vulgarity

/vəlˈɡerəti//vʌlˈɡærɪti/

معنی: پستی، وحشیگری، اصطلاح عوامانه، عوامیت
معانی دیگر: هرزگی، بی نزاکتی، بددهانی، vulgarism اصطلاح عوامانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: vulgarities
• : تعریف: an act, utterance, condition, or quality that offends good taste, manners, and propriety.
متضاد: culture, refinement
مشابه: ribaldry

جمله های نمونه

1. Vulgarity is a very important ingredient in life.
[ترجمه گوگل]ابتذال یک عنصر بسیار مهم در زندگی است
[ترجمه ترگمان]Vulgarity یک جز بسیار مهم در زندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She was offended by the vulgarity of their jokes.
[ترجمه شان] آن زن از بی نزاکتی مجود در جوک های آن ها، رنحیده خاطر شد.
|
[ترجمه شان] بی نزاکتی موجود درست است.
|
[ترجمه گوگل]او از ابتذال شوخی های آنها آزرده خاطر شد
[ترجمه ترگمان]از ابتذال their او رنجیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What he said trenched on vulgarity.
[ترجمه گوگل]آنچه او می گفت بر اساس ابتذال بود
[ترجمه ترگمان] چیزی که اون گفت \"trenched\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's his vulgarity that I can't take.
[ترجمه گوگل]این ابتذال اوست که نمی توانم آن را تحمل کنم
[ترجمه ترگمان]این vulgarity است که من نمی توانم تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I disgusted with him at his vulgarity.
[ترجمه شان] من به خاطر بی نزاکتی ( بد دهانی ) از او متنفر بودم.
|
[ترجمه گوگل]از ابتذالش از او بیزار شدم
[ترجمه ترگمان]از او به خاطر این که او را ناراحت کرده بودم از او متنفر بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I hate the vulgarity of this room.
[ترجمه گوگل]من از ابتذال این اتاق متنفرم
[ترجمه ترگمان]از ابتذال این اتاق متنفرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There's a good deal of vulgarity.
[ترجمه گوگل]ابتذال خوبی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]چیز پستی زیادی هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The vulgarity had a lasting impression on me.
[ترجمه شان] آن وحشیگری ، تاثیرات ماندگاری بر من گذاشت.
|
[ترجمه گوگل]ابتذال در من تأثیر ماندگاری داشت
[ترجمه ترگمان] The تاثیر زیادی روی من گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is little to suggest any aesthetic vulgarity or antipathy to culture on their part.
[ترجمه گوگل]اندکی می توان ابتذال زیبایی شناختی یا ضدیت با فرهنگ را از سوی آنها نشان داد
[ترجمه ترگمان]چیزهای کمی وجود دارد که هیچ یک از جنبه های ادبی زیبایی و یا نفرت را نسبت به فرهنگ خود نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In Holy Trinity Church Nicholson abounded in anecdotes, vulgarity, rudeness, emotional appeals, a dogmatism so dogmatic as to frighten.
[ترجمه گوگل]در کلیسای تثلیث مقدس، نیکلسون سرشار از حکایات، ابتذال، بی ادبی، جذابیت های عاطفی بود، دگماتیسمی که آنقدر جزم اندیشانه بود که می ترساند
[ترجمه ترگمان]در کلیسای مقدس تثلیث، نیکلسون در داستان ها، ابتذال، خشونت، appeals عاطفی، و dogmatism که تا آن حد متعصبانه بود فراوان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His vulgarity offended the code of his tweedy circle.
[ترجمه گوگل]ابتذال او به رمز حلقه تویدی اش توهین کرد
[ترجمه ترگمان]ابتذال او رمز این محفل را از خود رنجانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Their vulgarity, loudness and lack of manners scandalized their hosts.
[ترجمه گوگل]ابتذال، پر سر و صدا و بی ادبی آنها میزبانانشان را رسوا کرده بود
[ترجمه ترگمان]ابتذال، سر بلند و فقدان آداب و رسوم، به میزبان خود لطمه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mistakenly, I had expected a stereotyped vulgarity.
[ترجمه گوگل]به اشتباه، انتظار یک ابتذال کلیشه ای را داشتم
[ترجمه ترگمان]من انتظار داشتم که یک تجاوز معمولی و یکنواخت داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the cities and towns now, a hideous vulgarity reigned.
[ترجمه گوگل]اکنون در شهرها و روستاها، ابتذال وحشتناکی حاکم شده است
[ترجمه ترگمان]در شهرها و شهرهای دیگر، یک پستی نفرت انگیز حک مفرما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Dyson was stunned by the vulgarity of it.
[ترجمه گوگل]دایسون از ابتذال آن متحیر شد
[ترجمه ترگمان]دایسون از ابتذال این موضوع گیج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پستی (اسم)
poverty, abjection, degradation, baseness, meanness, inferiority, debasement, dishonor, turpitude, ignobility, villainy, lowness, humility, lousiness, vulgarism, vulgarity

وحشیگری (اسم)
brutality, savagery, barbarity, ferocity, truculence, barbarism, vandalism, incivility, ferity, ruffianism, truculency, vulgarism, vulgarity

اصطلاح عوامانه (اسم)
vulgarism, vulgarity

عوامیت (اسم)
vulgarism, vulgarity

انگلیسی به انگلیسی

• vulgar act; quality of being crude, indecency

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : vulgarize
✅️ اسم ( noun ) : vulgarity / vulgarism / vulgarization / vulgarian / vulgarizer / vulgarness
✅️ صفت ( adjective ) : vulgar
✅️ قید ( adverb ) : vulgarly
بی ادبی، بی تربیتی ( مربوط به مسائل جنسی )

بپرس