wants

جمله های نمونه

1. he wants his cut now!
او حصه ی خود را حالا می خواهد!

2. he wants to have a shot at teaching
او می خواهد معلمی را امتحان کند.

3. he wants to liberalize immigration laws
او می خواهد از سختی و شدت قوانین مهاجرت بکاهد.

4. he wants to study mathematics at our university
او می خواهد در دانشگاه ما ریاضیات بخواند.

5. it wants no extended examination to prove its impracticality
اثبات غیر عملی بودن آن،نیازی به امتحان گسترده ندارد.

6. it wants ten minutes to midnight
ده دقیقه مانده به نیمه شب

7. mehri wants to rest well during her vacation
مهری می خواهد در دوران مرخصی خوب استراحت کند.

8. nicol wants to sell her car
نیکول می خواهد اتومبیل خود را بفروشد.

9. she wants to be alone
او میل دارد تنها باشد.

10. she wants to be independent of her parents
او می خواهد از والدینش مستقل باشد.

11. she wants to go, only she doesn't have any money
می خواهد برود،ولی پولی ندارد.

12. she wants to hook a husband
می خواهد شوهری را به تور بزند.

13. she wants to marry a rich man
او می خواهد با مرد پول داری ازدواج کند.

14. somebody wants you
یک کسی تو را می خواهد.

15. akbar always wants to spy into other people's private affairs
اکبر همیشه می خواهد از کارهای خصوصی دیگران سر در بیاورد.

16. the baby wants milk
کودک شیر می خواهد.

17. the government wants to concede new liberties to the people
دولت می خواهد آزادی های جدیدی به مردم بدهد.

18. the patient wants the strength to walk
بیمار توانایی راه رفتن ندارد.

19. the teacher wants you
معلم تو را می خواهد (می خواهد تو را ببیند).

20. this car wants the attention of a good mechanic
این اتومبیل به توجه یک مکانیک خوب نیاز دارد.

21. a politician who wants to keep the favor of the people
سیاست بازی که می خواهد نظر مساعد مردم را حفظ کند

22. the new leader wants to reform electoral laws
رهبر جدید می خواهد قوانین انتخابات را بهبود بخشد.

23. the western hemisphere wants to create a common market
(کشورهای) نیمکره ی غربی می خواهند بازار مشترک درست کنند.

24. a certain mr. akbary wants you
آقایی به نام اکبری شما را کار دارد.

25. he knows which he wants
او می داند که کدام را می خواهد.

26. she is fat and wants to stay that way
او چاق است و میل دارد همانطور بماند.

27. what the common man wants
آنچه که یک فرد عادی می خواهد

28. he can discharge any employee that he wants
او هر کارمندی را که بخواهد اخراج می کند.

29. he inclines toward pari but his father wants him to marry pari's sister
او پری را ترجیح می دهد،اما پدرش می خواهد که او با خواهر پری ازدواج کند.

30. his income is enough to satisfy his wants
درآمد او برای اقناع نیازهای او کافی است.

31. it is paranoia to think that everybody wants to harm you
کژپنداری است که فکر کنی همه می خواهند به تو صدمه بزنند.

32. he'd better draw in his horns if he wants to keep his job
اگر می خواهد شغل خود را حفظ کند بهتر است مواظب خودش باشد.

33. the purport of the letter is that she wants a divorce
مفهوم نامه این است که طلاق می خواهد.

34. when a child begins to verbalize what he wants
هنگامی که کودک شروع می کند به بیان خواسته های خود

35. it was impossible for the husband to satisfy all of maheen's wants
برآوردن همه ی خواسته های مهین برای شوهرش غیر ممکن بود.

پیشنهاد کاربران

تقاضا، خاستن، احتیاج
خواستن طلب کردن
احتیاجات، نیازمندی ها
افتزاه
خواستم چیزی . . . . . . . خواسته ها
خواستار

یعنی احتیاج دارد

بپرس