تو

/to/

    you
    thou
    thee
    your
    thy
    in
    within
    interior
    inside
    [adv.] in
    [n.] interior

فارسی به انگلیسی

تو دادن هوا
draw

تو در تو
galleried, intricate, allowing free passage to one another, [fig.] intericate, complicated, elaborate

تو دل برو
cunning, delicious, fetching, cute, of attractive features or manners, charming, personable, winsome
of attractive features or manners, charming

تو دماغی حرف زدن
twang
nasalize

تو دنده گذاشتن ماشین
gear

تو رفتن
enter

تو رفته در اثر فشار
depressed

تو رو دربایستی انداختن
embarrass, shame

تو روی هم ایستادن
spat

تو روی کسی ایستادن
defy, oppose

تو گذاشتگی
tuck

تو گوشی زدن
box
buffet

تو هم رفتن
wince

تو کردن
tuck

تو کردن با فشار
jam

تو کشیدن
retract

تو کشیدنی
retractile

مترادف ها

inside (اسم)
باطن، داخل، تو، اعضای داخلی

you (ضمير)
تو، ترا، تورا، شما، شماها، شمارا

thou (ضمير)
تو

پیشنهاد کاربران

تو در زبان لری بختیاری چند معنی دارد
تو به معنای اتاق
تو به معنای لایه
تو به معنای داخل
تو به معنای حساب کردن
تو به معنای مقاوت
واژه تو
معادل ابجد 406
تعداد حروف 2
تلفظ to
نقش دستوری ضمیر فاعلی
ترکیب ( ضمیر ) [پهلوی: tō]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی to
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع
فرهنگ فارسی معین
واژگان مترادف و متضاد
تو در مقابل من است. در جائیکه من به معنای باطن و ضمیر تلقی کیگردد تو میتواند معنای ظاهر و سیما به خود بگیرد. چنانکه حضرت حافظ می فرماید:
آن که رخسارِ تو را رنگِ گل و نسرین داد / صبر و آرام توانَد به منِ مسکین داد
Thuo در انگلیسی معنی تو می دهد ( ضمیر دوم شخص مفرد ) البته این کلمه بیشتر در ادبیات قدیم انگلیسی استفاده می شد و امروزه دیگر کاربردی ندارد و به جای آن از همان youاستفاده می شود
تو=you
تو با تلفظ too
همان گونه که در واژه نامهٔ بختیاریکا هم ذکر کرده اید تو در گویش بختیاری معنای پوسته و لایه هم می دهد ؛
برای مثال : سر شیر را تو شیر می گویند .
معنی یاس عالیه
Tr:Sen , Senin.
You , Your.
مخفف:U , Ur.
En=you
Tu=sen
Sen.
You , Your.
در فارسی به معنای شما در انگلیسی به معنای همچنین
در زبان فارسی به معنی
داخل::too
در زبان لری بختیاری به معنی
خانه. اتاق. داخل خانه
جمله لری
بیوو من تو::بیا داخل خانه
دو تو من هوش راست کردوم::دو اتاق در حیاط
درست کردم*ساختم. برپا*
...
[مشاهده متن کامل]

روستای توگه*تو گاه*::
روستای در دهستان جهانگیری منجزی در مسجدسلیمان
توگه ::
تو؛خانه
گه؛جایگاه

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس