youthful

/ˈjuːθfəl//ˈjuːθfəl/

معنی: جوان، دارای نیروی شباب
معانی دیگر: وابسته به جوانان و جوانی، جوانی، پرطراوت، برومند، شاداب، برنا، طراوت، شادابی، شوق و ذوق، (زمین شناسی - کوه و غیره) نافرسوده، تیز ستیغ، (رود و غیره) کاوا، کاونده، باطراوت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: youthfully (adv.), youthfulness (n.)
(1) تعریف: young in actuality or appearance.
مترادف: young
متضاد: aged, elderly, old, timeworn
مشابه: adolescent, boyish, girlish, immature, juvenile, puerile, teen-age, youngish

- The youthful ones of our group played tennis while the rest of us watched.
[ترجمه محمد م] نفرات جوان گروه ما تنیس بازی کردند در حالیکه بقیه ما نگاه میکردیم.
|
[ترجمه گوگل] جوانان گروه ما تنیس بازی می کردند و بقیه تماشا می کردند
[ترجمه ترگمان] بچه های گروه ما تنیس بازی می کردند در حالی که بقیه ما تماشا می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He's over age fifty but he appears very youthful.
[ترجمه گوگل] او بیش از پنجاه سال دارد اما بسیار جوان به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان] او بیش از پنجاه سال دارد، اما خیلی جوان به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of, pertaining to, or typical of youth.
مترادف: young
متضاد: aged, old
مشابه: blooming, boyish, childish, childlike, fresh, girlish, juvenile, vigorous

- She didn't feel up to her youthful activities anymore.
[ترجمه گوگل] او دیگر به فعالیت های دوران جوانی خود توجهی نداشت
[ترجمه ترگمان] او دیگر علاقه ای به فعالیت های جوانی او نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. youthful dancers crowded the hall
سالن مملو از رقاصان جوان بود.

2. youthful zest
شور و شوق جوانی

3. a whirl of youthful excitement
شور و هیجان جوانی

4. mountain chains of youthful topography
سلسله جبال دارای پستی و بلندی های نافرسوده

5. her poetry's fluent and youthful style
سبک روان و پرحرارت اشعار او

6. mr. zarrabi was a youthful octogenarian
آقای ضرابی مرد هشتاد ساله ی شادابی بود.

7. valleys carved by vigorous youthful streams
دره هایی که توسط جویبارهای نیرومند و کاوا حفاری شده اند

8. arianne was an image of youthful innocence
آرین نمادی از معصومیت جوانی بود.

9. eventually the skin loses its youthful condition
دیر یا زود پوست طراوت خود را از دست می دهد.

10. the bitter memories of his youthful days
خاطرات تلخ ایام جوانی او

11. the happy memories of my youthful days
خاطرات شادی انگیز دوران جوانی من

12. the transitory loves of my youthful days
عشق های زود گذر جوانی من

13. the old man doted on his youthful wife
پیرمرد واله ی همسر جوان خود بود.

14. With their new youthful and telegenic leader, the Labour party looks set to woo the voters.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد حزب کارگر با رهبر جوان و تله ژنیک جدید خود، رای دهندگان را جذب کند
[ترجمه ترگمان]حزب کارگر با رهبر جدید youthful و telegenic به نظر می رسد که از رای دهندگان ناراضی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A youthful teacher, he finds himself an unwilling participant in school politics.
[ترجمه گوگل]او که معلم جوانی است، خود را یک شرکت کننده بی اراده در سیاست مدرسه می بیند
[ترجمه ترگمان]او که یک معلم جوان است، خود را یک شرکت کننده در سیاست تحصیلی می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The youthful learners who desired to perfect their education studied hard.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان جوانی که می خواستند تحصیلات خود را کامل کنند، به سختی درس می خواندند
[ترجمه ترگمان]The جوان که می خواستند تحصیلات خود را کامل کنند سخت مورد مطالعه قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I have a youthful spirit.
[ترجمه گوگل]من روحیه جوانی دارم
[ترجمه ترگمان] من یه روح جوان دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I put her remarks down to youthful ebullience.
[ترجمه گوگل]من سخنان او را به شور و نشاط جوانی پایین آوردم
[ترجمه ترگمان]سخنان او را به گرمی جوانی ادا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. She's 7 but hasn't lost that youthful, springy step.
[ترجمه گوگل]او 7 ساله است اما آن قدم جوانی و بهاری را از دست نداده است
[ترجمه ترگمان]اون هفت سالشه، اما یه قدم youthful رو از دست نداده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. A youthful president can be good for a country's morale.
[ترجمه گوگل]یک رئیس جمهور جوان می تواند برای روحیه یک کشور مفید باشد
[ترجمه ترگمان]یک رئیس جمهور جوان می تواند برای روحیه یک کشور خوب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جوان (صفت)
adolescent, young, youthful, boyish

دارای نیروی شباب (صفت)
youthful

تخصصی

[زمین شناسی] مرحله جوانی - تعلق داشتن به مرحله جوانی یک چرخه فرسایشی. خصوصاً، به توپوگرافی یک ناحیه و ناهمواری های آن (مانند دشت یا فلات) گویند که دستخوش فرسایش کمی شدند یا در مرحله ابتدایی تشکیل هستند. مقایسه شود با: دوره آغازین. - مترادف: جوان ـ جوان (زمین ریخت شناسی).

انگلیسی به انگلیسی

• young; soft, fresh; juvenile
someone who is youthful is young, lively, and full of energy.
youthful also means having qualities or characteristics that are typical of young people.

پیشنهاد کاربران

بپرس