widowed

جمله های نمونه

1. thousands of women were widowed by war
جنگ هزاران زن را بی شوهر کرد.

2. His widowed mother brought him up.
[ترجمه گوگل]مادر بیوه اش او را بزرگ کرد
[ترجمه ترگمان]مادر بیوه او را بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. More and more young men are widowed by cancer.
[ترجمه گوگل]بیشتر و بیشتر مردان جوان به دلیل سرطان بیوه می شوند
[ترجمه ترگمان]تعداد بیشتری از مردان جوان بیوه شده و مبتلا به سرطان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was widowed when she was 3
[ترجمه ابراهیم زاده] او بیوه شد زمانی که دخترش سه ساله بود
|
[ترجمه A.M] او بیوه شد وقتی که ۳ ساله وبود
|
[ترجمه گوگل]او در 3 سالگی بیوه شد
[ترجمه ترگمان]وقتی ۳ سالش بود، بیوه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The widowed mother reared up the two children.
[ترجمه ملک نژاد] مادر بی شوهر دو فرزند خود را بزرگ کرد
|
[ترجمه گوگل]مادر بیوه دو بچه را بزرگ کرد
[ترجمه ترگمان]مادر بیوه دو بچه را بزرگ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was widowed at the age of 5
[ترجمه گوگل]او در سن 5 سالگی بیوه شد
[ترجمه ترگمان]او در سن ۵ سالگی بیوه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Widowed in 194 Mrs Hayes never remarried.
[ترجمه گوگل]خانم هیز که در سال 194 بیوه شد هرگز دوباره ازدواج نکرد
[ترجمه ترگمان]Widowed در ۱۹۴ خانم هایس هرگز ازدواج نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Imogen stayed with her widowed sister.
[ترجمه گوگل]ایموجن پیش خواهر بیوه اش ماند
[ترجمه ترگمان]Imogen با خواهر her موند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was recently widowed and wearing mourning.
[ترجمه گوگل]او اخیراً بیوه شده بود و عزا به تن داشت
[ترجمه ترگمان]او به تازگی بیوه شده بود و لباس عزا پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His second wife, Hilary, had been widowed, then exiled from South Africa.
[ترجمه گوگل]همسر دوم او، هیلاری، بیوه شده بود، سپس از آفریقای جنوبی تبعید شد
[ترجمه ترگمان]همسر دومش، هیلاری، بیوه شده بود، سپس از آفریقای جنوبی تبعید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was widowed at an early age.
[ترجمه گوگل]او در سنین پایین بیوه شد
[ترجمه ترگمان]او در سنین پیری بیوه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Many people were widowed by the war.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم در اثر جنگ بیوه شدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم بیوه شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For those widowed or bereaved in other ways, victory must have had a hollow sound.
[ترجمه گوگل]برای کسانی که بیوه شده اند یا از راه های دیگر داغدار شده اند، پیروزی باید صدای توخالی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]برای کسانی که بیوه و داغ دیده به طرق دیگر پیروز شده بودند، پیروزی باید صدایی توخالی به همراه داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Firstly, a widowed grandmother may be remembered as moving into the family home.
[ترجمه گوگل]اولاً، یک مادربزرگ بیوه ممکن است به یاد بیاورد که به خانه خانواده نقل مکان می کند
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، یک مادربزرگ بیوه ممکن است به یاد داشته باشد که به سمت خانه خانواده حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. For Kim and her widowed father Bob, the sudden intrusion into their specially close lives was shattering.
[ترجمه گوگل]برای کیم و پدر بیوه‌اش، باب، نفوذ ناگهانی به زندگی‌های خاص نزدیک‌شان شکست‌دهنده بود
[ترجمه ترگمان]به خاطر کیم و پدرش باب، این ورود ناگهانی به زندگی خیلی نزدیک به هم ریخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• made a widow by the death of a husband
if someone is widowed, their husband or wife has died.

پیشنهاد کاربران

به معنی اخراج شده هم هست.
A widowed NASA pilot who, after the agency was closed by the government, had become a farmer
widow=زن بیوه
widower=مردی که زنش مرده
widowed= مرد/زن بیوه. کسی که همسرش مرده ( در اینجا جنسیت معلوم نیست )
بیوه

بپرس