wrestling

/ˈresl̩ɪŋ//ˈresl̩ɪŋ/

معنی: کشمکش، کشتیگیری
معانی دیگر: (ورزش) کشتی گیری، کشتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an athletic exercise or contest in which two opponents grapple, each in an effort to throw and pin the other to the ground.

(2) تعریف: an act of or resembling wrestling; wrestle.

- Wrestling with his conscience left him weary.
[ترجمه m_hsadeghi86] کشتی گرفتن با وجدان٫او را خسته کرد
|
[ترجمه گوگل] کشتی گرفتن با وجدانش او را خسته کرد
[ترجمه ترگمان] کشتی با وجدانش او را خسته کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. wrestling is popular in iran
در ایران کشتی از محبوبیت برخوردار است.

2. wrestling must be done on a soft mat
کشتی باید روی تشک نرم انجام شود.

3. wrestling nationals are held once every two years
مسابقات ملی کشتی هر دو سال یکبار انجام می شود.

4. a wrestling champion
یک قهرمان کشتی

5. a wrestling competition
مسابقه ی کشتی

6. freestyle wrestling
کشتی آزاد

7. greco-roman wrestling
کشتی فرنگی

8. the wrestling champion's defeat filled everyone with despair
شکست قهرمان کشتی همه را غرق در نومیدی کرد.

9. the wrestling lasted a half-hour longer
کشتی نیم ساعت بیشتر طول کشید.

10. greco-roman wrestling
کشتی فرنگی

11. the company is wrestling with grave financial problems
شرکت با مسایل سخت مالی دست به گریبان است.

12. great at tennis and wrestling
ماهر در تنیس و کشتی

13. he finished third in wrestling
او در کشتی سوم شد.

14. he was only interested in wrestling and crew
او فقط به کشتی گیری و پاروزنی علاقمند بود.

15. he won the gold in wrestling
او در کشتی مدال طلا گرفت.

16. takhti got the highest crown in wrestling
تختی بالاترین جایزه ی (یا مقام) کشتی گیری را به دست آورد.

17. takhty was a world champion in wrestling
تختی قهرمان جهان در کشتی بود.

18. he reduced his weight by calisthenics and wrestling
با ورزش های سبک و کشتی وزن خود را کم کرد.

19. After wrestling with myself for a long time,I decided to leave this city.
[ترجمه m_hsadeghi86] بعد از مدت ها کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم این شهر را ترک کنم
|
[ترجمه گوگل]بعد از مدت ها کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم این شهر را ترک کنم
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه مدت زیادی رو با خودم کشتی گرفتن تصمیم گرفتم که این شهر رو ترک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He defaulted in the wrestling tournament.
[ترجمه گوگل]او در تورنمنت کشتی نکول کرد
[ترجمه ترگمان]او در مسابقات کشتی کوتاهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Wrestling is in a twilight zone between sport and entertainment.
[ترجمه گوگل]کشتی در منطقه گرگ و میش بین ورزش و سرگرمی است
[ترجمه ترگمان]کشتی در یک منطقه تاریک بین ورزش و تفریح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. He had to judge the wrestling which would be the chew in the conversation of the valley for weeks.
[ترجمه گوگل]او باید کشتی را قضاوت می کرد که هفته ها در گفتگوی دره جویده می شد
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود درباره کشتی که برای هفته ها در وسط دره مشغول جویدن بود قضاوت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Brian Dixon's All-Star Wrestling stages 10 shows a week and has 150 full-time and 220 part-time wrestlers on its books.
[ترجمه گوگل]مرحله 10 کشتی همه ستاره برایان دیکسون هر هفته نمایش می دهد و 150 کشتی گیر تمام وقت و 220 کشتی گیر پاره وقت در کتاب خود دارد
[ترجمه ترگمان]مسابقات جهانی کشتی برایان دیکسون در ۱۰ هفته یک هفته را نشان می دهد و ۱۵۰ کشتی تمام وقت و ۲۲۰ واحد در کتاب های خود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کشمکش (اسم)
tension, conflict, toil, tussle, struggle, bout, scuffle, wrestle, skirmish, scrimmage, stour, wrestling

کشتی گیری (اسم)
wrestling

انگلیسی به انگلیسی

• struggling, grappling, contending; sport in which two contestants struggle and try to pin one another to the floor
wrestling is a sport in which two people wrestle and try to throw each other to the ground.

پیشنهاد کاربران

wrestling ( n ) ( rɛslɪŋ ) =a sport in which two people fight by holding each other and trying to throw or force the other one to the ground
wrestling
خدای روی زمین
کش مکش، درگیری
کشتیگیری
کشتی . دست و پنجه نرم کردن
کشتی گیر بودن
کشتی
کشتی گرفتن
دست و پنجه نرم کردن
درگیری
درگیر بودن
کشتی کج
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس