waft

/ˈwɑːft//wɒft/

معنی: اهتزاز، نفخه، نسل اینده، وزش نسیم، نسیم، بحرکت دراوردن، بهوا راندن، روی هوا یا آب شناور ساختن
معانی دیگر: (در هوا یا بر سطح آب) به حرکت در آوردن، (نرم و آرام از جای خود) بلند کردن یا شدن، وزیدن، وزاندن، وزش ملایم، نرم باد، دمش، بو، رایحه، (مهجور- با تکان دست یا سر) علامت دادن، (برای خبر رسانی و غیره) تکان دست یا سر، حرکت موجی (دست یا سر)، روی هوایا اب شناور ساختن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: wafts, wafting, wafted
• : تعریف: to carry or cause to go gently on water or through the air.
مشابه: blow, float, glide, puff, send, whiff, whiffle, whisk

- The breeze wafted the scent of the flowers toward us.
[ترجمه حبیب بهبهانی] نسیمی عطرآگین ازآن گلزار به سوی ما شتافت.
|
[ترجمه گوگل] نسیم عطر گلها را به سمت ما می پیچید
[ترجمه ترگمان] باد عطر گل ها را به سمت ما می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to float or be carried in air or on water; drift.
مترادف: drift, float
مشابه: blow, glide, trail

- Leaves wafted down from the tree.
[ترجمه گوگل] برگها از درخت پايين آمدند
[ترجمه ترگمان] برگ ها از درخت پایین رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to blow lightly, as wind.
مترادف: breeze
مشابه: blow, puff, whiff, whiffle
اسم ( noun )
(1) تعریف: a wafting movement, as of a breeze or a wave of water.
مشابه: gust, puff, wave, whiff

(2) تعریف: an odor, sound, or the like carried through the air.
مشابه: breath, puff, sniff, whiff, wind

- a waft of perfume
[ترجمه گوگل] یک تکه عطر
[ترجمه ترگمان] نسیمی از عطر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the act of wafting.
مشابه: wave

جمله های نمونه

1. a waft of perfume drifted in through the window
رایحه ی عطر از پنجره به داخل می آمد.

2. every waft of the dusty air made her cough
هر وزش هوای غبار آلود،او را به سرفه می انداخت.

3. A waft of perfume drifted into Ingrid's nostrils.
[ترجمه گوگل]عطری در سوراخ های بینی اینگرید پخش شد
[ترجمه ترگمان]عطری از عطر به مشامش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The talk began to waft over me, Halema's guttural Arabic being too quick and too difficult for me to catch.
[ترجمه گوگل]صحبت ها بر من پیچید
[ترجمه ترگمان]صحبت کردن از طرف من شروع شد، زبان عربی guttural که تند و تند بود و برای من بسیار دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Then the train was gone, in a waft of vacuum that sent a sheet of newsprint spiraling into the sky.
[ترجمه گوگل]سپس قطار رفت، در یک موج خلاء که کاغذ روزنامه را به صورت مارپیچی به آسمان فرستاد
[ترجمه ترگمان]سپس قطار با یک حرکت خلا که یک ورق کاغذ روزنامه را به سوی آسمان فرستاد، از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The smell of damp and rot seemed to waft from the doorway as if expelled from putrid lungs.
[ترجمه گوگل]بوی نم و پوسیدگی به نظر می رسید از در می آید که انگار از ریه های پوسیده بیرون رانده شده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید بوی رطوبت و پوسیدگی از در به مشام می رسید، انگار که از شش های متعفن بیرون آمده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So odds are slim they'll waft up to a human nose and fuel sudden passion nightclub.
[ترجمه گوگل]بنابراین احتمال آن‌ها بسیار کم است که به بینی انسان برسند و به کلوپ شبانه شور ناگهانی دامن بزنند
[ترجمه ترگمان]همه احتمالات خیلی کم است، آن ها به سوی بینی انسانی و یک کلوب شبانه passion هجوم می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Be that as it would smoke together waft in the wind, with my soul.
[ترجمه گوگل]چنان باش که دود با هم در باد می پیچد، با روح من
[ترجمه ترگمان]همان طور که با روح من در میان امواج دود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A waft of perfume can revitalize, cleanse, chan ge how you feel and even as individual.
[ترجمه گوگل]یک عطر می تواند احیا کند، پاک کند، احساس شما را تغییر دهد و حتی به صورت فردی
[ترجمه ترگمان]نسیمی از عطر می تواند جوان سازی، پاک کردن، و چان را در مورد این که چطور احساس می کنید و حتی به عنوان یک فرد ایجاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In other words, many of the snobby, clubby vibes that tend to waft around conventional classical music are absent.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، بسیاری از حال و هوای بداخلاق و باشگاهی که تمایل دارند در موسیقی کلاسیک معمولی موج بزنند، وجود ندارند
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، بسیاری از the، clubby vibes که مایل به حرکت در اطراف موسیقی کلاسیک سنتی هستند، وجود ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When she finally dawdled into the kitchen for lunch, she brought a strong waft of cigarette smoke with her.
[ترجمه گوگل]وقتی بالاخره برای ناهار به آشپزخانه رفت، دود شدید سیگار با خود آورد
[ترجمه ترگمان]وقتی بالاخره برای ناهار به آشپزخانه رفت، یک دسته دود سیگار با خودش آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The E320 CDi we sampled uses a 2-litre turbo-diesel engine, with power aplenty to waft you along.
[ترجمه گوگل]E320 CDi که نمونه‌برداری کردیم، از یک موتور 2 لیتری توربو دیزل استفاده می‌کند، با قدرت کافی برای همراهی شما
[ترجمه ترگمان]The cdi که ما نمونه برداری کردیم از یک موتور توربو جت ۲ لیتری، با وفور برق برای حرکت دادن شما استفاده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A new study suggests that a blast akin to one that devastated Iceland in the 1780s would waft noxious gases southwestward and kill tens of thousands of people in Europe.
[ترجمه گوگل]یک مطالعه جدید نشان می دهد که انفجاری شبیه به انفجاری که ایسلند را در دهه 1780 ویران کرد، گازهای مضر را به سمت جنوب غربی پخش می کند و ده ها هزار نفر را در اروپا می کشد
[ترجمه ترگمان]یک مطالعه جدید حاکی از آن است که انفجار شبیه به کسی که در دهه ۱۷۸۰ ایسلند را ویران کرد گازهای سمی را به حرکت در می آورد و ده ها هزار نفر را در اروپا می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A good year, which this is, of course, will waft.
[ترجمه گوگل]یک سال خوب، که البته امسال، خواهد بود
[ترجمه ترگمان]یک سال خوب، که البته، البته، هوا را به حرکت در می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اهتزاز (اسم)
waft, swing, sway, vibration, flutter, pulsation, vibratility

نفخه (اسم)
waft, whiff

نسل اینده (اسم)
waft

وزش نسیم (اسم)
waft

نسیم (اسم)
airflow, flatus, air, breeze, breath, waft, light air, zephyr

به حرکت دراوردن (فعل)
waft, bestir

بهوا راندن (فعل)
waft

روی هوا یا آب شناور ساختن (فعل)
waft

انگلیسی به انگلیسی

• sound or odor carried through the air; current or gust (of air, wind, etc.); slight breeze
carry in the air; be carried by the wind, hover in the air
if a sound or scent wafts or is wafted through the air, it moves gently through the air.

پیشنهاد کاربران

پخش شدن و پیچیدن بو
( در مورد بو و عطر ) = پیچیدن
( در مورد باد و نسیم ) = وزیدن
to cause to go gently and smoothly through the air or over water
to carry lightly and smoothly through the air or over water

بپرس