مسکین

/meskin/

    beggar
    desolate
    pauper
    wretched
    [adj.] indigent
    poor
    indigent person

فارسی به انگلیسی

مسکین خانه
poor-house, alms-house

مسکین کردن
desolate

مترادف ها

poor (اسم)
مسکین

پیشنهاد کاربران

مسکین: کسی که درآمدش تأمین کننده ی نیازهای اولیه ی ( خوراک ، پوشاک ، مسکن ) زندگی اش نیست . بر خلاف فقیر که هیچ درآمدی ندارد.
( le petit Robert 1 ) .
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
چِشوان ceshvAn که در سغدی چشتوان ceshtvAn می باشد.
هم خانواده ی مسکین چی میشه
مسکین واقعی انی است که سواد ندارد
دادن پول به فقیر؛ منجر به نابودی زندگی اوست!
چون باعث به" راحت طلبی"، " بی انگیزگی"، توقع بالا، تنبلی، عقب ماندگی . . .
امّابه مسکین باید داد وکمک کافی ولازم بهش برسونی.
چون مسکین مانند نوزاد؛ به تنهائی کاری ازش در نمیاد.
...
[مشاهده متن کامل]

"ویطعمون الطعام علی حبّه : مسکینا ویتیما واسیرا"
* ( اگه از کسی میخوی انتقام بگیری؛ پول بهش بدی! ) *

مسکین: تهیدست، فقیر، نیازمند، بیچاره
مسکنی یعنی بینوا
بیچاره - بی پول - درمانده
تهی دست، فقیر
تهی دست، فقیر، بینوا، بی پول، مستمند، بیچاره
بینوا، بیچاره، نیازمند، تهی دست، فقیز
بینوا
( مسکین ) به معنای بی بضاعت و زمین گیر شده از ریشه سَکَنَ به معنای سُکُون و ناتوان و درمانده شدن است. و سَکَّین به معنا چاقو را هم به این دلیل نام گذاری کرده اند چون وقتی که حیوانی سر بریده می شود در واقع
...
[مشاهده متن کامل]
ساکن و بی حرکت می شود. پس وجه تسمیه مسکین هم به این دلیل است که هر حالتی که شخص را از تکاپو و امرار معاش وا دارد مثل نقص عضو یا . . . . به او مسکین اطلاق می شود. و این را هم بگم که لفظ مسکین عام تر از فقیر است.

فقیر
بی پول
مستمند
درد و رنج کشیدن
مسکین مبالغه است و از ریشه سکن و سکون گرفته شده که معادل فارسی آن زمین گیر و از کار افتاده است.
کسی که درآمدش تأمین کننده ی نیازهای اولیه ی ( خوراک ، پوشاک ، مسکن ) زندگی اش نیست . بر خلاف فقیر که هیچ درآمدی ندارد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس