want

/ˈwɑːnt//wɒnt/

معنی: خواست، نیاز، نقصان، نداری، حاجت، عدم، فقدان، خواستن، محتاج بودن، لازم داشتن، نیازمند بودن به، کسر داشتن، نداشتن، فاقد بودن، کم داشتن
معانی دیگر: خواستار شدن، دوست داشتن، میل داشتن، نیاز داشتن، بایستن، تحت تعقیب قرار دادن، دنبال کسی بودن، نیازمند بودن، فقیر بودن، در تنگدستی بودن، عسرت کشیدن، ویدش، کسری، کم آوردن، فقر، تنگدستی، خواسته، احتیاج

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: wants, wanting, wanted
(1) تعریف: to desire (something); wish for.
مترادف: desire, wish
مشابه: covet, crave, hanker after, hanker for, long for, yearn for

- He wants a bicycle for his birthday.
[ترجمه 😍] ان پسر برای روز تولد خود یک دوچرخه می خواهد
|
[ترجمه مریم] اون پسر برای تولدش یه دوچرخه میخواد
|
[ترجمه Gh] آن پسر برای تولدش یک دوچرخه می خواهد.
|
[ترجمه شیدا امینی] او یک دوچرخه برای روز تولدش می خواهد
|
[ترجمه هانیه] او برای تولدش دوچرخه می خواهد.
|
[ترجمه a.g] او یک دوچرخه برای تولدشمیخواهد
|
[ترجمه Hafez] او برای روز تولد خود نیازمند یک دوچرخه است
|
[ترجمه Crazy gang] آن پسر یک دوچرخه برای تولدش می خواهد
|
[ترجمه بلد] آن پسر برای تولد خود یک دوچرخه میخواهد
|
[ترجمه Nazi] او {پسر}برای تولدش دوچرخه میخواهر
|
[ترجمه گوگل] برای تولدش دوچرخه می خواهد
[ترجمه ترگمان] یه دوچرخه برای تولدش میخواد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The workers want better pay.
[ترجمه شیدا امینی] کارگر ها حقوق بهتر می خواهند
|
[ترجمه razsgol] کارگران خواستار پرداخت حقوق بهتری هستند
|
[ترجمه محمدرضا] کارگران حقوق بهتری مخواهند
|
[ترجمه رضا] کارگران حقوق بیشتری میخواهند
|
[ترجمه رضا] کارگران مزد بیشتری میخواهند
|
[ترجمه رضا] کارگران می خواهند مزد بهتری دریافت کنند
|
[ترجمه گوگل] کارگران حقوق بهتری می خواهند
[ترجمه ترگمان] کارگران خواستار پرداخت بهتر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to wish or desire (to do something).
مترادف: desire, wish
مشابه: ask, crave, demand, prefer, request, supplicate, will

- I want to move back to the city.
[ترجمه رضا] میخواهم به شهر برگردم
|
[ترجمه کوثر] من میخواهم به شهرم برگردم
|
[ترجمه گوگل] من می خواهم به شهر برگردم
[ترجمه ترگمان] میخوام برگردم به شهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She wants to receive the respect she deserves.
[ترجمه گوگل] او می خواهد احترامی را که سزاوارش است دریافت کند
[ترجمه ترگمان] میخواد احترامی رو که لیاقتش رو داره دریافت کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to desire (someone or something) to do something, to be in a certain condition or place, or to be acted upon in a certain way.

- She wants her husband to accept the job offer.
[ترجمه گوگل] او از شوهرش می خواهد که پیشنهاد شغلی را بپذیرد
[ترجمه ترگمان] اون میخواد شوهرش پیشنهاد کار رو قبول کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My mother wants me to live closer to her.
[ترجمه گوگل] مادرم از من می خواهد که به او نزدیک تر زندگی کنم
[ترجمه ترگمان] مادرم از من خواست که به او نزدیک تر باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I only want you to be happy.
[ترجمه گوگل] من فقط می خواهم شما خوشحال باشید
[ترجمه ترگمان] فقط میخوام که خوشحال باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He wants the kitchen to be clean at all times.
[ترجمه گوگل] او می خواهد آشپزخانه همیشه تمیز باشد
[ترجمه ترگمان] اون می خواد که آشپزخونه همیشه تمیز باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She wants the children ready to pick up by five o'clock.
[ترجمه گوگل] او می خواهد که بچه ها تا ساعت پنج آماده باشند
[ترجمه ترگمان] او می خواهد که بچه ها تا ساعت پنج بیدار شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I want you in my office in ten minutes.
[ترجمه 😑] من میخواهم تو ده دقیقه دیگه در دفترم باشی
|
[ترجمه گوگل] من تو را ده دقیقه دیگر در دفتر من می خواهم
[ترجمه ترگمان] ده دقیقه دیگه تو دفتر من هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The police want this area kept clear.
[ترجمه گوگل] پلیس می خواهد این منطقه پاک بماند
[ترجمه ترگمان] پلیس می خواهد که این منطقه پاک سازی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He wants these boxes taken down to the basement.
[ترجمه گوگل] او می خواهد این جعبه ها را به زیرزمین ببرند
[ترجمه ترگمان] اون میخواد که این جعبه ها به زیرزمین برسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to be without or lacking in; lack.
مترادف: lack, need, require
مشابه: demand, miss

- This room wants color; it's so drab!
[ترجمه گوگل] این اتاق رنگ می خواهد خیلی بی روح است!
[ترجمه ترگمان] این اتاق رنگ می خواهد، خیلی خسته کننده است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: (chiefly British) to require; need.
مترادف: need, require
مشابه: demand

- These shoes want polishing.
[ترجمه گوگل] این کفش ها پولیش می خواهند
[ترجمه ترگمان] این کفش ها احتیاج به صیقل دادن دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: to seek in order to capture.
مترادف: seek
مشابه: chase, hunt, pursue, search

- The police want him for armed robbery.
[ترجمه گوگل] پلیس او را برای سرقت مسلحانه می خواهد
[ترجمه ترگمان] پلیس اونو برای سرقت مسلحانه می خواد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(7) تعریف: to demand or hope to obtain from another person or thing (usu. fol. by "from" or "of").

- What do you want of me? I'm only human!
[ترجمه گوگل] از من چه می خواهی؟ من فقط انسانم!
[ترجمه ترگمان] از من چه می خواهید؟ من فقط یه انسانم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He wants respect from his co-workers.
[ترجمه گوگل] او از همکارانش احترام می خواهد
[ترجمه ترگمان] او از همکاران خود خواستار احترام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You seem to want a good deal from this new job.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد که شما از این شغل جدید یک معامله خوب می خواهید
[ترجمه ترگمان] به نظر میاد از این شغل جدید خیلی خوشت میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: want in, want out
(1) تعریف: to be lacking; be in need.
مترادف: need
مشابه: crave, demand, hanker, wish, yearn

- He worked hard to make sure his children never wanted for food or shelter.
[ترجمه گوگل] او سخت کار می کرد تا مطمئن شود فرزندانش هرگز غذا یا سرپناهی نمی خواهند
[ترجمه ترگمان] او سخت تلاش می کرد تا مطمئن شود که فرزندانش هرگز خواستار غذا یا سرپناه نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She had never wanted for suitors as a young princess.
[ترجمه گوگل] او هرگز به عنوان یک شاهزاده خانم جوان خواستگاری نمی خواست
[ترجمه ترگمان] او هرگز به عنوان یک شاهزاده خانم جوان علاقه ای به خواستگار نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to be inclined; wish; like.
مترادف: care, like, wish
مشابه: choose, decide, please

- Come over if you want.
[ترجمه گوگل] اگه خواستی بیا
[ترجمه ترگمان] اگه میخوای بیا اینجا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to be utterly poor; be destitute.
مشابه: lack, need

- Don't we have a moral obligation to help those who are wanting?
[ترجمه گوگل] آیا ما وظیفه اخلاقی نداریم که به نیازمندان کمک کنیم؟
[ترجمه ترگمان] ما وظیفه اخلاقی نداریم که به اون هایی که می خوان کمک کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: something that is desired or needed.
مترادف: exigency, necessity, need, requisite
مشابه: demand, desire, essential, hope, lack, longing, mind, requirement, yearning, yen

- She was quite satisfied with her life at this point and had few wants.
[ترجمه گوگل] او در این مرحله کاملاً از زندگی خود راضی بود و خواسته های کمی داشت
[ترجمه ترگمان] در این مرحله از زندگی خود کام لا راضی بود و کم و بیش از آن چیزی نخواسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- That his wife should be provided for after his death was his only want.
[ترجمه گوگل] اینکه همسرش بعد از مرگش تامین شود تنها خواسته اش بود
[ترجمه ترگمان] که همسرش پس از مرگ او تنها آرزویش را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: lack; deficiency.
مترادف: absence, deficiency, destitution, lack, need
مشابه: dearth, insufficiency, paucity, penury, poverty, privation, scarcity, shortage

- They starved for want of food.
[ترجمه گوگل] آنها به دلیل کمبود غذا گرسنه بودند
[ترجمه ترگمان] تشنه غذا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the state of lacking something; need.
مترادف: necessity, need
مشابه: craving, desire, hope, longing, privation, wish

- The children were always in want of shoes.
[ترجمه گوگل] بچه ها همیشه به دنبال کفش بودند
[ترجمه ترگمان] بچه ها همیشه کفش می خواستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: the state of lacking in the usual necessities of life; destitution.
مترادف: destitution, indigence, need, penury, poverty
مشابه: beggary, hardship, misery, necessity, privation

- The charity was established to help those in want.
[ترجمه گوگل] این موسسه خیریه برای کمک به افراد نیازمند تأسیس شد
[ترجمه ترگمان] موسسه خیریه برای کمک به نیازمندان تاسیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. want of money forced the school to close
نداشتن پول،مدرسه را وادار به تعطیل کرد.

2. want of wisdom
فقدان عقل و درایت

3. want in
خواستار یا مایل به وارد شدن (به جا یا شغل و غیره) بودن

4. want out (or off)
خواستار یا مایل به خارج شدن (از جا یاشغل و غیره) بودن

5. i want a good pair of shoes and money is no object
من یک جفت کفش خوب می خواهم و پول (آن) اهمیتی ندارد.

6. i want a more compact computer
یک کامپیوتر کم حجم تر می خواهم.

7. i want a shishkebab to go
یک چلوکباب برای بردن به منزل می خواهم.

8. i want my childern to have the best
می خواهم فرزندانم از بهترین ها برخوردار باشند.

9. i want none of it
اصلا نمی خواهم.

10. i want the seventh
هفتمی را می خواهم.

11. i want to be far from the maddenning noise of the city
می خواهم از سروصدای دیوانه کننده ی شهر دور شوم.

12. i want to go
می خواهم بروم.

13. i want to go back to iran again
دلم می خواهد دوباره به ایران برگردم.

14. i want to leave early, hopefully before six
می خواهم زود حرکت کنم،اگر بشود قبل از شش.

15. i want to level with you
می خواهم با تو روراست باشم.

16. i want to meet her badly
شدیدا مایلم او را ملاقات کنم.

17. i want to say loud and clear that . . .
می خواهم با صدای بلند و آشکار بگویم که . . .

18. i want to split now
حالا دیگه میخوام برم.

19. i want to succeed and i'll do what it takes
می خواهم موفق بشوم و هر کاری که لازم باشد خواهم کرد.

20. i want to thank all of you, in particular iraj and naheed
می خواهم از همه ی شما سپاسگزاری کنم به ویژه از ایرج و ناهید

21. people want to live in peace and quiet
مردم می خواهند در صلح و آرامش زندگی کنند.

22. they want courtesy
آنان فاقد نزاکت هستند.

23. they want to preserve their tribal entity
آنان می خواهند موجودیت عشیره ای خود را حفظ کنند.

24. they want to prevent the migration of rural inhabitants into cities
می خواهند از مهاجرت روستانشینان به شهر جلوگیری کنند.

25. they want to return to their native land
آنها می خواهند به سرزمین بومی (یا اصلی) خود بازگردند.

26. they want to stop the constant penetration of their country by illegal immigrants
آنان می خواهند رسوخ دایم مهاجران غیر قانونی به کشورشان را متوقف کنند.

27. we want to broaden the base of the company's activities
می خواهیم پایه ی فعالیت های شرکت را گسترده تر کنیم.

28. we want to expedite the enemy's withdrawal
می خواهیم عقب نشینی دشمن را تسریع بکنیم.

29. we want to leave a better world for our posterity
می خواهیم دنیای بهتری را تحویل نسل های آینده ی خود بدهیم.

30. we want to mesh our vast natural resources with their capital and know-how
می خواهیم منابع عظیم طبیعی خود را با سرمایه و دانش آنها تلفیق کنیم.

31. we want to understand the individualities of each group
ما می خواهیم ویژگی های هر گروه را درک کنیم.

32. you want to act politely in all situations
باید در تمام مواقع مودبانه رفتار کنی.

33. for want of (something)
به خاطر فقدان (چیزی)،به واسطه ی نداشتن (چیزی)

34. in want of (something)
نیازمند به (چیزی)،خواستار (چیزی)

35. do you want a car with automatic (gearshift) or manual gearshift?
اتومبیل با دنده ی اتوماتیک می خواهید یا (دنده ی) دستی ؟

36. do you want any more tea?
باز هم چای میخواهی ؟

37. do you want loose pistachios or packaged pistachios?
پسته ی بسته بندی نشده می خواهید یا بسته بندی شده ؟

38. do you want more tea?
باز هم چای می خواهی ؟

39. do you want this book or not?
این کتاب را می خواهی یا نه ؟

40. do you want your coffee black?
قهوه ی سیاه (بدون شیر) می خواهید؟

41. do you want your drink with or without ice?
نوشابه ی خود را با یخ یا بدون یخ می خواهی ؟

42. do you want your hamburger with or without relish?
همبرگر خود را با ترشی و مخلفات می خواهید یا بدون آن ؟

43. freedom from want
رهایی از نیاز

44. i didn't want to be the butt of their jokes
نمی خواستم هدف شوخی آنها بشوم.

45. i didn't want to go to the bother of renting a car
حوصله ی ماشین کرایه کردن را نداشتم.

46. i don't want that matter on my conscience
نمی خواهم آن موضوع وجدانم را ناراحت بکند.

47. i don't want to burden you with my problems
نمی خواهم بار مشکلات خود را به دوش شما بیاندازم.

48. i don't want to intrude on your family
نمی خواهم مزاحم خانواده ی شما بشوم.

49. i don't want to listen to their nonsense
نمی خواهم به یاوه گویی های آنها گوش بدهم.

50. i don't want to make a thing of it but you were late again!
نمی خواهم خیلی بزرگش کنم ولی شما دوباره تاخیر داشتید!

51. i don't want to offend such important people as yourselves
نمی خواهم اشخاص مهمی مثل شماها را برنجانم.

52. if you want success you must sweat for it
اگر موفقیت می خواهی باید در راه آن تلاش کنی.

53. if you want to get anyplace, study (your lesson)
اگر می خواهی به جایی برسی درس بخوان.

54. if you want to go swimming, i am game
اگر می خواهی شنا برویم آماده ام.

55. if you want to lose weight, consume fewer calories
اگر می خواهی وزن کم کنی کمتر کالری مصرف کن.

56. if you want to marry my daughter you must get rid of this ugly mustache!
اگر می خواهی دختر مرا بگیری باید این سبیل زشت را بتراشی !

57. if you want to succeed you must exert yourself!
اگر می خواهی کامیاب شوی باید همت کنی !

58. if you want your father's inheritance, acquire his learning . . .
میراث پدرخواهی علم پدرآموزی . . .

59. the people want him but the left is against him
مردم او را می خواهند ولی دست چپی ها با او مخالفند.

60. the republicans want to prune the welfare budget
جمهوری خواهان می خواهند بودجه امور رفاهی را کاهش دهند.

61. waste not, want not
اسراف نکن تا مفلس نشوی

62. what i want to say is this. . .
آنچه که می خواهم بگویم این است. . .

63. what i want to say refers to you directly
آنچه که می خواهم بگویم مستقیما به شما مربوط می شود.

64. when you want to change lanes, you must first signal
وقتی می خواهید خط عبوری خود را عوض کنید علامت بدهید.

65. when you want to turn right or left use the blinker
وقتی می خواهی به چپ یا راست بپیچی چراغ راهنما را بزن !

66. whether you want it or not
چه بخواهی چه نخواهی

67. (c. popper) we want to moralize politics and not to politicize morals
ما می خواهیم سیاست را اخلاقی کنیم ولی نمی خواهیم اخلاقیات را سیاسی کنیم.

68. any time you want
هرگاه که تو بخواهی

69. fuck off! i want to be alone
گمشو! می خواهم تنها باشم.

70. he did not want to drag the country into a useless war
نمی خواست کشور را وارد جنگ بیهوده ای بکند.

مترادف ها

خواست (اسم)
wealth, wish, disposition, desire, will, request, demand, temptation, volition, eagerness, want, asset, property, tenure, desideratum

نیاز (اسم)
demand, want, requirement, need, necessity

نقصان (اسم)
want, depletion

نداری (اسم)
want, indigence

حاجت (اسم)
wish, want, need

عدم (اسم)
loss, absence, lack, deficiency, shortage, naught, nullity, inexistence, want, inexistency, nihility, non-availability, nonentity

فقدان (اسم)
loss, absence, lack, privation, forfeiture, bereavement, want

خواستن (فعل)
choose, wish, desire, will, call, invite, bone, intend, solicit, beg, ask, want, require, desiderate, invocate

محتاج بودن (فعل)
want, need

لازم داشتن (فعل)
want, require

نیازمند بودن به (فعل)
want

کسر داشتن (فعل)
want

نداشتن (فعل)
lack, want, miss

فاقد بودن (فعل)
lack, want, miss

کم داشتن (فعل)
lack, want

انگلیسی به انگلیسی

• desire; lack, shortage; poverty; need, demand
desire; need; be without; lack; be deficient; be impoverished
if you want something, you feel a desire or a need for it.
if something wants doing, it needs to be done.
if you tell someone that they want to do a particular thing, you are advising them to do it.
if someone is wanted, the police are searching for them.
a want of something is a lack of it; a formal use.
if you do something for want of something else, you do it because it is not possible to do the other thing; a formal expression.
see also wanting.

پیشنهاد کاربران

تفاوت Want و Feel like:
Want درباره کاریه الان در حال انجامش نیستین ولی در آینده میخواین انجامش بدین.
Feel like اما برای زمان حال هست.
به طور کلی این ترتیب ( از علاقه محض تا حس خنثی ) رو به خاطر بسپارین:
۱. Would love
۲. Would like
۳. Feel like = Want
۴. Am/Is/Are going to
بعضی جاها معنی باید و نیاز داشتن میده مثلا میگه شما نباید این کار رو بکنید you don't wanna do this
be/feel/seem etc disposed to do something
formal
to want or be willing to do something SYN inclined
Jon disagreed, but did not feel disposed to argue
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : want
✅️ اسم ( noun ) : want
✅️ صفت ( adjective ) : wanted / wanting
✅️ قید ( adverb ) : _
wish
خواستن
از ته دل خواستن
wants and needs of urban residents
خواسته ها و نیازهای ساکنان شهر
فقدان ونقصان از لحاظ معنوی
Lacking of s. th especially an intangable one.
چون زبانهای کشورمان با اِنگلیسی، همریشه هستند واژگانِ - خواست - خواهش - خواه - خواست - معنیِ این واژه هستند در زبانهای بخشه ای ( محلیِ ) کشورمان - حاست - که همان خواستِ فارسی می باشد گفته می شود اگر درست بگویم در گذشتههای دور - خَواست - تلفظ می شده .
I want to be back = I wanna be back من میخواهم برگردم
Wanna برای راحتی و سرعت در گفتار استفاده میشه و به معنی خواستن و تمایل داشتن است
خواهش
Wantبه معنی ( خواستن ) مثال 👇👇👇
. . . I want pizza
فعل want به معنای خواستن یا میل داشتن
معادل فعل want، در فارسی خواستن یا میل داشتن است.
- زمانیکه بخواهیم از میل یا خواسته افراد صحبت کنیم، از این فعل استفاده می کنیم. مثال:
. i want some chocolate ( من مقداری شکلات میخواهم. )
...
[مشاهده متن کامل]

- این فعل گاهی اوقات بیانگر نیاز به چیزی یا کسی است که معنای غیر رسمی آن است.
. what this house wants is a good clean ( چیزی که این خانه نیاز دارد یک نظافت خوب است. )
منبع: سایت بیاموز

درخواست کردن
Went به معنی نیاز داشتن است
گذشته= wanted
این کلمه رو با went اشتباه نگیرید

تمایل داشتن
تحت تعقیب بودن
صفت:
wanted
تحت تعقیب
مشتاق ، خواستن، تمنا با عشق قلبی
💜💜💜💜
خواستن، چیزی را در خواست کردن ، در خواست چیزی را داشتن
خواست، نیاز
خواستن
سلام ب اقا یا خانمی ک اسمت قلبای رنگی رنگیه
شاید کلمه ی want ساده باشه
ولی شما اول برو راجع به چیزای دگ درست و دقیق مطالعه کن ک اشتباه نظر ندی
a water غلطه
چون آب جزء مایعاته و غیر قابل شمارش.
...
[مشاهده متن کامل]

و با غیر قابل شمارش ها a و an به کار نمیره
باید بگی:
. I want water
یا
. I want some water
البته کلمه ی much هم با غیر قابل شمارش ها به کار میره
ممکنه جمله ی:

I want much water
هم درست باشه
ولی چون من ی زبان اموزم از این جمله مطمئن نیستم
امیدوارم اشتباه نباشه
مرسی ک نظرمو خوندین💕

خواستن

برای سوال=نیازی نداری؟ آیا میخواهی؟
نیازمند . . . . . نداری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس