wellspring

/ˈwelˌsprɪŋ//ˈwelˌsprɪŋ/

معنی: منبع، سر چشمه
معانی دیگر: مظهر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the origin of a stream or spring; fountainhead.

(2) تعریف: a rich source or supply, as of ideas, knowledge, or feeling.
مشابه: repository, well

جمله های نمونه

1. a wellspring of knowledge
منبع دانش

2. There was a wellspring of courage within her.
[ترجمه گوگل]چشمه‌ای از شجاعت در درون او وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در درونش موج عظیمی از شجاعت نهفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Las Vegas became the wellspring of a new style of family values.
[ترجمه گوگل]لاس وگاس سرچشمه سبک جدیدی از ارزش های خانوادگی شد
[ترجمه ترگمان]لاس وگاس به سبک جدیدی از ارزش های خانوادگی تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The food went to the Wellspring Soup Kitchen in Stockport, and to needy families in the area.
[ترجمه گوگل]غذا به آشپزخانه سوپ ولسپرینگ در استاکپورت و به خانواده های نیازمند آن منطقه رفت
[ترجمه ترگمان]غذا به آشپزخانه سوپ خوری در Stockport و برای خانواده های نیازمند در این منطقه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Man is a wellspring; woman an ocean depth.
[ترجمه گوگل]انسان یک چشمه است زن در عمق اقیانوس
[ترجمه ترگمان]انسان یک چشمه جوشان است؛ زنی که عمق اقیانوس را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Culture is the wellspring from which agreed behavioural norms are generated.
[ترجمه گوگل]فرهنگ منبعی است که هنجارهای رفتاری توافق شده از آن تولید می شود
[ترجمه ترگمان]فرهنگ the است که هنجارهای رفتاری مورد توافق تولید می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Buchanan has tapped into the wellspring of middle-class angst.
[ترجمه گوگل]بوکانان به سرچشمه اضطراب طبقه متوسط ​​دست زده است
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب، بیوکنن دچار ترس و نگرانی از طبقه متوسط شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This has provided the main wellspring for widespread discrimination against older people.
[ترجمه گوگل]این منبع اصلی برای تبعیض گسترده علیه افراد مسن است
[ترجمه ترگمان]این امر مانع اصلی تبعیض گسترده علیه افراد مسن شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Gard your heart for it wellspring of your life.
[ترجمه گوگل]قلبت را نگهدار تا سرچشمه زندگیت باشد
[ترجمه ترگمان]قلب تو رو برای یه چشمه لبریز از زندگی نشون میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. America's financial and budgetary policies were the wellspring of the crisis gripping the world's financial markets.
[ترجمه گوگل]سیاست های مالی و بودجه ای آمریکا سرچشمه بحرانی بود که بازارهای مالی جهان را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان]سیاست های مالی و بودجه ای آمریکا بخشی از بحران بودند که بازارهای مالی دنیا را فرا گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was not for her to see the wellspring of human passion.
[ترجمه گوگل]برای او نبود که چشمه شور انسانی را ببیند
[ترجمه ترگمان]برای او نبود که سرچشمه عشق بشری را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The revenues that washed over both for much of the 1980s flowed from the same wellspring.
[ترجمه گوگل]درآمدهایی که در بیشتر دهه 1980 هر دو را از بین بردند، از یک چشمه سرچشمه می گرفتند
[ترجمه ترگمان]درامدی که بیش از هر دو از دهه ۱۹۸۰ را شسته بود از همان wellspring جاری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her campaign to free the hostages has generated a wellspring of public support.
[ترجمه گوگل]کمپین او برای آزادی گروگان ها منبع حمایت عمومی را به همراه داشته است
[ترجمه ترگمان]فعالیت های او برای آزاد کردن گروگان ها، منجر به حمایت عمومی از مردم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Social workers at home in Aberdare, South Wales, helped Georgia get all the way to Wellspring Academy of the Carolinas in North Carolina's Blue Ridge Mountains.
[ترجمه گوگل]مددکاران اجتماعی در خانه در آبردار، ولز جنوبی، به جورجیا کمک کردند تا به آکادمی ولسپرینگ کارولینا در کوه‌های بلو ریج کارولینای شمالی برسد
[ترجمه ترگمان]کارگران اجتماعی در خانه in، ساوت ولز، به جورجیا کمک کردند تا تمام راه را به آکادمی wellspring کارولینا در کوه های آبی Carolina شمالی برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منبع (اسم)
original, cause, rill, source, provenance, fount, fountainhead, wellspring, headspring, quarry, parent, wellhead

سر چشمه (اسم)
original, principle, derivation, source, origin, root, spring, fountainhead, hotbed, headwaters, fountain, mother, wellspring, headspring, springhead, wellhead

تخصصی

[زمین شناسی] سرچشمه فورانی رود - سرچشمه یک رود را گویند.

انگلیسی به انگلیسی

• fountainhead, source or continual supply (as of water or information, etc.)

پیشنهاد کاربران

noun
[count] : something or someone that provides a large amount of something : a good source of something
◀️ The tour guide was a wellspring of information : راهنمای تور یک منبع اطلاعات بود ( بمب اطلاعاتی بود )
◀️ a wellspring of knowledge : منبع دانش
Wellspring something
شروع یک چیزی
سر چشمه

بپرس