wrap

/ˈræp//ræp/

معنی: پتو، پنهان سازی، بسته بندی کردن، لفاف کردن، لفافه دار کردن، پنهان کردن، پیچیدن، پوشانیدن، قنداق کردن
معانی دیگر: (دور چیزی) پیچیدن، حلقه کردن، فراگرفتن (دور چیزی را)، پیختن، لفاف کردن یا شدن، پوشاندن، پوشش، پوشانه، لفافه، (معمولا جمع) لباس رو، روپوش، شال گردن، خفا

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: wraps, wrapping, wrapped
(1) تعریف: to cover, encircle, or enfold with something.
مترادف: cover, enfold, envelop, swathe
مشابه: bandage, bind, clothe, encase, encircle, enshroud, fold, gather, girdle, mantle, muffle, roll, sheathe, sheet, shroud, surround, swaddle, twine, wind

- He wrapped his neck with a scarf.
[ترجمه solmas] او گردنش را با روسری اش پوشانده بود
|
[ترجمه یاسمین] او گردنش را با شال پنهان کرده بود یا پوشانده بود .
|
[ترجمه sajedeh] اوگردنش را با شالپنهان یا پوشاند
|
[ترجمه علی لطیفی] او گردنش را با روسری ای پوشانده بود
|
[ترجمه سامان جوادی نژاد] او گردنش را با یک شال پوشاند.
|
[ترجمه گوگل] گردنش را با روسری پیچید
[ترجمه ترگمان] گردنش را با روسری پیچیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cover with wrapping.
مترادف: fold, package
متضاد: unwrap
مشابه: bind, cover, envelop, gift-wrap, paper, sheet, swathe

- He wrapped the presents in colorful paper.
[ترجمه گوگل] هدایا را در کاغذهای رنگارنگ پیچید
[ترجمه ترگمان] او هدیه ها را در کاغذ رنگی پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to use (one's hands or limbs, paper or other material, or the like) to encircle, cover, or enfold something.
مترادف: fold, twine
مشابه: circle, coil, envelop, swathe, throw, wind

- I wrapped foil around the leftover food.
[ترجمه گوگل] دور باقی مانده غذا فویل پیچیدم
[ترجمه ترگمان] فویل را دور باقیمانده غذای باقیمانده حلقه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He wrapped his arms around the tree trunk.
[ترجمه گوگل] دستانش را دور تنه درخت حلقه کرد
[ترجمه ترگمان] او بازوانش را دور تنه درخت حلقه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to clasp or embrace.
مترادف: clasp, embrace, enfold, hug
مشابه: envelop, fold, squeeze

- She wrapped the crying child in her arms.
[ترجمه shadi] او کودک گریان رادرآغوش گرفت
|
[ترجمه گوگل] کودک گریان را در آغوشش پیچید
[ترجمه ترگمان] بچه گریان را در آغوش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: to conceal or envelop as if by wrapping.
مترادف: cloak, clothe, cover, envelop, shroud
مشابه: conceal, enclose, enshroud, mantle, muffle, sheathe, surround, swathe, veil

- The house was wrapped in darkness.
[ترجمه علی لطیفی] خانه در تاریکی احاطه شده بود
|
[ترجمه گوگل] خانه در تاریکی پیچیده بود
[ترجمه ترگمان] خانه در تاریکی پیچیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: wrapped up in, wrap up
(1) تعریف: to cover oneself with warm garments (usu. fol. by up).
مترادف: bundle up
مشابه: dress

(2) تعریف: to coil, circle, or turn.
مترادف: coil, wind
مشابه: bend, circle, curve, lap, twine, twist

- The snake wrapped around its prey.
[ترجمه گوگل] مار دور شکارش پیچید
[ترجمه ترگمان] مار دور طعمه خود پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
عبارات: keep under wraps
(1) تعریف: that which wraps or is used to wrap.
مترادف: wrapper, wrappings
مشابه: bandage, cloak, clothing, coat, cover, covering, envelope, gift-wrap, jacket, mantle, paper, robe, shawl, sheathing

- gift wrap
[ترجمه گوگل] کاغذ کادو
[ترجمه ترگمان] پوشش هدیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (pl.) garments, blankets, or the like worn outdoors.
مشابه: blankets, clothes, clothing, garments, robe

(3) تعریف: (informal) a now completed project, or the point at which a project is deemed complete and work on it can cease.

- "That's a wrap," said the director.
[ترجمه گوگل] کارگردان گفت: "این یک پیچ و خم است "
[ترجمه ترگمان] مدیر گفت: \" این یک پوشش است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. wrap this thread around your finger
این نخ را دور انگشتت بپیچ.

2. wrap it up
(معمولا به صورت امر) آرام بودن،خفه شدن،سکوت کردن

3. wrap somebody up in cotton wool
(انگلیس - عامیانه) لوس بار آوردن

4. wrap something up
کاری را به پایان رساندن،فیصله دادن،رتق و فتق کردن

5. wrap up
تمام کردن،خاتمه دادن

6. Wrap the bandage firmly around the injured limb.
[ترجمه گوگل]بانداژ را محکم دور اندام آسیب دیده بپیچید
[ترجمه ترگمان]بانداژ را محکم دور دست مجروح ببندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You'd better wrap a clean cloth around your arm till the wound closes.
[ترجمه گوگل]بهتر است یک پارچه تمیز دور بازوی خود بپیچید تا زخم بسته شود
[ترجمه ترگمان]بهتره یه پارچه تمیز دور دستت ببندی تا زخم بسته بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ministers are as keen as ever to wrap their activities in a shroud of secrecy.
[ترجمه گوگل]وزرا مثل همیشه مشتاق هستند که فعالیت های خود را در پوششی از پنهان کاری بپوشانند
[ترجمه ترگمان]وزرا خیلی مشتاق هستند تا فعالیت های خود را با کفنی از رازداری پوشش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Make sure you wrap up in the cold wind.
[ترجمه Fateme] مطمئن شو که خوب بپوشی تو هوای سرد
|
[ترجمه گوگل]مطمئن شوید که در باد سرد بسته شده اید
[ترجمه ترگمان] مطمئن شو که توی باد سرد wrap
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Diana is taking the opportunity to wrap up the family presents.
[ترجمه Fateme] دایانا این فرصت را بدست اورد تا هدیه های اعضای خانواده اش را کادو کند.
|
[ترجمه گوگل]دایانا از فرصت استفاده می کند و هدایای خانواده را جمع می کند
[ترجمه ترگمان]دایانا از این فرصت استفاده می کند تا هدیه های خانوادگی را به پایان برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wrap up warmly - it's bitter outside.
[ترجمه گوگل]گرم بپیچید - بیرون تلخ است
[ترجمه ترگمان]بیرون بپیچ به گرمی - بیرون خیلی تلخ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Wrap the plates in newspaper to stop them from breaking.
[ترجمه Saman goli] بشقاب ها در روزنامه بپیچید تا جلوی شکستشان گرفته شود
|
[ترجمه گوگل]بشقاب ها را در روزنامه بپیچید تا از شکستن آن ها جلوگیری کنید
[ترجمه ترگمان]صفحات روزنامه را ورق بزنید تا مانع از شکستن آن ها شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wrap the cake in a double thickness of foil.
[ترجمه گوگل]کیک را در فویل دو برابر ضخامت بپیچید
[ترجمه ترگمان]کیک را در ضخامت دوبل فویل پیچ دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She could wrap her father round her little finger.
[ترجمه گوگل]می توانست پدرش را دور انگشت کوچکش بپیچد
[ترجمه ترگمان]می توانست پدرش را دور انگشت کوچکش حلقه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wrap the chicken in foil and cook it for two hours.
[ترجمه گوگل]مرغ را در فویل بپیچید و به مدت دو ساعت بپزید
[ترجمه ترگمان]مرغ را ورق بزنید و برای دو ساعت بپزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Mexican Indians used to wrap tough meat in leaves from the papaya tree.
[ترجمه گوگل]سرخپوستان مکزیکی گوشت سفت را در برگ های درخت پاپایا می پیچیدند
[ترجمه ترگمان]هندی ها در حال بسته بندی گوشت سفت و سخت در برگ های درخت انبه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Why does he have to wrap it all up in such complicated language?
[ترجمه گوگل]چرا او باید همه چیز را به این زبان پیچیده بپیچد؟
[ترجمه ترگمان]چرا باید همه چیز را در این زبان پیچیده جمع بندی کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. NATO defense ministers wrap up their meeting in Brussels today.
[ترجمه گوگل]وزیران دفاع ناتو امروز نشست خود را در بروکسل به پایان می‌رسانند
[ترجمه ترگمان]وزرای دفاع ناتو امروز جلسه خود را در بروکسل خاتمه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. You'd better wrap that mirror up in newspaper before you put it in the car.
[ترجمه گوگل]بهتر است آن آینه را قبل از گذاشتن در ماشین در روزنامه بپیچید
[ترجمه ترگمان]بهتر است قبل از این که آن را در ماشین بگذاری، آن آینه را در روزنامه ببندی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. I've still got a few Christmas presents to wrap up.
[ترجمه فرزین صحرائی] هنوز چند تا کادو کریسمس برای کادو گرفتن دارم
|
[ترجمه گوگل]من هنوز چند هدیه کریسمس دارم که باید جمع کنم
[ترجمه ترگمان]هنوز چند تا هدیه کریسمس برای بسته بندی کردن دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پتو (اسم)
wrap, blanket

پنهان سازی (اسم)
irony, wrap, secretion

بسته بندی کردن (فعل)
pack, wrap, packet, put up, parcel

لفاف کردن (فعل)
wrap

لفافه دار کردن (فعل)
wrap

پنهان کردن (فعل)
cloak, hide, shadow, cover, mask, conceal, closet, cache, wrap, disguise, dissemble, secrete, dissimulate

پیچیدن (فعل)
envelop, impact, twinge, fake, wind, resonate, tie up, fold, roll, swathe, wrap, muffle, screw, twist, nest, involve, swab, wattle, reverberate, enfold, complicate, furl, convolve, lap, infold, enwrap, tweak, kink, trindle

پوشانیدن (فعل)
gear, wrap

قنداق کردن (فعل)
bandage, swathe, swaddle, wrap

تخصصی

[کامپیوتر] پیچیدن، دور تا دور گرفتن - حرکت دادن متن از یک سطر یا ستون به سطر یا ستون بعدی ؛ یا حرکت دادن متن در اطراف یک شرح. نگاه کنید به word wrap .

انگلیسی به انگلیسی

• garment wrapped around the upper body; shawl; scarf; blanket; coat; robe; shroud of secrecy; automatic moving of text to the subsequent line after completion of the previous one (computers)
pack; bind; cover; swathe; envelop; enwrap; encase; enclose; veil; conceal
if you wrap something, you fold paper or cloth tightly round it to cover it completely, for example in order to protect it or so that you can give it to someone as a present.
when you wrap something such as a piece of paper or cloth round another thing, you put it round it.
if you wrap your arms or fingers around something, you put them tightly around it.
if you keep something under wraps, you keep it secret, often until you are ready to announce it at some time in the future.
see also wrapping.
if you wrap something up, you fold paper or cloth tightly around it to cover it.
if you wrap up, you put warm clothes on.
if you wrap up a job or an agreement, you complete it in a satisfactory way; an informal use.

پیشنهاد کاربران

بسته بندی
مثال: Please wrap the gift in colorful paper.
لطفاً هدیه را با کاغذهای رنگی ببندید.
کادو پیچ کردن
لقمه، بلّه
a wrap and salad
یک لقمه و سالاد
Cover
Enclose
Wrapping present
معنی همون لقمه یا همون بله خودمونم میده
گرفتن، به چیزی بند کردن مانند دست که به کمر می گیرند
To become bent into the wrong shape
تغییر شکل یافتن به وسیله چیزی
The woman put the clock over the fire place and the heat wraped it
wrap the body
کفن کردن بدن ( جنازه )
Noun - countable :
نوعی ساندویچ ساخته شده با نان نازک که به دور گوشت ، سبزیجات و غیره پیچیده می شود.
to cover or enfold with something
[کامپیوتر]
در مورد متن یا عناصر موجود در یک سطر به معنی شکستن و قرار دادن تعدادی از آنها در سطر بعدی است
شال زنانه
بقچه کردن
گیر و گرفت
بگیر و ببند
کادو پیچ کردن _بسته بندی

مفهوم کلی این فعل چونین است؛ پوشاندن چیزی با نهادن چیزی دیگر به پیرامونِ آن
در پارسی گفتاری از فعل پیچیدن چونین مفهومی اراده می شود ولی به فعلی مستقل نیاز داریم
بهتر است بگوییم و بنویسیم؛ پَریپیچیدن یا پَریپوشیدن
...
[مشاهده متن کامل]

ریشه شناسی؛ از پیشوندِ ریشه چسبِ پَریـ به معنای به گرداگردِ، به پیرامونِ و فعلهای پوشیدن و پیچیدن
پَریـ پیچیدن معنا می دهد؛ پیچیدن چیزی به گرداگرد چیزی دیگر
پَریـ پوشیدن معنا می دهد؛ پوشاندن چیزی به گرداگردِ چیزی دیگر
پیشوند پَریـ از پیشوندِ پـَ ایـ ریـ در پارسی باستان و اوستایی می آید
ساختن و بکاربردن فعل نو با پیشوندهای ریشه چسب چون پَریـ، نیـ، اوز، تَرَ، ویـ، پَتیـ و غیره بسیار مهم است ما پارسی زبانان باید همچون رومانس زبانان ریشه های باستانی زبانمان را باز بکار گیریم زیرا در زبان پارسی ریشه های فعلی فعالانه در واژه سازی شرکت می کنند مانند کَش در دانه کَش و کُش در آدم کُش اگر این دو ریشه را نمی داشتیم ساختن دو واژهٔ آدم کُش و دانه کَش ممکن نمی بود پس باید تلاش کنیم تا شمار این ریشه ها افزون و افزونتر شود.

ساختن و بکاربردن فعل نو با پیشوندهای ریشه چسب چون پَریـ، نیـ، اوز، تَرَ، ویـ، و غیره بسیار مهم است ما پارسی زبانان باید همچون رومانس زبانان ریشه های باستانی زبانمان را باز بکار گیریم زیرا در زبان پارسی ریشه های فعلی فعالانه در واژه سازی شرکت می کنند مانند کَش در دانه کَش و کُش در آدم کُش اگر این دو ریشه را نمی داشتیم ساختن دو واژهٔ آدم کُش و دانه کَش ممکن نمی بود پس باید تلاش کنیم شمار این ریشه ها افزون و افزونتر شود.
...
[مشاهده متن کامل]


قنداق کردن
wrap and weft تار و پود
کادو کردن - بسته بندی کردن
بسته بندی کردن
=pack
به سرانجام رساندن - انجام دادن
cover
بسته بندی کردن
. And that’s a wrap for semester 3/4 of my masters
پوشش دادن - تحت کنترل در آوردن - محافظت کردن

پایان یک دوره فیلمبرداری یا ضبط ( مثال It's a wrap )
کادو کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس