went off

پیشنهاد کاربران

رفتن
عازم کاری شدن
روانه شدن برای انجام کاری
پیش رفتن موضوع
از دست دادن علاقه ب چیزی
I went off basketball and I took up football instead
خاموش شدن
merriam - webster
1: EXPLODE
2: to burst forth or break out suddenly or noisily
3: to go forth, out, or away : LEAVE
4: to undergo decline or deterioration
5: to follow the expected or desired course : PROCEED
...
[مشاهده متن کامل]

the party went off well
6: to make a characteristic noise : SOUND
could hear the alarm going off
1: منفجر شدن
2: ترکیدن یا بیرون پاشیدن/جهیدن ناگهانی یا پر سر و صدا
3: به پیش، بیرون یا کنار رفتن: ترک کردن
4: دچار زوال شدن یا بدتر شدن
5: دنباله یافتن روند مورد نظر یا دلخواه: پیش رفتن
مهمانی به خوبی پیش رفت.
6: صوت بخصوص ایجاد کردن/دادن: صدا کردن، به صدا درآمدن
آیا صدا کردن زنگ هشدار را می شنوی؟

رشته کلام را از دست دادن
در دسترس نبودن
عدم امکان استفاده
لطفاً این اصطلاح رو به دیکشنری اضافه کنید:
. . . . . . went off on a tangent
معنی:صحبت کردن درباره ی چیزی که ربطی به موضوع اصلی ندارد و یا موضوع فرعی محسوب می شود.
یکی از معانیش ������ به صدا در آمدن آژیر خطر
When the air raid siren went off people ran to their shelters.
وقتی آژیر حمله هوایی به صدا در آمد ، مردم به پناهگاه های خود دویدند.
خاموش شدن یا کردن
Alarm went off
زنگ به صدا در آمد
به صدا در آمدن - منفجر شدن - فاسد شدن - دوست نداشتن
The lights went off
خاموش شدن
a bomb went off به معنای منفجر شدن یک بمب است .
گذشته go off ( زنگ خوردن )
خارج شدن از محدوده و موقعیت اصلی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس