walk away from


به آسانی شکست دادن، (مسابقه ی دو) خیلی جلو زدن

جمله های نمونه

1. You can't just walk away from a marriage at the first sign of a problem.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید با اولین نشانه یک مشکل، ازدواج را کنار بگذارید
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی با اولین نشانه یک مشکل از ازدواج فرار کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Why did you walk away from me like that? H ave I said words to offend you?
[ترجمه گوگل]چرا اینطوری از من دور شدی؟ آیا من کلماتی گفته ام که شما را ناراحت کنم؟
[ترجمه ترگمان]چرا اینجوری از من دور شدی؟ مگر من به شما گفته بودم که شما را رنجانده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She began to walk away from him.
[ترجمه گوگل]شروع کرد به دور شدن از او
[ترجمه ترگمان]از او دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was tempted to walk away from the problem.
[ترجمه گوگل]او وسوسه شد که از مشکل دور شود
[ترجمه ترگمان]وسوسه شده بود که از این مساله دور شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The most appropriate strategy may simply be to walk away from the problem.
[ترجمه گوگل]مناسب ترین راهبرد ممکن است به سادگی دوری از مشکل باشد
[ترجمه ترگمان]مناسب ترین استراتژی ممکن است تنها راه رفتن از این مشکل باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He doesn't have the guts to walk away from a well-paid job.
[ترجمه محمد سیروسی] او جربزه کنار کشیدن از کاری که حقوق خوبی میدهد را ندارد.
|
[ترجمه گوگل]او جرات این را ندارد که از شغلی با درآمد خوب دور شود
[ترجمه ترگمان]اون دل و جرات نداره که از یه کار خوب پول بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You can't just walk away from 15 years of marriage!
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید به سادگی از 15 سال ازدواج دور شوید!
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی از ۱۵ سال ازدواج قسر در بری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I have something to tell you. Don't walk away from me.
[ترجمه گوگل]چیزی دارم که به تو بگویم از من دور نشو
[ترجمه ترگمان] باید یه چیزی بهت بگم از من دور نشو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At least you can walk away from Vegas.
[ترجمه گوگل]حداقل می توانید از وگاس دور شوید
[ترجمه ترگمان]حداقل میتونی از لاس وگاس بری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sometimes you want to just walk away from the job, you want to quit.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات شما می خواهید فقط از کار خارج شوید، می خواهید آن را ترک کنید
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها تو می خوای از شغل دور بشی، تو می خوای استعفا بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He began to walk away from the burial ground, his heart surging with excitement.
[ترجمه گوگل]او شروع به دور شدن از محل دفن کرد، در حالی که قلبش از هیجان بالا می رفت
[ترجمه ترگمان]شروع به قدم زدن از زمین دفن کرد، قلبش از هیجان پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On the other hand, could I just walk away from a public trust?
[ترجمه گوگل]از طرف دیگر، آیا می توانم از یک اعتماد عمومی دور شوم؟
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگه، میتونم از یه اعتماد عمومی دور بشم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many individuals choose to walk away from a promising situation rather than restore a damaged relation-ship.
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد ترجیح می دهند به جای بازگرداندن یک رابطه آسیب دیده، از یک موقعیت امیدوارکننده دور شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد ترجیح می دهند به جای بازسازی یک رابط آسیب دیده از یک وضعیت امیدبخش دور شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There was a tendency in him to walk away from the impossible thing.
[ترجمه گوگل]این تمایل در او وجود داشت که از چیزهای غیرممکن دور شود
[ترجمه ترگمان]گرایشی به این داشت که از آن چیز غیر ممکن دور شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• distance oneself from -; leave in peace; win easily

پیشنهاد کاربران

به معنی دور شدن از، دست کشیدن از، بی خیال چیزی/کسی شدن و. . .
مثال:
I never had something that I can't walk away from
من هرگز چیزی نداشتم که ( نتونم از اون دور بشم/ نتونم ازش دست بکشم/ نتونم بی خیالش بشم. . . )
...
[مشاهده متن کامل]

یا
من تا حالا هرگز چنین تجربه ای نداشتم که چیزی باشه که نتونم دوریش ر تحمل کنم

بپرس