widely

/ˈwɑɪd.li//ˈwɑɪd.li/

زیاد، در بسیاری از جاها

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: in a wide manner; to a wide degree or extent.

(2) تعریف: over a wide space or region.
مشابه: far and wide

- Our products are widely advertised.
[ترجمه گوگل] محصولات ما به طور گسترده ای تبلیغ می شوند
[ترجمه ترگمان] محصولات ما به طور گسترده تبلیغ می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: among many people.
مشابه: well

- His heroics are widely recognized.
[ترجمه گوگل] قهرمانی های او به طور گسترده ای شناخته شده است
[ترجمه ترگمان] قهرمانانه او به طور گسترده ای شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to a great degree; by a large amount.

- Those two hold widely different views on the subject.
[ترجمه Sara] این دو دید گاه های خیلی متفاوتی نسبت به این موضوع دارند
|
[ترجمه گوگل] این دو دیدگاه کاملاً متفاوتی در مورد این موضوع دارند
[ترجمه ترگمان] این دو دیدگاه کاملا متفاوتی در مورد موضوع دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a widely sold preparation for colds
داروی پرفروش برای (درمان) سرماخوردگی

2. it was widely reported that he had another wife in tabriz
سخت شایع شده بود که او یک زن دیگر در تبریز دارد.

3. his book was widely acclaimed by critics
منتقدین از کتاب او بسیار تعریف کردند.

4. dialects of this language have diverged so widely that their relationship is no longer apparent
گویش های این زبان آنچنان دگرگون شده اند که رابطه ی آنها با هم دیگر آشکار نیست.

5. Poetry is simply the most beautiful, impressive and widely effective mode of saying things, and hence its importance.
[ترجمه گوگل]شعر به سادگی زیباترین، تأثیرگذارترین و بسیار مؤثرترین شیوه بیان چیزهاست و از این رو اهمیت آن است
[ترجمه ترگمان]شعر به سادگی زیباترین و موثرترین شیوه بیان چیزها و از این رو اهمیت آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The school is widely admired for its excellent teaching.
[ترجمه گوگل]این مدرسه به دلیل تدریس عالی آن بسیار مورد تحسین قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]این مدرسه به طور گسترده به خاطر آموزش عالی آن مورد تحسین قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is widely regarded as Hungary's most skilful politician.
[ترجمه گوگل]او به طور گسترده به عنوان ماهرترین سیاستمدار مجارستان شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]او به عنوان most سیاست مدار مجارستان شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His tutor encouraged him to read widely in philosophy.
[ترجمه گوگل]آموزگارش او را به خواندن گسترده در فلسفه تشویق کرد
[ترجمه ترگمان]معلم او او را تشویق کرد که به طور گسترده در فلسفه بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The population in this area is quite widely dispersed.
[ترجمه گوگل]جمعیت در این منطقه کاملاً پراکنده است
[ترجمه ترگمان]جمعیت این ناحیه بسیار پراکنده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. 'The Last Supper' is widely regarded as Leonardo da Vinci's masterpiece.
[ترجمه گوگل]"شام آخر" به طور گسترده به عنوان شاهکار لئوناردو داوینچی شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]شام آخر به صورت گسترده به عنوان شاهکار لیوناردو داوینچی تلقی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The senator has been widely tipped as a future president.
[ترجمه گوگل]این سناتور به طور گسترده به عنوان رئیس جمهور آینده معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]سناتور به طور گسترده به عنوان رئیس جمهور آینده انتخاب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The speech made by the president was supported widely by the public.
[ترجمه گوگل]سخنرانی رئیس جمهور مورد حمایت گسترده مردم قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]سخنرانی رئیس جمهور توسط مردم به طور گسترده ای مورد حمایت قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Such a diet is widely believed to offer protection against a number of cancers.
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این است که چنین رژیم غذایی در برابر تعدادی از سرطان ها محافظت می کند
[ترجمه ترگمان]چنین رژیم غذایی به طور گسترده بر علیه تعدادی از سرطان ها محافظت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is widely known that CFCs can damage the ozone layer.
[ترجمه گوگل]به طور گسترده ای شناخته شده است که CFC ها می توانند به لایه اوزون آسیب برسانند
[ترجمه ترگمان]به طور گسترده مشخص است که CFCs می تواند به لایه اوزون صدمه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. People's attitude towards the president varies widely.
[ترجمه گوگل]نگرش مردم نسبت به رئیس جمهور بسیار متفاوت است
[ترجمه ترگمان]نگرش مردم نسبت به رئیس جمهور به طور گسترده ای متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The Decameron is widely regarded as Boccaccio's chef d'oeuvre.
[ترجمه گوگل]دکامرون به طور گسترده به عنوان سرآشپز بوکاچیو شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]The به طور گسترده به عنوان سرآشپز بوکاتچو در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She is widely regarded as the current leader's natural successor.
[ترجمه گوگل]او به طور گسترده به عنوان جانشین طبیعی رهبر فعلی در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]او به طور گسترده به عنوان جانشین طبیعی رهبر کنونی در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• over a wide area; greatly; with renown, famously

پیشنهاد کاربران

به طور گسترده / گسترده
مثال: The news spread widely across the country.
اخبار به طور گسترده در سراسر کشور پخش شد.
در موارد بسیاری
وسیع
بطور گسترده ، بطور عریض ، به شدت
عموماٌ
به شدت
شدیداً
Erupt, for everyone
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : widen
✅️ اسم ( noun ) : width / wide
✅️ صفت ( adjective ) : wide
✅️ قید ( adverb ) : wide / widely
عموم
فراگیر
نزد همگان
پر کاربرد
Widely = به اندازه بسیار گسترده ووسیع،
In operation mersad IRGC suppressed
widely MEK in West of IRAN
در عملیات مرصاد سپاه پاسداران به اندازه بسیار وسیعی نیروهای سازمان مجاهدین خلق را در غرب ایران تارومار کرد.
به فور
وسیع
عریض
گسترده
فاحش
به طرز فزاینده ای
عمدتا
وسیعا، به طور وسیع
پرفروش
زیاد، در بسیارى موارد
وسیع، گسترده
تا حد زیادی
گسترده
پرکاربرد
گسترده
به طور گسترده
به گستردگی

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس