شکست

/Sekast/

    breakage
    defeat
    failure
    setback
    shipwreck
    upset
    fracture
    refraction
    beating
    breach
    break
    discomfiture
    flaw
    miscarriage
    reverse

فارسی به انگلیسی

شکست افتضاح امیز
fiasco

شکست برداشتن
rupture

شکست پذیر
vincible, conquerable

شکست پذیرندگی
defeatism

شکست پذیرنده
defeatist

شکست جانانه دادن
clobber, thrash

شکست جانانه دادن در مسابقه
drub

شکست خرد کننده
debacle

شکست خوردن
fail, flop, lose, fizzle, fold, to be defeated, to fail

شکست خوردن به طور غیر منتظره
upset

شکست خورده
dud, failure, lost

شکست دادن
beat, conquer, maul, overcome, reduce, subdue, take, vanquish, wreck, best, down, lose, floor, to defeat, to beat, to surpass

شکست دادن به طور غیر منتظره
upset

شکست دادن در رای
outvote

شکست دادن در مسابقه
whip

شکست در استخوان
fracture

شکست سخت
drubber

شکست صدا
refraction

شکست فاحش
drubbing

شکست ناپذیر
indomitable, insuperable, invincible, unbeatable, sure-fire

مترادف ها

fracture (اسم)
ترک، شکاف، شکست، شکستگی، انکسار

deflection (اسم)
انحراف، شکست، انحناء، پیچش، انکسار، خم سازی

break (اسم)
وقفه، تفریح، تنفس، شکاف، شکست، شکستگی، فرصت، مهلت، فرجه، انقصال، بادخور

washout (اسم)
شستشو، شکست

failure (اسم)
کوتاهی، ناتوانی، ورشکستگی، شکست، بدشانسی، قصور، خرابی، عدم موفقیت، واماندگی، درمانگی

reverse (اسم)
پشت، بدبختی، شکست

defeat (اسم)
شکست، هزیمت

setback (اسم)
تنزل، مانع، شکست

losing (اسم)
شکست

breakage (اسم)
شکست

defeasance (اسم)
ابطال، شکست، باطل سازی، بطلان، شرط بطلان یا القاء

defeature (اسم)
شکست

refraction (اسم)
تخفیف، انحراف، تجزیه، شکست، انکسار

flunk (اسم)
شکست

fizzle (اسم)
شکست، وزوز، کوشش مذبوحانه

plumper (اسم)
شکست، سقوط، دروغ محض، فربه کننده، دروغ صرف

unsuccess (اسم)
شکست

پیشنهاد کاربران

شکست از دو بخش "شک" و" است" ساخته شده است.
شک به فتح شین شامل ساختار انرژی واژگان شین و کاف به ترتیب ش ی ن ک ا ل ف ف به معنی روزنه، رخنه، شکاف، سوراخ، حفره می باشد
"است" به معنی بودن
شکست معنی می دهد قابل نفوذ، روزنه یا حفره امنیتی وجود دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

می گویند شیطان ( فکر ) طواف است یعنی پیوسته در حال گردش بدور هوشیاری است تا از روزنه ای وارد شود

واژه شکست
معادل ابجد 780
تعداد حروف 4
تلفظ šekast
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر )
مختصات ( ش کَ )
آواشناسی Sekast
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
واژگان مترادف و متضاد
...
[مشاهده متن کامل]

واژه شکست از ریشه ی واژه ی شکستن پارسی است .
واژه شکستن
معادل ابجد 830
تعداد حروف 5
تلفظ šekastan
ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: škastan] ‹اشکستن›
مختصات ( ش کَ تَ ) [ په . ]
منبع واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی عمید

[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
Breaking
شکست، سازگاری رو به جلوی رمزارزها در هارد فورک های یک ارز دیجیتال است.
شکست ناپذیر
موفقیت
شکست:نابود کرد
پس از شکستی که بر علی وارد شد ، او به تهران رفت
Frustration: شکست ، ناکامی ، یاس ، دلسردی
تلخکامی
تجزیه

بپرس