windfall

/ˈwɪndˌfɒl//ˈwɪndfɔːl/

معنی: ثروت باد اورده، میوه باد انداخته
معانی دیگر: (به ویژه میوه ی افتاده ازدرخت) باد افکنده، پا درختی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an unexpected or unearned gain or piece of good fortune.
مشابه: killing

(2) تعریف: something, esp. a tree or fruit from a tree, blown down by wind.
صفت ( adjective )
• : تعریف: gained or obtained unexpectedly.

- windfall profits
[ترجمه گوگل] سودهای بادآورده
[ترجمه ترگمان] سود بادآورده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Investors each received a windfall of £3000.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاران هر کدام 3000 پوند درآمد بادآورده دریافت کردند
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران هر کدام یک windfall ۳۰۰۰ پوند دریافت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The hospital got a sudden windfall of £300 000.
[ترجمه گوگل]این بیمارستان به طور ناگهانی 300000 پوند درآمد داشت
[ترجمه ترگمان]این بیمارستان ۳۰۰ هزار پوند ثروت بادآورده پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The government imposed a windfall tax on some industries.
[ترجمه گوگل]دولت بر برخی صنایع مالیات بادآورده ای وضع کرد
[ترجمه ترگمان]دولت مالیات بر ثروت بادآورده را در برخی صنایع اعمال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She had an unexpected windfall of a thousand pounds when a cousin died.
[ترجمه گوگل]او با مرگ پسرعموی خود یک درآمد غیرمنتظره هزار پوندی داشت
[ترجمه ترگمان]وقتی یک پسر عمو جان سالم به در برد، هزار پوند ثروت بادآورده داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Now, he can see an Elvis-like windfall for the industry.
[ترجمه گوگل]اکنون، او می‌تواند درآمد بادآورده‌ای شبیه الویس را برای صنعت ببیند
[ترجمه ترگمان]اکنون او می تواند یک ثروت بادآورده به الویس را برای این صنعت ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Clinton, by contrast, has had no such windfall to draw upon.
[ترجمه گوگل]در مقابل، کلینتون چنین ثروت بادآورده‌ای نداشته است
[ترجمه ترگمان]در مقابل، کلینتون این ثروت بادآورده را ندارد که از آن استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The deal represents a huge windfall for Adkins' center, and a reasonable expense for State Mutual.
[ترجمه گوگل]این معامله برای مرکز ادکینز یک سود بادآورده بزرگ و برای State Mutual یک هزینه معقول است
[ترجمه ترگمان]این معامله یک ثروت بادآورده بزرگ برای مرکز Adkins و هزینه معقولی برای هم کاری های متقابل دولتی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The merger could mean a $ 2 billion windfall for shareholders.
[ترجمه گوگل]این ادغام می تواند به معنای سود بادآورده 2 میلیارد دلاری برای سهامداران باشد
[ترجمه ترگمان]این ادغام می تواند به معنای ۲ میلیارد دلار سود بادآورده برای سهامداران باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Added to a £14million windfall from a shares sale, that pushed profits up 27 percent to £113 million last year.
[ترجمه گوگل]به سود بادآورده 14 میلیون پوندی حاصل از فروش سهام اضافه شد که سود آن را 27 درصد افزایش داد و به 113 میلیون پوند در سال گذشته رساند
[ترجمه ترگمان]همچنین به مبلغ ۱۴ میلیون پوند سود بادآورده از فروش سهام، که سود خود را از ۲۷ درصد به ۱۱۳ میلیون پوند در سال گذشته افزایش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Will there be any windfall payments from the sale?
[ترجمه گوگل]آیا پرداخت های بادآورده ای از فروش وجود خواهد داشت؟
[ترجمه ترگمان]پول بادآورده از فروش هم هست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Labour has imposed the utility windfall tax, introduced the minimum wage and ramped up petrol duty.
[ترجمه گوگل]کارگر مالیات بادآورده برق را وضع کرده است، حداقل دستمزد را معرفی کرده و عوارض بنزین را افزایش داده است
[ترجمه ترگمان]حزب کارگر مالیات بر سود بادآورده را اعمال کرده، حداقل حقوق و افزایش عوارض بنزین را مطرح کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So when he came into a windfall he knew that he wanted to use some of it to top up his pension.
[ترجمه گوگل]بنابراین هنگامی که به یک پول بادآورده رسید، می دانست که می خواهد از مقداری از آن برای افزایش مستمری خود استفاده کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین وقتی به ثروت بادآورده وارد شد می دانست که می خواهد از بعضی از آن استفاده کند تا مقرری خود را بالا بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It would bring a windfall of around 300,000 smackers to the Manor.
[ترجمه گوگل]این امر باعث می شود تا حدود 300000 smacker به Manor درآمده باشد
[ترجمه ترگمان]باعث می شد که حدود ۳۰۰،۰۰۰ smackers به ملک اربابی برگردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The privatized utility companies may be faced with a windfall tax on the profits of the last few years.
[ترجمه گوگل]شرکت های خصوصی سازی شده ممکن است با مالیات بادآورده ای بر سود چند سال اخیر مواجه شوند
[ترجمه ترگمان]شرکت های بخش خصوصی ممکن است با مالیات بر ثروت بادآورده در سود چند سال گذشته مواجه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Our domestic oil had been price-controlled since 197 to keep oil companies from reaping a windfall at the higher OPEC price.
[ترجمه گوگل]نفت داخلی ما از سال 197 تحت کنترل قیمت بود تا شرکت‌های نفتی از سود بادآورده با قیمت بالاتر اوپک جلوگیری کنند
[ترجمه ترگمان]نفت داخلی ما از زمان ۱۹۷ به بعد تحت کنترل قیمت بود تا شرکت های نفتی را از درو کردن یک ثروت بادآورده به قیمت بالاتر اپک نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ثروت باد اورده (اسم)
bonanza, windfall

میوه باد انداخته (اسم)
windfall

انگلیسی به انگلیسی

• something blown down by the wind (e.g. fallen fruit); find, unexpected good fortune; unexpected inheritance
a windfall is a sum of money that you receive unexpectedly.

پیشنهاد کاربران

سود غیرمنتظره
an unexpected, unearned, or sudden gain or advantage
نعمت، تحفه
windfall ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: درخت بادافتاده
تعریف: درختی که براثر وزش باد ریشه شکن یا شکسته شده است|||متـ . بادافتاده
مائده آسمانی
پول باداورده
میوه باد انداخته/پا درختی
I tend to leave the windfalls for the birds to pick at
1 - میوه پای درختی
an apple or other fruit blown down from a tree or bush by the wind.
2. ثروت هنگفت بادآورده bonanza
a large amount of money that is won or received unexpectedly.
"members are to get an average �520 cash windfall for voting ‘yes’ to the merger"
باد آورده؛ پول باد آورده؛ مال باد آورده
اتفاقی ( مثل سود یازیان اتفاقی ) - غیرمنتظره ( بازده غیرمنتظره ) - غیرمترقبه - مازاد برانتظار ( مثل عایدی مازادبرانتظار ) - پیامدناشی از نوسانات قیمتی ( مثل سود یازیان ناشی از تحولات در بازارمالی ) - برنامه ریزی نشده ( مثل سود یا زیان برنامه ریزی نشده )
غیر منتظره ، ناگهانی

بپرس