warm up

/ˈwɔːrmˈəp//wɔːmʌp/

معنی: دست گرمی بازی کردن
معانی دیگر: گرم کردن یا شدن، (قبل از مسابقه یا ورزش و غیره) آماده سازی، نرمش، گرم سازی بدن، قبل از بازی حرکت کردن و خود را گرم نمودن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to prepare for physical exercise or other activity by practicing just beforehand.
مشابه: drill, exercise, limber, practice, prepare, train, tune up

- The band was still warming up when the audience began to arrive.
[ترجمه گوگل] گروه هنوز در حال گرم کردن بود که تماشاگران شروع به ورود کردند
[ترجمه ترگمان] گروه هنوز در حال گرم شدن بود که حضار شروع به رسیدن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
حالات: warm-ups
(1) تعریف: a set of preliminary exercises to prepare a person or animal for a physically demanding workout, performance, or contest.

(2) تعریف: any practice, procedure, or exercise that is undertaken to stimulate the mind for a demanding task or display of knowledge or skill.

(3) تعریف: the act or an instance of warming up.
صفت ( adjective )
• : تعریف: referring to garments, aids, or activities employed in a warm-up.

جمله های نمونه

1. If you don't warm up before taking exercise, you risk injuring yourself.
[ترجمه گوگل]اگر قبل از ورزش بدن خود را گرم نکنید، در خطر آسیب دیدن خود هستید
[ترجمه ترگمان]اگر قبل از ورزش خود را گرم نکنید، خطر آسیب زدن به خودتان را به همراه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The crowd began to warm up.
[ترجمه گوگل]جمعیت شروع به گرم شدن کردند
[ترجمه ترگمان]جمعیت شروع به گرم شدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. How long should the engine warm up before we start?
[ترجمه گوگل]قبل از روشن شدن موتور چقدر باید گرم شود؟
[ترجمه ترگمان]چقدر طول می کشد تا موتور قبل از شروع گرم شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Please warm up this milk over the stove.
[ترجمه گوگل]لطفا این شیر را روی اجاق گاز گرم کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا این شیر را روی اجاق گرم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The band had little time to warm up before going on stage.
[ترجمه گوگل]گروه زمان کمی برای گرم کردن قبل از رفتن روی صحنه داشت
[ترجمه ترگمان]گروه قبل از رفتن به صحنه کمی وقت داشت که گرم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All that she would have to do was warm up the pudding.
[ترجمه گوگل]تنها کاری که او باید انجام می داد این بود که پودینگ را گرم کند
[ترجمه ترگمان]تنها کاری که باید می کرد این بود که پودینگ را گرم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He waited for his car to warm up.
[ترجمه گوگل]منتظر شد تا ماشینش گرم شود
[ترجمه ترگمان]منتظر ماند تا اتومبیلش گرم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. With the fire on, the room should soon warm up.
[ترجمه گوگل]با روشن شدن آتش، اتاق باید به زودی گرم شود
[ترجمه ترگمان]با آتش روشن، اتاق به زودی گرم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Let's warm up this party with a little action!
[ترجمه گوگل]بیایید این مهمانی را با کمی اقدام گرم کنیم!
[ترجمه ترگمان]بیا این مهمونی رو با یه حرکت کوچیک گرم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It works best if you let it warm up first.
[ترجمه گوگل]اگر اول اجازه دهید گرم شود بهترین کار را دارد
[ترجمه ترگمان]اگر اجازه دهید اول گرم شود بهتر عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He waited for the photocopier to warm up.
[ترجمه گوگل]منتظر شد تا دستگاه فتوکپی گرم شود
[ترجمه ترگمان]برای گرم شدن به دستگاه فتوکپی منتظر ماند تا دستگاه فتوکپی را گرم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I run on the spot to warm up before I play football.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه فوتبال بازی کنم درجا می دوم تا بدنم را گرم کنم
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه فوتبال بازی کنم به نقطه ای می رسم که هوا گرم بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'll just warm up the engine while you're getting your coats on.
[ترجمه گوگل]من فقط موتور را گرم می کنم تا شما کت های خود را بپوشید
[ترجمه ترگمان]من موتور را گرم می کنم و شما coats را روشن می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. By midday it had begun to warm up.
[ترجمه گوگل]تا ظهر شروع به گرم شدن کرده بود
[ترجمه ترگمان]نزدیک ظهر گرم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He started to warm up the aircraft's engines.
[ترجمه گوگل]او شروع به گرم کردن موتورهای هواپیما کرد
[ترجمه ترگمان]او شروع به گرم کردن موتور هواپیما کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دست گرمی بازی کردن (فعل)
warm up

تخصصی

[فوتبال] گرم کردن

انگلیسی به انگلیسی

• do exercises in preparation for a sporting event (sports); prepare, get ready; cause to be excited or animated; make warmer
a warm-up is preparation that athletes do just before a sporting event such as a race, for example by exercising or practising.

پیشنهاد کاربران

a warm up perfomer prepares the audience for the main show by singing, telling jokes, etc.
آمادگی، تمرین، آشنایی
پیش نیاز
دست گرمی
علاقمند شدن
I warmed up to Catholicism
به مذهب کاتولیک علاقمند شدم
you should warm up quickly to others
باید سریع با دیگران گرم شوید
تدارکاتی
صمیمی شدن
گرم گرفتن با کسی
بالا رفتن شور و حرارت در حال تعریف واقعه ای. Warming up
دلگرم شدن از چیزی
سرگرم شدن
آماده باش بودن
get hotter, increase in
temperature
گرم کردن برای ورزش کردن
( قبل از مسابقه یا ورزش و غیره ) آماده سازی، گرم سازی
He always begins his lessons with a warm - up exercise
۱. گرم کردن قبل از شروع ورزش warm - up
۲. آماده کردن - دورخیز کردن برای چیزی - خود را گرم و آماده کردن
اماده شدن برای شروع کاری یا قبل از اون
سرگرم شدن در مهمانی
Warm up to somebody/something
معادل
To being to like/enjoy somebody/ or something
حال کردن با چیزی یا با کسی
از قبل آماده شدن

گرم کردن قبل از بازی یا ورزش
آشنا شدن
عادت کردن
گرم شدن با کسی
سرگرم کردن
He warmed up the audience by telling them a few jokes.

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس