wholeness

/hoʊl//həʊl/

تمامی، درستی، تمامیت

جمله های نمونه

1. The wholeness of Geertz's cultural reading of the Balinese is achieved only by omission and suppression.
[ترجمه گوگل]تمامیت خوانش فرهنگی گیرتز از بالی ها تنها با حذف و سرکوب به دست می آید
[ترجمه ترگمان]کلیت مطالعه فرهنگی Balinese فقط با حذف و سرکوب حاصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In seeking to promote the realization and wholeness of human nature, we attempt to correct our early unsatisfactory experiences.
[ترجمه گوگل]در تلاش برای ترویج تحقق و تمامیت ماهیت انسانی، ما سعی می کنیم تجارب ناخوشایند اولیه خود را اصلاح کنیم
[ترجمه ترگمان]ما در تلاش برای ترویج درک و تمامیت طبیعت انسان، سعی می کنیم تجربه های early unsatisfactory را اصلاح کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The subject will never reach the wholeness it seeks by deferring its desire through Symbolic signifying chains.
[ترجمه گوگل]سوژه با به تعویق انداختن میل خود از طریق زنجیره های دلالت نمادین هرگز به تمامیتی که به دنبال آن است نمی رسد
[ترجمه ترگمان]سوژه هرگز به عظمت دست نخواهد یافت که به دنبال به تعویق انداختن میل خود از طریق زنجیره نمادین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This gives continuity and wholeness to the life of faith which are indispensable to its growth and maturity.
[ترجمه گوگل]این به حیات ایمانی تداوم و تمامیت می بخشد که برای رشد و بلوغ آن ضروری است
[ترجمه ترگمان]این امر تداوم و تمامیت را به زندگی ایمان می دهد که برای رشد و بلوغ آن ضروری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Human body is an organic wholeness in constant movement.
[ترجمه گوگل]بدن انسان یک کلیت ارگانیک در حرکت مداوم است
[ترجمه ترگمان]بدن انسان یک کلیت آلی در حرکت ثابت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It completes us, giving us the wholeness we need to navigate safely through life.
[ترجمه گوگل]ما را کامل می‌کند و به ما تمامیتی می‌دهد که برای عبور ایمن در زندگی به آن نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]این کار ما را کامل می کند و به ما عظمت را می دهد که باید از طریق زندگی به طور ایمن حرکت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They must be reborn into wholeness.
[ترجمه گوگل]آنها باید دوباره در تمامیت متولد شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید به طور کامل دوباره متولد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That wholeness has nothing to do with missing and everything to do with spirit.
[ترجمه گوگل]این کلیت هیچ ربطی به گم شدن و همه چیز به روح ندارد
[ترجمه ترگمان]این جامعیت هیچ ربطی به گم شدن ندارد و همه چیز را با روح انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pens perceives many personalities as lacking wholeness, as being fragmented.
[ترجمه گوگل]قلم بسیاری از شخصیت ها را فاقد تمامیت و تکه تکه بودن می داند
[ترجمه ترگمان]Pens شخصیت بسیاری را به عنوان عدم جامعیت درک می کند، مثل تکه تکه شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What was gained in fusion was a sense of wholeness more pleasurable than the feelings of fragmentation that preceded it.
[ترجمه گوگل]آنچه در آمیختگی به دست آمد، حسی از یکپارچگی لذت بخش تر از احساس تکه تکه شدن قبل از آن بود
[ترجمه ترگمان]آنچه در ترکیب به دست آمد حس جامعیت بیشتر از احساس fragmentation بود که قبل از آن وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I truly believe that there was a unification there, a representation of the wholeness.
[ترجمه گوگل]من واقعاً معتقدم که در آنجا یک وحدت وجود داشت، یک بازنمایی از تمامیت
[ترجمه ترگمان]من واقعا معتقدم که یک وحدت در آنجا وجود دارد، نمایش عظمت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Being defined in terms of tension or paradox, ambiguity's potential diversity was restored to some sort of unitary wholeness.
[ترجمه گوگل]با تعریف تنش یا پارادوکس، تنوع بالقوه ابهام به نوعی کلیت واحد بازگردانده شد
[ترجمه ترگمان]بودن در شرایط تنش یا تناقض، تنوع بالقوه و ابهام می تواند به نوعی کلیت واحد تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That's why people listen to music or look at paintings. To get in touch with that wholeness. Corita Kent
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که مردم به موسیقی گوش می دهند یا به نقاشی ها نگاه می کنند برای تماس با آن تمامیت کوریتا کنت
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل است که مردم به موسیقی گوش می دهند یا به نقاشی نگاه می کنند برای اینکه با آن عظمت برخورد کنیم Corita کنت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The me directs these chains in keeping with its desire to maintain the illusion of wholeness and continuity.
[ترجمه گوگل]من این زنجیره ها را در راستای میل خود به حفظ توهم تمامیت و تداوم هدایت می کند
[ترجمه ترگمان]من این زنجیره ها را با توجه به تمایل خود برای حفظ تجسم تمامیت و تداوم، هدایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Plans are made as a whole and the analysis of failed innovations places particular emphasis on wholeness.
[ترجمه گوگل]برنامه ها به طور کلی ساخته می شوند و تجزیه و تحلیل نوآوری های شکست خورده تأکید خاصی بر تمامیت دارد
[ترجمه ترگمان]طرح ها به عنوان یک کل ساخته می شوند و تجزیه و تحلیل ابتکارات ناموفق، تاکید خاص بر تمامیت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• state of being whole or unbroken; healthiness; soundness
wholeness is the quality of being complete or a single unit and not divided into parts; a literary word.

پیشنهاد کاربران

۱. یکپارچگی. وحدت. انسجام ۲. تمامیت
مثال:
That's why people listen to music or look at paintings. To get in touch with that wholeness. Corita Kent
به همین دلیل است که مردم موسیقی گوش می دهند و یا به نقاشی نگاه می کنند. برای رابطه برقرار کردن با آن وحدت و یکپارچگی. {کوریتا کنت}
کمال
تمامیت، کلیت، یکپارچگی، انسجام

بپرس