zoom

/ˈzuːm//zuːm/

معنی: زوم، با صدای وزوز حرکت کردن، بسرعت ترقی کردن یا بالا رفتن، فاصله عدسی را کم و زیاد کردن، وزوز
معانی دیگر: (دوربین و غیره) دارای عدسی زوم، دارای قدرت زوم کردن، زوم دار، وز وز کردن، با صدای ((زز)) حرکت کردن، ((زز)) کردن، (هواپیما) با زاویه ی تقریبا عمود اوج گرفتن، راستاویز کردن، بلند شدن، بالا رفتن، (دوربین عکاسی و فیلم برداری و غیره) زوم کردن، متمرکز کردن روی-، صدای ((زز))، رجوع شود به: zoom lens، (دوربین و غیره) زوم، هواپیما را با سرعت وبازاویه تند ببالا راندن، در فیلمبرداری فاصله عدسی را کم و زیادکردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: zooms, zooming, zoomed
(1) تعریف: to move quickly or rapidly while making a low-pitched humming sound.
مشابه: whiz, zing

- The cars zoomed around the racetrack.
[ترجمه گنج جو] ماشین ها مسیر مسابقه ی اتومبیل رانی را با صدای گوشخراشی می پیمودن.
|
[ترجمه گوگل] ماشین ها در اطراف میدان مسابقه زوم می کردند
[ترجمه ترگمان] اتومبیل ها در مسیر مسابقه حرکت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to soar suddenly and sharply upwards, as in an airplane.
مترادف: rocket, skyrocket, soar
مشابه: ascend, climb, rise

- Food prices zoomed after the drought.
[ترجمه ب گنج جو] خشکسالی باعث شد قیمت ارزاق عمومی سرسام آور جهش پیدا کنه.
|
[ترجمه گوگل] قیمت مواد غذایی پس از خشکسالی افزایش یافت
[ترجمه ترگمان] قیمت مواد غذایی پس از خشکسالی به پرواز درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to greatly increase or decrease the magnification of an image to be photographed, either by moving toward or away from it or by using a zoom lens.
مشابه: magnify
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause to soar upwards suddenly and sharply.
مترادف: skyrocket
مشابه: rise
اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of soaring suddenly and sharply upwards.
مترادف: soar
مشابه: ascent, climb, rise

(2) تعریف: a low-pitched humming sound made while moving quickly.
مشابه: buzz, drone, hum, zip

جمله های نمونه

1. a zoom telescope
تلسکوپ زوم دار

2. If you zoom out at this point, we shall get a view of the whole square.
[ترجمه سید مصطفی] اگر شما تمرکز نگاهتان را از یک نقطه به عقب تر برگردانید، می توانید دید وسیعتری ازمیدان یا محوطه داشته باشید
|
[ترجمه گوگل]اگر در این نقطه بزرگنمایی کنید، نمای کل مربع را خواهیم دید
[ترجمه ترگمان]اگر در این نقطه زوم کنید، نگاهی به کل میدان خواهیم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Film the whole building first, then zoom in on the door.
[ترجمه گوگل]ابتدا از کل ساختمان فیلم بگیرید، سپس روی درب بزرگنمایی کنید
[ترجمه ترگمان]ابتدا کل ساختمان را فیلم کنید، سپس روی در زوم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He would zoom up to junctions and brake hard/sharply at the last minute.
[ترجمه گوگل]او روی تقاطع ها زوم می کرد و در آخرین لحظه به شدت/تند ترمز می کرد
[ترجمه ترگمان]او در دقیقه آخر به سرعت به سمت نقطه اتصال و ترمز حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Overnight trading caused share prices to zoom .
[ترجمه گوگل]معاملات یک شبه باعث افزایش قیمت سهام شد
[ترجمه ترگمان]معاملات شبانه باعث به اشتراک گذاری قیمت سهام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I live near an airport and the zoom of passing planes can be heard night and day.
[ترجمه گوگل]من نزدیک یک فرودگاه زندگی می کنم و زوم هواپیماهای عبوری شب و روز شنیده می شود
[ترجمه ترگمان]من در نزدیکی یک فرودگاه زندگی می کنم و زوم صفحات عبور می تواند در شب و روز شنیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The on-off and zoom buttons are positioned separately, adjacent to the handgrip.
[ترجمه گوگل]دکمه های روشن و خاموش و زوم به طور جداگانه و در مجاورت دسته دستی قرار گرفته اند
[ترجمه ترگمان]کلیدهای on و زوم به طور جداگانه در مجاورت the قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They have a marked tendency to zoom up into a steep climbing attitude if they are allowed to do so.
[ترجمه گوگل]اگر به آنها اجازه داده شود، تمایل مشخصی برای بزرگنمایی به سمت شیب نوردی دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها تمایل خاصی دارند که اگر مجاز به انجام این کار هستند، در یک گرایش صعود شیب دار بالا بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Zoom! Along the sides of the compound is a rusty museum of amazing automotive design.
[ترجمه گوگل]بزرگنمایی! در کناره های محوطه، موزه زنگ زده ای با طراحی شگفت انگیز خودرو قرار دارد
[ترجمه ترگمان]زوم! در امتداد هر دو طرف مجتمع، یک موزه کهنه از طراحی اتومبیل دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With the aid of a zoom binocular microscope, small-scale sedimentary structures, such as graded bedding, can be viewed.
[ترجمه گوگل]با کمک یک میکروسکوپ دوچشمی زوم، ساختارهای رسوبی در مقیاس کوچک، مانند بسترهای درجه بندی شده، قابل مشاهده هستند
[ترجمه ترگمان]با کمک میکروسکوپ binocular زوم، ساختارهای sedimentary با مقیاس کوچک مانند بس تر مدرج تابعی را می توان مشاهده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Zoom around the galaxy fending off Tie Fighters.
[ترجمه گوگل]بزرگنمایی در اطراف کهکشان در حال دفع مبارزان کراوات
[ترجمه ترگمان]زوم به اطراف کهکشان شروع به دور زدن جنگنده ها می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Observers can zoom in or out to understand overall patterns.
[ترجمه گوگل]ناظران می توانند برای درک الگوهای کلی بزرگنمایی یا کوچکنمایی کنند
[ترجمه ترگمان]ناظران می توانند برای درک الگوهای کلی به داخل یا خارج زوم کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One close-up taken with a zoom lens.
[ترجمه گوگل]یک نمای نزدیک با لنز زوم گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]یک لنز زوم شده با یک لنز زوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nikon use an optical zoom lens that has a 5x range.
[ترجمه گوگل]نیکون از یک لنز زوم اپتیکال استفاده می کند که محدوده 5 برابری دارد
[ترجمه ترگمان]نیکون از یک لنز زوم نوری استفاده می کند که دارای یک محدوده ۵ x است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Also, there are only two zoom levels, which limit your ability to view a particular area.
[ترجمه گوگل]همچنین، تنها دو سطح بزرگنمایی وجود دارد که توانایی شما را برای مشاهده یک منطقه خاص محدود می کند
[ترجمه ترگمان]هم چنین تنها دو سطح زوم وجود دارد که توانایی شما برای دیدن یک منطقه خاص را محدود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زوم (اسم)
zoom

با صدای وزوز حرکت کردن (فعل)
zoom

بسرعت ترقی کردن یا بالا رفتن (فعل)
zoom

فاصله عدسی را کم و زیاد کردن (فعل)
zoom

وزوز (فعل)
buzz, drone, zoom

تخصصی

[سینما] زوم - عدسی برشی - عدسی ترکیبی یا متحرک زوم - عدسی زوم - نزدیک شدن یا دور شدن دوربین به سوژه
[کامپیوتر] بزرگ نمایی - بررسی ناحیه ی کوچکی از سند از فاصله ی نزدیک . مقدار بزرگ نمایی معمولاً به صورت درصد بیان شده و در یک خط وضعیت نشان داده می شود. افزایش بزرگ نمایی را zoom in و برگرداندن آن را به حالت عادی zoom out میگویند.
[برق و الکترونیک] بزرگ نمایی بزرگ کردن بخشی از تصویر تلویزیون یامونیتور کامپیوتر به طور الکترونیکی . - پزرگ نمایی
[زمین شناسی] بزرگ نمایی - نرمافزار یا سختافزاری که امکان نمایش نواحی پی در پی کوچکتر (zoom in) یا پی در پی بزرگتر (zoom out) تصویر را روی دستگاه نمایش تعاملی فراهم میآورد
[ریاضیات] اندازه نمایی
[سینما] زوم کردن

انگلیسی به انگلیسی

• moving speedily; moving with a low buzzing sound; buzzing sound; climbing at a sharp incline; camera lens enabling variation of image size; enlargement of a computer screen image simulating change in proximity
pass by suddenly with a humming sound; rise suddenly; use a zoom lens (e.g. in photography)
if you zoom somewhere, you go there very quickly; an informal word.
if something such as prices or sales zoom to a high level, they reach that level very quickly; an informal word.
if a camera zooms in on the thing being photographed, it gives a close-up picture of it.

پیشنهاد کاربران

در هوانوردی : استفاده از انرژی جنبشی برای افزایش ارتفاع
متمرکز، دقت
باسرعت حرکت کردن
He zoomed out of nowhere in his new fighter.
ناگهان سروکله اش با جنگنده جدیدش پدیدار می شد.
یه عمل تو فیلمبرداریه. . .
بلندشدن. اوج گرفتن
زوم کردن

بپرس