور ارادی (قید)
voluntarily

انگلیسی به انگلیسی

• in a voluntary manner, not by force, done or given by free will

پیشنهاد کاربران

خودخواسته
به اختیار خود - به اراده و اختیار خود
به میل خود
? Did you learn your place voluntarily? Or was there. . . force
There was force
داوطلبانه
به طور ارادی
For example, let me tell you to come see me in the near future
Are you coming
به عنوان مثال ، اجازه دهید به شما بگویم
در روزهای آینده به دیدنم بیایید
داری میای؟
به طور داوطلبانه

بپرس