without ceremony


بی دنگ و فنگ، بی معطلی، بدون تشریفات

جمله های نمونه

1. We visited the new comer without ceremony.
[ترجمه گوگل]بدون تشریفات از تازه وارد بازدید کردیم
[ترجمه ترگمان]ما تازه وارد را بدون تشریفات ملاقات کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He found himself pushed without ceremony out of the house and the door slammed in his face.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که بدون تشریفات از خانه بیرون رانده شده و در به صورتش کوبیده شده است
[ترجمه ترگمان]او خود را بدون تشریفات از خانه بیرون کشید و در را به هم کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Without ceremony, the woman slammed the door shut in my face.
[ترجمه گوگل]زن بدون تشریفات در را محکم به صورتم بست
[ترجمه ترگمان]ان زن بدون تشریفات در را محکم بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "Is Hilton here?" she asked without ceremony.
[ترجمه گوگل]"هیلتون اینجاست؟" بدون تشریفات پرسید
[ترجمه ترگمان]\" آیا هیلتون اینجا است؟ او بدون مراسم پرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He begins without ceremony by pulling off the blouse and flinging it in the gully.
[ترجمه گوگل]او بدون تشریفات با درآوردن بلوز و پرت کردن آن در خندق شروع می کند
[ترجمه ترگمان]او بدون تشریفات از زیر پیراهن بلند شد و آن را در گودال انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The bodies were buried without ceremony in hastily dug graves.
[ترجمه گوگل]اجساد بدون تشریفات در قبرهایی که با عجله کنده شده بودند به خاک سپرده شدند
[ترجمه ترگمان]اجساد بدون تشریفات در گور به خاک سپرده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Without ceremony, we headed past all these busy people and knocked on the half-open door of the secretary's office.
[ترجمه گوگل]بدون تشریفات از کنار این همه شلوغ رد شدیم و در نیمه باز دفتر منشی را زدیم
[ترجمه ترگمان]بدون تشریفات، ما از کنار همه این افراد شلوغ عبور کردیم و به در نیمه باز دفتر دبیر ضربه زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Without ceremony she dropped her silk gown, standing naked but for her briefs and her tattoos, which were all black.
[ترجمه گوگل]بدون تشریفات او لباس ابریشمی خود را درآورد، برهنه ایستاده بود اما به خاطر شورت و خالکوبی هایش که همه مشکی بودند
[ترجمه ترگمان]بدون تشریفات لباس ابریشمی خود را بر زمین انداخت، لخت و برهنه، اما برای briefs و خال کوبی، که همه سیاه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His mother pushed and told me without ceremony, " You must sleep with my son. "
[ترجمه گوگل]مادرش هل داد و بدون تشریفات به من گفت تو باید پیش پسرم بخوابی
[ترجمه ترگمان]مادرش او را هل داد و بدون هیچ تشریفاتی به من گفت: \" تو باید با پسرم بخوابی \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't be timid. You can behave without ceremony here.
[ترجمه گوگل]ترسو نباش اینجا می توانید بدون مراسم رفتار کنید
[ترجمه ترگمان]ترسو نباش شما می توانید بدون تشریفات اینجا رفتار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were received without ceremony, ie informally.
[ترجمه گوگل]بدون تشریفات، یعنی غیر رسمی پذیرایی شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها بدون هیچ تشریفاتی پذیرایی شدند، یعنی به طور غیر رسمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Our old friend Gowing may drop in without ceremony; so may Cummings, who lives opposite.
[ترجمه گوگل]دوست قدیمی ما گووینگ ممکن است بدون مراسم وارد شود همینطور کامینگز که در مقابل زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]دوست قدیمی ما Gowing ممکن است بدون تشریفات کنار بیاید کامینگز که روبه رویش زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The burial was done early in the morning without ceremony.
[ترجمه گوگل]تشییع جنازه صبح زود بدون تشریفات انجام شد
[ترجمه ترگمان]مراسم تدفین صبح زود انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I treat you without ceremony, Mr. Knightley.
[ترجمه گوگل]من بدون تشریفات با شما رفتار می کنم، آقای نایتلی
[ترجمه ترگمان]آقای نای تلی، من بدون تشریفات با شما رفتار می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• without a ritual event, unofficially

پیشنهاد کاربران

بپرس