woe

/ˈwoʊ//wəʊ/

معنی: پریشانی، غصه
معانی دیگر: (شدید) اندوه، غم، حزن، اندوهبار، غم انگیز، مرارت، فلاکت، مصیبت، گرفتاری، بلا، (ندا) وای !، هیهات !، افسوس، وای بر، علامت اندوه و غم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: great suffering or sorrow.
مترادف: anguish, dolor, misery, sorrow
متضاد: joy
مشابه: affliction, agony, desolation, despair, distress, gloom, grief, melancholy, sadness, suffering, tribulation

- Made to live with a cruel aunt, her childhood was filled with woe.
[ترجمه گوگل] کودکی او که برای زندگی با یک خاله بی رحم ساخته شده بود، پر از بدبختی بود
[ترجمه ترگمان] می خواست با یک عمه ظالم زندگی کند، دوران کودکی او سرشار از غم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His death caused much woe to his family.
[ترجمه گوگل] مرگ او باعث ناراحتی زیادی برای خانواده اش شد
[ترجمه ترگمان] مرگ او اندوه بزرگی برای خانواده اش ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: trouble or misfortune.
مترادف: misfortune, trial, trouble
متضاد: comfort
مشابه: adversity, affliction, burden, calamity, difficulty, distress, grief, ill, misery, problem, sorrow, tribulation

- His money woes kept him awake at night.
[ترجمه سارا محرابی] بحران مالی اش اورا شب بیدار نگه داشت
|
[ترجمه گوگل] مشکلات مالی او را شب ها بیدار نگه می داشت
[ترجمه ترگمان] money او را شب ها بیدار نگه می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. woe betide he who . . .
وای بر کسی که . . .

2. woe to me!
وای برمن !

3. woe worth the day
اندوهی که برای آن روز مناسب بود

4. (j. keats) other woe than ours
اندوه هایی سوای اندوه ما

5. a scene of woe
صحنه ای اندوهبار

6. a tale of woe
داستانی پرغم

7. (j. keats) be pitiful to my great woe
بر اندوه عظیم من ترحم کن.

8. Woe to him that is alone.
[ترجمه گوگل]وای بر کسی که تنهاست
[ترجمه ترگمان]وای بر او که تنها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One woe doth tread upon another’s heels.
[ترجمه گوگل]وای بر پاشنه ی دیگری می آید
[ترجمه ترگمان]یک غم و اندوه بر پاشنه پای دیگر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Kinsman helps kinsman, but woe to him that hath nothing.
[ترجمه گوگل]خویشاوند به خویشاوند کمک می کند، اما وای بر کسی که چیزی ندارد
[ترجمه ترگمان]خویشاوند به خویشاوند کمک می کند، اما افسوس که چیزی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Woe betide anyone who wakes the baby!
[ترجمه گوگل]وای به حال کسی که بچه را بیدار کند!
[ترجمه ترگمان]وای بر کسی که بچه را بیدار کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The England team's tale of woe continued, and they lost the next three games.
[ترجمه گوگل]داستان وای تیم انگلیس ادامه یافت و آنها در سه بازی بعدی شکست خوردند
[ترجمه ترگمان]داستان غم انگیز تیم انگلیس ادامه یافت و سه بازی بعدی را از دست دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Woe betide anyone who smokes in our house!
[ترجمه گوگل]وای به حال کسی که در خانه ما سیگار می کشد!
[ترجمه ترگمان]وای بر کسی که در خانه ما سیگار می کشد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Woe betide anyone who arrives late!
[ترجمه گوگل]وای به حال کسی که دیر بیاید!
[ترجمه ترگمان]وای بر کسی که دیر برسد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The team's tale of woe continued on Saturday .
[ترجمه گوگل]داستان وای تیم در روز شنبه ادامه یافت
[ترجمه ترگمان]داستان غم و اندوه تیم روز شنبه ادامه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Woe betide anyone who gets in her way!
[ترجمه گوگل]وای به حال کسی که سر راهش قرار بگیرد!
[ترجمه ترگمان]وای بر کسی که سر راهش قرار بگیرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پریشانی (اسم)
baffle, confusion, depression, distress, affliction, turmoil, agitation, worriment, desolation, disturbance, bother, ramble, dolor, nonplus, remorse, discomposure, dolour, woe

غصه (اسم)
sorrow, rue, heartache, grief, woe, teen

انگلیسی به انگلیسی

• pain, deep sorrow; sadness, grief; tragedy, misfortune
oh no! (cry of sadness, distress, disappointment, etc.)
woe is great unhappiness or sorrow; a literary word.
you can refer to someone's problems or misfortunes as their woes; a literary word.
if you say woe betide someone who does a particular thing, you mean that something unpleasant will happen to them if they do it; an old-fashioned expression, often used humorously.

پیشنهاد کاربران

financial woes : مشکلات مالی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : woe
✅️ صفت ( adjective ) : woeful
✅️ قید ( adverb ) : woefully
woe = بدبختی. بدبیاری
مشکل و دردسر
ناملایمات
:SYN
pain, misfortune
✔️مشکل، گرفتاری، دردسر، رنج
China property sector 💥woes⁦💥 intensify after mid - sized developer defaults
بخش ساختمان چین اوضاع و احوال خوبی نداره بعد از اینکه. . .
...
[مشاهده متن کامل]

The debt problems afflicting China’s real estate market deepened on Tuesday after a developer defaulted on its bonds while the world’s most heavily indebted property group Evergrande extended a suspension of its shares into a second day without explanation
FinancialTimes@

Garb of woe
لباس عزاداری، لباس سیاه
حزن آلود
اندوه و غم، غصه و پریشانی، وای بر

بپرس