workshop

/ˈwɜːrkˌʃɑːp//ˈwɜːkʃɒp/

معنی: کارگاه، اتاق کار، تعمیر گاه
معانی دیگر: (جلسه یا سمینار یا کلاس) کارورزگاه، آموزشگاه، کارستان، استودیو، workroom اتاق کار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a room or building in which specialized work is done, usu. involving manual or mechanical skills.

(2) تعریف: a meeting or series of meetings devoted to discussion and demonstration of practical applications in a specialized field or subject.
مشابه: clinic

- a photography workshop
[ترجمه SaRa] کارگاه عکاسی
|
[ترجمه Ysysyw] امروز قرار به کارگاه دیروزی نرویم
|
[ترجمه خ۲خیفخخب] یک ( عدد ) کارگاه عکاسی
|
[ترجمه L] کارگاه ، اتاق کار
|
[ترجمه گوگل] یک کارگاه عکاسی
[ترجمه ترگمان] یک کارگاه عکاسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a writer's workshop
آموزشگاه نویسندگان

2. they closed up their workshop and went to australia
آنها کارگاه خود را بستند و به استرالیا رفتند.

3. a pile of rubble could be seen in front of the stone cutter's workshop
در جلو کارگاه سنگ تراشی یک توده خرده سنگ دیده می شد.

4. An idle brain is the devil’s workshop.
[ترجمه Tiam] مغز انسان تنبل کارگاه ( محل فعالیت های ) شیطان است.
|
[ترجمه گوگل]مغز بیکار کارگاه شیطان است
[ترجمه ترگمان]مغز تنبل کارگاه شیطانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The carpenter was hammering in his workshop.
[ترجمه Tiam] نجار در کارگاه خود مشغول چکش کاری بود.
|
[ترجمه گوگل]نجار در کارگاهش چکش می زد
[ترجمه ترگمان]نجار در کارگاهش مشغول کوبیدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was promoted manager of the new workshop.
[ترجمه Tiam] او ( مذکر ) مدیر جدید کارگاه بود.
|
[ترجمه گوگل]او به عنوان مدیر کارگاه جدید ارتقا یافت
[ترجمه ترگمان]او مدیر کارگاه جدید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This workshop helps young unemployed people in Grimsby.
[ترجمه Tiam] این کارگاه به جوانان بیکار اهل گریمز بی کمک میکند.
|
[ترجمه گوگل]این کارگاه به جوانان بیکار در گریمزبی کمک می کند
[ترجمه ترگمان]این کارگاه به جوانان بی کار در Grimsby کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He set up a workshop for his carving.
[ترجمه Tiam] او ( مذکر ) یک کارگاه برای حکاکی کردن خود راه اندازی کرد.
|
[ترجمه Aniras] او کارگاهی برای کنده کاری خود ایجاد کرد.
|
[ترجمه گوگل]او کارگاهی برای کنده کاری خود راه اندازی کرد
[ترجمه ترگمان]یک کارگاه برای حکاکی او درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This workshop melts down the metal scrap.
[ترجمه گوگل]این کارگاه ضایعات فلزی را ذوب می کند
[ترجمه ترگمان]این کارگاه تکه فلز رو ذوب می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He'll chair a weekend workshop on politics.
[ترجمه گوگل]او یک کارگاه آخر هفته در مورد سیاست را اداره خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]آخر هفته را در سیاست جا به جا خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Someone in the workshop ran away with the design drawing of the new motor.
[ترجمه گوگل]شخصی در کارگاه با طرح طراحی موتور جدید فرار کرد
[ترجمه ترگمان]کسی که در کارگاه بود با طراحی موتور جدید فرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the one-day workshop, she taught us the importance of breathing exercises.
[ترجمه گوگل]او در کارگاه یک روزه اهمیت تمرینات تنفسی را به ما آموزش داد
[ترجمه ترگمان]او در کارگاه یک روزه اهمیت تمرینات تنفسی را به ما یاد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The special workshop was presided over by a famous scientist.
[ترجمه گوگل]ریاست کارگاه ویژه را دانشمندی مشهور بر عهده داشت
[ترجمه ترگمان]کارگاه ویژه ریاست یک دانشمند مشهور را بر عهده داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I learned these new skills at a workshop on databases.
[ترجمه گوگل]من این مهارت های جدید را در کارگاهی در مورد پایگاه های داده آموختم
[ترجمه ترگمان]من این مهارت های جدید را در کارگاه پایگاه های اطلاعاتی یاد گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The workshop covered a wide range of issues.
[ترجمه گوگل]این کارگاه طیف وسیعی از موضوعات را پوشش داد
[ترجمه ترگمان]این کارگاه طیف وسیعی از مسائل را پوشش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کارگاه (اسم)
atelier, workshop, shop, studio, detective, workhouse, manufactory, workroom

اتاق کار (اسم)
workshop, studio, workroom

تعمیر گاه (اسم)
workshop

تخصصی

[عمران و معماری] کارگاه
[برق و الکترونیک] کارگاه
[ریاضیات] کارخانه ی کوچک، کارگاه

انگلیسی به انگلیسی

• shop in which work is carried out, workroom; seminar, brief intensive educational program, discussion group
a workshop is a room or building containing tools or machinery for making or repairing things.
a workshop on a particular subject is a period of discussion and practical work on that subject by a group of people.

پیشنهاد کاربران

کارگاه آموزشی/ کارگاه.
workshop n.
( US Und. ) a prostitute’s room within a brothel
workshop ( عمومی )
واژه مصوب: کارگاه آموزشی
تعریف: جلساتی که معمولاً در کنار گردهمایی ها برای طرح مشکلات علمی یا بررسی موضوع های مورد بحث در گردهمایی و ارائۀ راه‏حل های آنها، با همفکری و همکاری شرکت‏کنندگان، تشکیل می‏شود
noun
[count]
1 : a place where things are made or repaired
He's in his workshop working on the lawnmower
2 : a class or series of classes in which a small group of people learn the methods and skills used in doing something
...
[مشاهده متن کامل]

a photography/music workshop
■ جایی که کالا ها و وسایل ساخته یا تعمیر میشوند ( صنعتی )
■ کارگاهی که در آن کارهای فنی آموزش داده میشود

به نظرم همون کارآگاه آموزشی درست تر هست
کارگاه اموزشی
کارگاه - کارگاه آموزشی
مغازه تولیدی

a time when a group of people meet to laern about something
کارگاه نه بیشتر و نه کمتر 😋
البته این کلمه در Reach 1 هم آمده است. 😊 💟
دوره انگیزشی

کارخانه ی کار

کارگاه.
A time when a group of people meet to learn about something
مغازه کاری
کارگاه آموزشی مرسوم تر است.
به نظر من کارگاه و یا اتاق کار مناسب تره برای معنی این کلمه

آموزش یک موضوع توسط استاد به همراه اجرا وتمرین عملی دانش پژوهان در راستای کسب مهارت علمی و عملی در موردموضوع
مغازه ی کار
a time when a group of people meet to laern about something
کارگاه آموزشی
معادل فارسیش: کارسوق
سوق واژه ای عربی و بهتر بود فارسی آن یعنی سوک را انتخاب می کردیم!
معنی دیگری برای آن: کارگاه آموزشی یا کارگاه بازاری

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس