withheld

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past tense and past participle of

جمله های نمونه

1. the police withheld from arresting them
پلیس از بازداشت کردن آنها خودداری کرد.

2. Consent will not be unreasonably withheld.
[ترجمه گوگل]رضایت بی دلیل دریغ نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]رضایت و رضایت بدون دلیل و عدم رضایت خاطر از بین نخواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Police withheld the dead boy's name yesterday until relatives could be told.
[ترجمه Mansoor] روز گذشته، پلیس، تا قبل از اطلاع رسانی به بستگان فرد جانباخته، از افشای نام وی خودداری کرد.
|
[ترجمه گوگل]پلیس دیروز نام پسر مرده را تا زمانی که به بستگانش اعلام شود، پنهان کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس نام پسر مرده را دیروز تا زمانی که بستگانش بتوانند به آن ها گفته شود، نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Names of the dead and injured are being withheld pending notification of relatives.
[ترجمه گوگل]اسامی کشته شدگان و مجروحان تا اطلاع بستگان مخفی است
[ترجمه ترگمان]اسامی افراد کشته شده و زخمی ها هنوز در انتظار اطلاع از بستگان نگه داشته نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The offender withheld the truth from the policemen.
[ترجمه گوگل]مجرم حقیقت را از پلیس پنهان کرد
[ترجمه ترگمان]مجرم حقیقت را از پلیس مخفی نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The writer's name was withheld by request .
[ترجمه گوگل]نام نویسنده بنا به درخواست مخفی شد
[ترجمه ترگمان]نام نویسنده به صورت درخواست نادیده گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I withheld payment until they had completed the work.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که کار را تمام نکرده باشند، از پرداخت خودداری کردم
[ترجمه ترگمان]من payment را نگه داشتم تا اینکه کارشان را تمام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There was no school play because the principal withheld his consent.
[ترجمه گوگل]هیچ بازی مدرسه ای وجود نداشت زیرا مدیر مدرسه رضایت خود را نداد
[ترجمه ترگمان]بازی مدرسه ای در کار نبود، چون مدیر مانع رضایت او نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He withheld his consent to the marriage.
[ترجمه گوگل]او از رضایت خود برای ازدواج خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]رضایت او را به ازدواج نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The witness withheld the details from the judge.
[ترجمه گوگل]شاهد جزئیات را از قاضی پنهان کرد
[ترجمه ترگمان]شاهد جزئیات را از قاضی دور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He withheld the letter out of sheer vindictiveness.
[ترجمه گوگل]او نامه را به خاطر کینه توزی محض پنهان کرد
[ترجمه ترگمان]نامه را از انتقام جویی محض بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The boss withheld the payment until they had completed the work.
[ترجمه گوگل]رئیس تا زمانی که کار را کامل نکرده باشند، پرداخت را متوقف کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس پرداخت را تا زمانی که کار را تمام کرده بودند، نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She withheld her rent until the landlord agreed to have the repairs done.
[ترجمه گوگل]او اجاره خود را تا زمانی که صاحبخانه با انجام تعمیرات موافقت کرد خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]او اجاره را تا زمانی که صاحب مسافرخانه عمل تعمیرات را انجام دهد نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Payment was withheld until the work was completed.
[ترجمه گوگل]پرداخت تا پایان کار متوقف شد
[ترجمه ترگمان]پرداخت تا پایان کار به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A fundamental human right is being withheld from these people.
[ترجمه گوگل]یک حق اساسی انسانی از این افراد دریغ می شود
[ترجمه ترگمان]حق انسانی بنیادی از این مردم دریغ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• hold back; restrain, keep in check; retain, deduct; refrain from giving

پیشنهاد کاربران

دریغ کردن
باطل کردن
در موارد نادری این کلمه به این معناست.
مترادف با hide
پنهان کردن
دریغ کرد، امتناع کرد
خودداری کردن
متوقف شدن

متوقف شدن، منع کردن، مضایقه کردن

بپرس