wipe away

جمله های نمونه

1. Wipe away your tears.
[ترجمه گوگل]اشک هایت را پاک کن
[ترجمه ترگمان] اشکات رو پاک کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He raised his hand to wipe away the trickle of sweat that ran over the soft stubble on his cheek.
[ترجمه Abbas] او دستش را بلند کرد تا قطره ( چکه ) عرقی را که در حال ریختن از موی نتراشیده ( ته ریش ) نازک ( نرم ) روی گونه اش بود پاک کند
|
[ترجمه گوگل]دستش را بلند کرد تا قطرات عرقی که روی ته ریش نرم روی گونه اش جاری بود را پاک کند
[ترجمه ترگمان]دستش را بلند کرد تا قطره عرقی را که روی صورتش بود پاک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You must wipe away the blood with the damp cloth, like this, and help him to drink a little water.
[ترجمه گوگل]باید خون را با پارچه مرطوب، به این ترتیب پاک کنید و به او کمک کنید تا کمی آب بنوشد
[ترجمه ترگمان]تو باید خون را با پارچه مرطوب پاک کنی، مثل این، و به او کمک کن کمی آب بنوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He lifted his hands to wipe away the tears and saw dark brown slime.
[ترجمه گوگل]دستانش را بلند کرد تا اشک ها را پاک کند و لجن قهوه ای تیره را دید
[ترجمه ترگمان]دست هایش را بلند کرد تا اشک هایش را پاک کند و لجن تیره قهوه ای رنگی را دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Winter winds wipe away the natural oils of the exposed skin, to leave a red, raw and chapped appearance.
[ترجمه گوگل]بادهای زمستانی چربی های طبیعی پوست در معرض را از بین می برد و ظاهری قرمز، خام و ترک خورده به جا می گذارد
[ترجمه ترگمان]باده ای زمستانی، روغن های طبیعی پوست نوردهی شده را پاک می کنند و ظاهر سرخ، خام و ترک ترک را ترک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And God will wipe away every tear from their eyes.
[ترجمه گوگل]و خداوند هر اشکی را از چشمانشان پاک خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]و خداوند هر قطره اشک را از چشمانش پاک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So, whenever cleansing, disinfection after use cotton to wipe away the conditions are better placed Dryer.
[ترجمه گوگل]بنابراین، هر زمان تمیز کردن، ضد عفونی کردن پس از استفاده از پنبه برای پاک کردن شرایط بهتر خشک کن قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، هر زمان که تمیز کردن، پس از استفاده از پنبه برای پاک کردن شرایط شستشو، بهتر قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Use Q tips to dust or wipe away excess color.
[ترجمه گوگل]از نکات Q برای گردگیری یا پاک کردن رنگ اضافی استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از نکات کیو برای گرد و غبار یا پاک کردن رنگ اضافی استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Yea, from table of my memory I'll wipe away all trivial fond records.
[ترجمه گوگل]آری، از جدول خاطراتم تمام سوابق بی اهمیت را پاک خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]بله، از روی میز حافظه ام همه سوابق trivial را از بین خواهم برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If I have caused just one person wipe away his tear, that's my reward.
[ترجمه گوگل]اگر باعث شدم فقط یک نفر اشکش را پاک کند، این پاداش من است
[ترجمه ترگمان]اگر من فقط یک نفر باشم که اشک را پاک می کند، این پاداش من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With good adherence, fine handwriting, not easy to wipe away, no pollution.
[ترجمه گوگل]با پایبندی خوب، دست خط خوب، پاک کردن آسان، بدون آلودگی
[ترجمه ترگمان]با adherence خوب، دستخط خوب، آسان نیست از بین برود، نه آلودگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Not many people wipe away tears when reminiscing about BASIC's line numbers and the GOSUB command.
[ترجمه گوگل]افراد زیادی در هنگام یادآوری شماره خطوط BASIC و دستور GOSUB اشک خود را پاک می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم وقتی درباره شماره های خط پایه و فرمان GOSUB گریه می کنند اشک خود را پاک نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wipe away tears, we have nothing to do but adamancy.
[ترجمه گوگل]اشک ها را پاک کن، کاری جز ایستادگی نداریم
[ترجمه ترگمان]اشک ها را پاک کن، ما کاری برای انجام دادن نداریم جز adamancy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wipe away tears, Vowed to look after the only other people cry!
[ترجمه گوگل]اشک ها را پاک کن، عهد کردم که مراقب تنها گریه های دیگران باشم!
[ترجمه ترگمان]اشک از چشمانم جاری می شود و از نگاه کردن به تنها صدای دیگران لذت می برد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• remove by wiping; wipe off

پیشنهاد کاربران

دور انداختن ( یه تفکر، ایده یا نظر )
از بین بردن، محو کردن اثر چیزی
پاک کردن
زدودن، از میان بردن، ردی از چیزی باقی نگذاشتن

بپرس