weathered

/ˈweðərd//ˈweðəd/

هوا دیده، هوا زده، رنگ و رو رفته (در اثر باد و باران)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: seasoned, stained, softened, or creased by, or as if by, the weather.
مشابه: rugged

(2) تعریف: of sills, masonry joints, or other architectural structures, sloped so as to permit water to run off.

جمله های نمونه

1. weathered wood
چوبی که در معرض هوای آزاد قرار داده شد

2. bricks weathered by wind and rain
آجرهایی که باد و باران رنگ آنها را عوض کرده است

3. we weathered the storm
توفان را تحمل کردیم.

4. the ship weathered the cape
کشتی از سمت بادگیر دماغه گذشت.

5. The rock has weathered away into soil.
[ترجمه گوگل]سنگ در خاک فرو رفته است
[ترجمه ترگمان]سنگ از بین رفته است و به خاک تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The wind and sea have weathered the rocks quite smooth.
[ترجمه گوگل]باد و دریا صخره ها را کاملا صاف کرده اند
[ترجمه ترگمان]باد و دریا صخره ها را کاملا صاف کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The wind and waves have weathered the rocks on the shore.
[ترجمه گوگل]باد و امواج، صخره های ساحل را از بین برده اند
[ترجمه ترگمان]باد و امواج صخره ها را در ساحل از بین برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The company weathered the storm of objections to the scheme.
[ترجمه گوگل]این شرکت طوفان اعتراضات به این طرح را پشت سر گذاشت
[ترجمه ترگمان]این شرکت از طوفان اعتراضی به این طرح جان سالم به در برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The facade of the building was a little weathered.
[ترجمه گوگل]نمای ساختمان کمی فرسوده شده بود
[ترجمه ترگمان]نمای ساختمان کمی فرسوده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She has beautifully weathered through the most difficult time.
[ترجمه گوگل]او سخت ترین زمان را به زیبایی پشت سر گذاشته است
[ترجمه ترگمان]در دشوارترین زمان، او به زیبایی جان سالم به در برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The government has weathered its worst political crisis.
[ترجمه گوگل]دولت بدترین بحران سیاسی خود را پشت سر گذاشته است
[ترجمه ترگمان]دولت از بدترین بحران سیاسی خود جان سالم بدر برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The man had a worn, weathered face.
[ترجمه گوگل]مرد چهره ای فرسوده و فرسوده داشت
[ترجمه ترگمان] اون مرد صورت فرسوده و weathered داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Planes are often weathered in during the storm.
[ترجمه گوگل]هواپیماها اغلب در طول طوفان در معرض هوا قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]هواپیماها اغلب در طول طوفان جان خود را از دست می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some of the stone has weathered quite badly.
[ترجمه گوگل]برخی از سنگ ها هوای بسیار بدی دارند
[ترجمه ترگمان] بعضی از اون سنگ کاملا کثیف شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• damaged or worn by exposure to the weather; weatherworn, faded or discolored due to exposure to weather; weather beaten; sloped to allow water to run off (construction)

پیشنهاد کاربران

برای ملوانان یا کسانی که زیر آفتاب بوده اند، �آفتاب سوخته� هم میشه ترجمه کرد.
سرد و گرم چشیده، باتجربه
Rough and old
E. g.
Weathered face
A face that looks rough and old
زنگ زده
weathered ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: هوازده
تعریف: ویژگی کانی یا سنگی که دستخوش هوازدگی شده است
اگر به عنوان صفت در مورد انسان به کار رود به معنی: سرد و گرم چشیده و با تجربه می باشد.
اکسید شدن، فرسایش و تغییر بر اثر درهمکنش با عناصر هوا به ویژه اکسیژن

بپرس