widespread

/ˈwaɪdˈspred//ˈwaɪdspred/

معنی: متداول، شایع، گسترده، همه جا منتشر
معانی دیگر: باز، فراوان، رایج، دامنه دار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: extended, scattered, or accepted over a wide area.
متضاد: limited
مشابه: extensive, general, prevailing, prevalent, rife, sweeping

- Her mystery novels enjoyed widespread popularity.
[ترجمه گوگل] رمان‌های اسرارآمیز او از محبوبیت گسترده‌ای برخوردار شدند
[ترجمه ترگمان] رمان های مرموز او محبوبیت گسترده ای داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: open or spread out to full width.

- A bird with widespread wings flew overhead.
[ترجمه گوگل] پرنده ای با بال های پهن بالای سرش پرواز کرد
[ترجمه ترگمان] پرنده ای با بال های گسترده از بالای سرشان پرواز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. high taxes had caused widespread dissatisfaction
مالیات های سنگین موجب نارضایتی گسترده شده بود.

2. one of the most widespread diseases
یکی از شایع ترین بیماری ها

3. the infection was so widespread that few escaped
بیماری عفونی آنقدرگسترده شده بود که فقط عده ی معدودی دچار آن نشدند.

4. he came to me with widespread arms
با آغوش باز به سویم آمد.

5. the use of this drug is very widespread in africa
مصرف این دارو در افریقا بسیار رایج است.

6. an attempt to lessen the depredations of that widespread disease
کوشش در کاستن میزان ویرانگری های آن بیماری همه گیر

7. It is often difficult to discern how widespread public support is.
[ترجمه گوگل]تشخیص اینکه حمایت عمومی چقدر گسترده است، اغلب دشوار است
[ترجمه ترگمان]اغلب تشخیص این که چگونه حمایت عمومی گسترده است دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is widespread support for the new proposals.
[ترجمه گوگل]حمایت گسترده ای از پیشنهادهای جدید وجود دارد
[ترجمه ترگمان]حمایت گسترده ای از پیشنهادها جدید وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Illiteracy was widespread at that time.
[ترجمه گوگل]در آن زمان بی سوادی همه گیر بود
[ترجمه ترگمان]بی سوادی در آن زمان رواج داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This courageous and subversive movie has attracted widespread critical support.
[ترجمه گوگل]این فیلم شجاعانه و خرابکارانه مورد حمایت گسترده منتقدان قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]این فیلم با شهامت و subversive حمایت بسیار زیادی را به خود جلب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There was widespread industrial unrest in the north.
[ترجمه گوگل]ناآرامی های صنعتی گسترده ای در شمال رخ داد
[ترجمه ترگمان]ناآرامی های صنعتی گسترده ای در شمال وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The newspaper claimed there were widespread irregularities in the election.
[ترجمه گوگل]این روزنامه مدعی شد که تخلفات گسترده ای در انتخابات رخ داده است
[ترجمه ترگمان]این روزنامه مدعی است که بی نظمی های گسترده در این انتخابات وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The allegations received widespread media coverage.
[ترجمه گوگل]این اتهامات بازتاب گسترده ای در رسانه ها داشت
[ترجمه ترگمان]این اتهامات پوشش رسانه های گسترده ای را به خود جلب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The central issue is that of widespread racism.
[ترجمه گوگل]مسئله اصلی نژادپرستی گسترده است
[ترجمه ترگمان]موضوع اصلی نژادپرستی گسترده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Pay cuts have led to widespread dissatisfaction.
[ترجمه Star] شایعات گسترده ای درمورد از دست دادن شغل وجود دارد
|
[ترجمه گوگل]کاهش دستمزد منجر به نارضایتی گسترده شده است
[ترجمه ترگمان]کاهش حقوق منجر به نارضایتی گسترده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. There are widespread rumours of job losses.
[ترجمه گوگل]شایعات گسترده ای در مورد از دست دادن شغل وجود دارد
[ترجمه ترگمان]شایعات گسترده ای درباره تلفات شغلی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Widespread famine had triggered a number of violent protests.
[ترجمه گوگل]قحطی گسترده تعدادی از اعتراضات خشونت آمیز را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]قحطی گسترده موجب اعتراضات خشونت آمیز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The execution of political opponents aroused widespread disgust .
[ترجمه گوگل]اعدام مخالفان سیاسی انزجار گسترده ای را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]اعدام مخالفان سیاسی انزجار عمومی را برانگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متداول (صفت)
usual, ordinary, common, current, general, rife, popular, prevalent, fashionable, widespread

شایع (صفت)
incident, current, rife, prevalent, rampant, widespread, publicized, regnant

گسترده (صفت)
perfect, widespread, far-reaching, palmate, splay, wide-spreading

همه جا منتشر (صفت)
widespread

تخصصی

[زمین شناسی] گسترده، وسیع (رودها).

انگلیسی به انگلیسی

• common, popular, extensive, prevalent; spread out over a large area
if something is widespread, it exists or happens over a large area, or to a very great extent.

پیشنهاد کاربران

گسترده، پراکنده
مثال: There was widespread support for the new policy.
حمایت گسترده ای از سیاست جدید وجود داشت.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
همه گیری
دامنه گستر
فراگیر
همه جاگیر
همه جا منتشر
شایع
گسترده
همه جانبه؛ چندجانبه
شیوع گسترده
فراگیر
پخش شوندگی بالا
همه گیر
به صورت گسترده، شایع، متداول، رایج
گسترده
بسیار رایج، همه گیر
گسترده، فراوان
فراگیر
متداول، رایج
شایع
همگانی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس