توهین

/towhin/

    affront
    cut
    brass
    effrontery
    flout
    indignity
    insult
    invective
    slap
    slight
    slur
    snub
    violation

فارسی به انگلیسی

توهین امیز
offensive, slighting, insulting, disgracing, aspersive, affrontive, humiliation

توهین به مقدسات
blasphemy, oath, sacrilege

توهین شدید
outrage

توهین نامه
libel

توهین کردن
affront, insult, slight, trash

توهین کردن به مقدسات
violate

مترادف ها

abuse (اسم)
خفت، خواری، سوء استعمال، توهین، فحش، پرخاش، تهمت، بد زبانی، بد دهنی، سب

contumely (اسم)
خفت، توهین، بی حرمتی، اهانت

insult (اسم)
خواری، توهین، سب، خون ریزی

offense (اسم)
توهین، حمله، رنجش، دلخوری، تجاوز، یورش، اهانت، گناه، بزه، تقصیر، لغزش، هجوم، قانون شکنی

libel (اسم)
توهین، تهمت، افترا، هجو

disparagement (اسم)
کاهش، توهین، بی اعتباری، بی احترامی، خوار شماری، انکارفضیلت

flout (اسم)
توهین، مسخره

vituperation (اسم)
توهین، بد زبانی، سرزنش، بد گویی، ناسزا گویی، توبیخ

insolence (اسم)
توهین، تکبر، غرور، جسارت، گستاخی، خود بینی، اهانت، بی احترامی، ادعای بیخود

aspersion (اسم)
توهین، افتراء، اب پاشی و اب افشانی

پیشنهاد کاربران

واژه توهین
معادل ابجد 471
تعداد حروف 5
تلفظ to[w]hin
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: تَوهین]
مختصات ( تُ ) [ ع . ] ( مص م . )
آواشناسی towhin
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
سبک داشت . [ س َ ب ُ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) اهانت . مهانت . ( صراح اللغة ) . استخفاف . توهین . تحقیر. تخفیف : رخص طلب کردن سبکداشت فرمان حق بود و دوستان حق . . . فرمان دوستان را سبک ندارند. ( هجویری
...
[مشاهده متن کامل]
) . و بواسطه ٔ ترک ادب موافقت زمان درویشان و سبک داشت نفس اولیأاﷲ از شرف صحبت ایشان محروم شد. ( انیس الطالبین ص 46 ) . رجوع به سبک داشتن شود.

وهن . . . جسارت . . . . .
Insult . outrage
توهین واژه ای ایرانیست از ریشه توه
توهین = توه ( گستاخی، درد، رنج، ) ین ( پسوند ساختن و بستگی )
اندوه = انتوه = ان ( پیشوند بسیاری و پافشاری ) توه ( درد، رنج )
تهمت = توهمت = توه ( زجر، رنج ) مت ( اندیشه، فکر )

این واژه شاید آریایی باشد :
Accusation ( تهمت ) - تُهمت tohmat. تهمت عربی نیست بلکه آریایی است و از ترکیب توه مت ساخته شده که *توه به مانای آزار آسیب ذلیل و پریشان کردن तुह् tuh= to hurt, to oppress و پسوند مت به مانای همراهی همدم لنگه و جوربودن است. ازینرو تُهمت به مانای قرین با آزارو آسیب - یکسان با ذلیل و پریشان کردن است. دانستنی است که مت همان mate در انگلیسی است مثلن ماتیز ( مت ایز ) یک واژه آریایی و به مانای همراه همیشگی و یا استاد در همراهی است نمونه: کاویز=حفار. در زبان اوستایی پسوند مت در واژگانی مانند مدومت ( سرشار از شیرینی ) و گئومت ( دارنده شیر گاو - همراه با شیر ) نیز دیده میشود. واژه مد mad=شیرین و مدو نام نژادی از زنبور عسل است. پان واژه دیگری است به مانای شیرین که از آن پانیذ را ساخته اند. دانستنی است که شادروان احمد کسروی دنبال یک واژه تک هجا میگشت که هم مانا با شیرین باشد ولی آنرا نیافته بود.
...
[مشاهده متن کامل]

*پیرس: www. sandic. ru/en

جسارت کردن به کسی ، تعرض کردن به کسی
اهانت، بی حرمتی، تحقیر، خوارداشت، وهن، اهانت کردن، بی حرمتی کردن، خوار داشتن، وهن کردن، خوار شمردن، سست کردن
توهین واژه ای ایرانی است و همخانواده با تهمت
این واژه شاید آریایی باشد :
Accusation ( تهمت ) - تُهمت tohmat. تهمت عربی نیست بلکه آریایی است و از ترکیب توه مت ساخته شده که *توه به مانای آزار آسیب ذلیل و پریشان کردن तुह् tuh= to hurt, to oppress و پسوند مت به مانای همراهی همدم لنگه و جوربودن است. ازینرو تُهمت به مانای قرین با آزارو آسیب - یکسان با ذلیل و پریشان کردن است. دانستنی است که مت همان mate در انگلیسی است مثلن ماتیز ( مت ایز ) یک واژه آریایی و به مانای همراه همیشگی و یا استاد در همراهی است نمونه: کاویز=حفار. در زبان اوستایی پسوند مت در واژگانی مانند مدومت ( سرشار از شیرینی ) و گئومت ( دارنده شیر گاو - همراه با شیر ) نیز دیده میشود. واژه مد mad=شیرین و مدو نام نژادی از زنبور عسل است. پان واژه دیگری است به مانای شیرین که از آن پانیذ را ساخته اند. دانستنی است که شادروان احمد کسروی دنبال یک واژه تک هجا میگشت که هم مانا با شیرین باشد ولی آنرا نیافته بود.
...
[مشاهده متن کامل]

*پیرس: www. sandic. ru/en

اهانت
این توهین هم از لغت هایی بود که مرا به شگفتی واداشت. . . . . . توهین واژ هایی پارسی است در چم پیچاندن هشیواری و هشیاری. . . . . . . چه توو همان پیچ است و هین همان هشیاری که هین ریشه در سنسکریت دارد. . . . . در گذشته زیر پرسش بردن هوشیاری کسی یا فردی ناسزا قلمداد میشد. . . . . . . .
بد و بیراه گویی
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: پَریهاب ( سنسکریت: پَریبهَوَ ) ، آتیچار ( سنسکریت: اَتیچَر ) ، آگَس، آکشیپ، روکْس ( سنسکریت ) ، اَپَراد ( سنسکریت: اَپَرادهَ ) ، کِشپ ( سنسکریت: کْشِپَ )
ریشه کلمه توهین، وهن است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس