whoopee

/ˈwuːˈppi//ˈwʊpi/

معنی: فریاد خوشحالی، زمان خوشی، هورا
معانی دیگر: (ندای حاکی از شادی) هورا!، هی !، به به !، هورا

بررسی کلمه

حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: used to express excited happiness or the like.

جمله های نمونه

1. I can have a lie in tomorrow. Whoopee!
[ترجمه علی اسماعیلی] میتونم فردا تا دیر وقت بخوابم
|
[ترجمه گوگل]من فردا میتونم دروغ بگم وای!
[ترجمه ترگمان] فردا میتونم دروغ بگم هاند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Whatever justice may say, the whoopee in the building societies' camp was soon cut short.
[ترجمه گوگل]عدالت هر چه بگوید، غوغا در اردوگاه جوامع ساختمانی به زودی کوتاه آمد
[ترجمه ترگمان]هر نوع عدالت ممکن است بگوید، whoopee در جوامع ساختمانی به زودی قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There are no whoopee cushions or fake vomit lying around her office.
[ترجمه گوگل]هیچ بالشتکی یا استفراغ تقلبی در اطراف دفتر او وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ cushions برای شادی و استفراغ مصنوعی تو دفترش نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Whoopee, it's the holidays!
[ترجمه گوگل]وای، تعطیلات است!
[ترجمه ترگمان]هاند، تعطیلات است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Big whoopee! I've had all the Kenny dolls months.
[ترجمه گوگل]وای بزرگ! من تمام ماه های عروسک کنی را داشته ام
[ترجمه ترگمان]خوشی خوشی! من تمام این ماه ها عروسک \"کنی\" رو داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many young people make whoopee in their cars.
[ترجمه گوگل]بسیاری از جوانان در اتومبیل های خود هووپی می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از جوانان whoopee را در ماشین هایشان پیش می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mr. Wang put a whoopee cushion in his friend's chair as a gag gift.
[ترجمه گوگل]آقای وانگ یک بالشتک هووپی را روی صندلی دوستش به عنوان یک هدیه گاگ گذاشت
[ترجمه ترگمان]آقای ونگ a خوشی را در صندلی دوست خود به عنوان هدیه gag گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Make whoopee Instead of a bowl of ice cream as a bedtime snack, have a robust tussle with your spouse.
[ترجمه گوگل]به جای یک کاسه بستنی به عنوان میان وعده قبل از خواب، با همسرتان دعوا کنید
[ترجمه ترگمان]به جای یک کاسه از بستنی به عنوان یک اسنک خواب، یک کش مکش قوی با همسر خود داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. B : Big whoopee! I've had all the Kenny dolls for months.
[ترجمه گوگل]ب: وای بزرگ! من همه عروسک های کنی را برای ماه ها دارم
[ترجمه ترگمان]خوشی خوشی من ماه ها همه عروسک \"کنی\" رو داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A visit for pleasure was as gross an intrusion as taking a whoopee cushion to high table in Magdalen.
[ترجمه گوگل]یک دیدار برای لذت بردن به اندازه بردن یک بالشتک سیاه بر روی میز بلند در مجدالین، نفوذی بزرگ بود
[ترجمه ترگمان]ملاقات با لذت هم به همان اندازه بود که یک مزاحمت برای تفریح و تفریح به سر میز بزرگ در Magdalen می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This was an economic version of an open marriage where one party gets to have all the fun and the other worked nine-to-five and came home too exhausted for whoopee.
[ترجمه گوگل]این یک نسخه اقتصادی از یک ازدواج آزاد بود که در آن یکی از طرفین می‌تواند همه لذت را ببرد و دیگری 9 تا 5 کار می‌کرد و خیلی خسته به خانه می‌آمد
[ترجمه ترگمان]این یک نسخه اقتصادی از ازدواج باز بود که در آن یک حزب همه چیز را به خود اختصاص داد و دیگری نه تا پنج سال داشت و برای whoopee به خانه باز می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فریاد خوشحالی (اسم)
holler, whoopee, hoop-la

زمان خوشی (اسم)
whoopee

انگلیسی به انگلیسی

• merriment, excitement, celebration
enthusiastic shout
people sometimes shout `whoopee' when they are very happy or excited.

پیشنهاد کاربران

( عامیانه )
1. جانمی ( تعجب با هیجان هنگام سورپرایز ) .
2. سکس ( to make love ) .
مثال:
So she came over to my place and we made some whoopee
Hey margeret, wanna go make some whoopee
A new car for my birthday? WHOOPEE
آخ جون🥰

بپرس